هوا خیلی سرد بود مثل روز های قبل نود گرفته و ادما به مرور زمان کمتر کمتر میشدند ولی چاره ای نبود باید تو اون سرما منتظر میشدم تا کسی ترمز کنه و بوق اتومبیلشو به صدا در بیاره تا من برم سوار شم وگرنه اونروز پولی نمیتونستم در بیارم .از صبحش پیدا بود که هوا افسردست و غم بزرگی رو به دوش دارد با این حال سرما رو حس کردم و پالتوی گران قیمتی که یکی از مشتری برایم خریده بود رو پوشیدم مثل همیشه موهایم رو جمع نکردم و شالم رو انداختم سرم به طوری که موهایم از پشت بیرون مانده بود چشم هایم را با مداد مشکی سیاه کردم و رژلب قرمز همیشگیم رو با فشار زیاد کشیدم به لبم و پوتین هایی که مشتری دیگر برایم خریده بود را پا کردم و به راه افتادم..باد سوزناکی میومد کمی منو تکان میداد ولی مانع رفتنم نشد و ادامه دادمبه چهار راه اصلی رسیدم خلوت بود در همان حال ماکسیما ی سفید و پر از خاک جلویم ترمز کرد بدون اینکه صورتش را ببینم سوار شدم از سرمای زیاد با لرز سلام کردم . اون هم جوابم را داد با لحن دخترانه و لوس.به صورتش نگاه کردمتمام تنم لرزید …خدایا…خدایا….این پسر چقدر جوان و زیباست…تعجب کردم بیشتر مشتری های من مردان متاهل و مسن بودن من خودم سنی نداشتم ولی خوب بیشتر متقاضی های زنان خیابانی مردان سن بالا هستند نه پسر جوانی همچون او….تعجب نگاه کردن من باعث شد تا از من سوال بپرسه که؟؟چیه؟؟؟؟انقدر زشتم که اینطوری نگاه میکنی؟؟؟؟سریع گفتم نه اصلا تو چقدر خوشگلی..سریع دستشو برد لای پام گفت تو ماشین چقدر میگیری؟؟؟؟؟من بدون تعارف گفتم فلان قدر…گفت باشه فقط بریم یه جای خلوت منم گفتم باشه.در همین حین دستشو برد لای پام یکم اومد بالاتر رسید به کسم فشارشو بیشتر کرد گفت شلوارتو در بیار…با تعجب ازش پرسیدم اخه داری رانندگی میکنی ؟؟؟؟گفت مگه نشنیدی گفتم در بیار ..اول کفشامو در اوردم بعد شلوارم کشیدم پایین به سختی تا نصفه شرتمم کشیدم که دید منو گفت کلا در بیار منم ترسیدم که دوباره سوال بپرسم شلوار و شرتمو کشیدم پایین بهم گفت پالتوت باشه که دیده نشی خوب حق با اون بود هوا روشن بود.صندلی رو خوابوندم لم دادم به صندلی و پاهام و از هم باز کردم و لی جایی از پاهام پیدا نبود پالتوم مانع میشد.که یهو دستشو اورد سمت کسم بدون مقدمه سه انگشتش رو کرد تو کسم منم خوشم اومد چون واقعا خیلی زیبا بود به هرجای بدنم دست م زد لذت می بردم حرکات انگشتش بیشتر شده بود طوری که داشتم ارضا میشدم کشید بیرون و ماشین رو نگه داشت خیلی خلوت بود هیچ کس نبود به من اشاره داد بریم عقب بشینیم بدون اینکه پیاده شم رفتم عقب نشستم اونم اومد کیرشو گرفتم دستم که شلوارشو تا نصفه کشید پایین نزاشت بخورمش سریع گفت بیا بشین رو کیرم بلافاصله کرد تو کسم تا 10 دقیقه ارضا شد . حتی لب م از من نگرفت در کل خودشو خیلی با کلاس و با ادب نشون داد.وقتی کارم تموم شد تا یه جایی رسوند منو و از پولی که باید میداد بیشتر شو گذاشت تو کیفمو همراه با شماره تلفنش و شماره من رو هم ازم گرفت.2روز از اون روز گذشته بود صبح خواستم بزنم بیرون واسه کار که دیدم بهم زنگ زد منم باا خوشحالی جوابشو دادم اونم بعد از احوال پرسی بهم گفت امروز می خوام باهم باشیم ولی دوستامم هستن چند برابر پولی که میگیری میریزم به پات میای؟؟؟منم هدفم فقط پول بود سریع گفتم باشه کجا بیام؟؟گفت یه ماشین میاد دنبالت تا 1ساعت دیگه اماده باش.1ساعت گذشت و سوار ماشین شدم و تقریبا جایی رفتیم که از شهر تهران خیلی دور بودیم به یه ویلای زیبا رسیدیم و پیاده شدم یه دختر جوان معتاد اومد به استقبال از ظاهرش کاملا معلوم بود که معتاده یکم ترسیدم ولی دل و زدم به دریا چون میدونستم در عوضش پول زیادی میگیرم.واردخونه شدم پسری که 2 روز پیش با هاش بودم بود با 3نفر دیگه.تا من رسیدم اون دختر زیبا البته معتاد شالمو کشید و از پشت گرفت منو دستشو از پشت اورد روی کسم کشد و در گوشم گفت امروز تو رو میخوان جر بدن.دستشو زدم کنار عصبانی شد زد در گوشم من هیچی نگفتم یهو یکی از پسرایی که اونجا نشسته بود اومد سمتم بغلم کرد گفت ولش کن خانوم منو چیکارش داری.فقط بهت گفتم امادش کن.دختره اومد سمتم پالتومو در اورد از روی سوتین سینه هامو میمالید منو انداخت رو مبل در حالی که بقیه تماشاچی بودن.سوتینمو باز کرد سینه هامو میمالید به هم با هاشون یکم بازی کرد تا رسید به کسم پایان لباسامو در اورد بقیه هم داشتند سیگار به دست تماشا میکردن.پاهامو از هم باز کرد دستشو کشید به کسم با دستش به کسم ضربه میزد تا یک دفعه سرشو کرد و کسمو تا جای که میشد خورد منم از فرصت استفاده کردم کون و کس اون دختر رو مالیدم خوردن کسم تمو شد منو بلند کرد برد انداخت وسط اطاق و 4 تا پسرا اومدن دورم خودشون شلوارشونو در اوردن با لباس بودن فقط دختره پاهامو باز کرد کیر یکی از پسرا رو اورد سمتم گفت بخور…منم کرم تو دهنم و خوردم یهو یه کیر دیگه رفت تو کسم یکی دیگه هم رفت تو کونماون دختره هم با سینه هام بازی میکردند.تا چند دقیقه منو چند نفری کردن وقتی ولم کردند حسابی خسته شده بودم که یهو یکی از پسرا یه بطری مشروب اورد گفت اینو میخوام بکنم تو کست از جام بلندشدم فرار کنم یکی دیگه از پسرا منو گرفت اون یکی هم اومد پاهامو گرفتن بطری مشروب و کر دن تو کسم انقدر تکون دادن تا از کسم خون اومد بعدولم کردن دختره اومد بهم دستمال کاغذی داد گفت اینو بزار تموم میشه منم رفتم دستشویی دختره معتاد اومد از خودش برام گفت گفت که 15 سالم بود از خیابون اوردنم اینجا و بعدشم معتاد کردن منو انقدر منو با شیشه و کیر کردن تا دیگه از ریخت افتاد و الانم اصلا کاری با هام ندارن فقط گاهی 2 کیره میکننم منو.ترس پایان تنمو فرا گرفت و لباسامو پوشیدم و پولمو بیشتر از اون چیزی که انتظار داشتم بهم دادن .با کس زخمی رفتم خونه.فردا صبحش از خواب بیدار شدم . دوش گرفتم و رفتم سر کار مثل همیشه………اصلا داستان نیست بلکه واقعیته از ون موضوع چند ماه میگذره ولی تغییری در من ایجاد نشدهشاد باشیدنوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018