روزی که زندگیم رو عوض کرد

0 views
0%

پنج سالی از طلاق و جداییم می گذشت، دیگه کم کم با تنهایی کنار امده بودم، تو سن 45 سالگی دیگه حوصله تجدید فراش و ازدواج را هم نداشتم. طلاقم یک جورایی باعث خونه نشینیم شد و کار رو هم تعطیل کردم. البته نیاز به سکس فشار خودش را می آورد، یکی دو بار سعی کردم با آوردن جنده لاشی کارم را را بندازم. ولی نمی دونم چرا اصلا نمی تونستم انجوری که می خوام ارضاء بشم. نتیجه اینکه هفته ای دو سه بار جق می زدم، تا اینکه با مجید آشنا شدم. شروع آشنایی ما خیلی اتفاقی بود، من یه چند وقتی بود به فکر افتاده بودم که یکی از اتاقای خونم رو اجاره بدم تا هم یک کمک خرجی بشه و هم شاید کمی از این تنهایی در بیام. به چند تا از بنگاههای محل سپرده بودم، تا اینکه یه روز یکیشون با هام تماس گرفت و ازم خواست برای دیدن خونه بیان. طرفهای ظهر بود که مجید رو ملاقات کردم، یک جوان 23 ساله شهرستانی که به گفته خودش برای پیدا کردن کار به تهران امده بود. صورت دوست داشتنی داشت و از آن آدمایی بود که زود اطمینان همه را جلب می کنند. قرار و مدارامون را خیلی زود گذاشتیم و من تاکید کردم که به شرط رعایت نظافت و اینکه دوست و رفیق رو توی خونه نیاره مشکلی باهاش ندارم. اون هم خیلی زود پذیرفت و تاکید کرد که تو تهران دوستی نداره و خیلی هم اهل رفت و امد نیست.خلاصه فردای همون روز تمامی اسباب و اثاثش رو همش دو تا چمدون بود اورد و بعد از یک سلام و احوالپرسی رفت تو اتاقش. من هم مثل همیشه خودم رو با خوندن کتاب سرگرم کردم. ظهر که شد از من اجازه خاست که بره حموم. من که از مودب بودنش خندم گرفته بود گفتم نیازی به اجازه گرفتن نداره و حمام رو هم بهش نشون دادم. حمومش یه دوساعتی طول کشید و من که از مصرف بالای آب عصبی بودم، خیلی خودم را کنترل کردم که چیزی بهش نگم. خلاصه این حموم رفتنای طولانی مجید حسابی من را کلافه کرده بود، تا اینکه یک روز که داشتم از جلوی در حموم رد می شدم کنجکاوی و صدای شر و شر باعث شد کاری بکنم که خودم هم از انجامش تعجب کردم. دستگیره حمام من از اون نوعای قدیمیه که کلید می خوره و می تونین از سوراخ کلیدش تو را دید بزنید. وقتی چشم را روی سوراخ کلید تنظیم کردم، اولش بخار حمام نمی گذاشت چیز زیادی ببینم، بعد یک دفعه مجید رو دیدم که پشتش به من بود و روش به سمت دیوار، اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد بدن سفید و بدون مویش بود، به خصوص پشت رانهاش و کونش که فوق العاده سفید بودند، کاملا مشخص بود که از کرم موبر برای تمیز کردن خودش استفاده کرده، راستش یک کم خجالت کشیدم، من یک مرد میان سال داشتم کون یک پسر جون رو که نصف من سن داشت دید می زدم، داشتم از کارم پشیمون می شدم که متوجه حرکتهای ریتمیک کمر و کون مجید شدم. اولین تصورم این بود که مجید داره جلق می زنه که خود با توجه به سنش و مجرد بودنش کاملاً طبیعی بود. ولی بیشتر که دقت کردم دیدم مجید در حالی که مف یک دستش رو روی دیوار حمام گذاشته، دست دیگرش را به آرامی به رانهاش و بعد به میان چاک کونش می کشید، من انتظار داشتم که مجید دستش به کیرش باشه ولی بیشتر به کونش توجه داشت و در حالی که دستش را به روی کپلهاش می کشید، گاهی انگشت میانش را به لای کونش فرو می برد. دیدن این صحنه من را به شدت شوکه کرد، انتظار این رو نداشتم که این پسر کم روی شهرستانی اینطور ماهرانه و شهوت انگیز بدن خود را نوازش کند و حتی بیشتر تعجب کردم وقتی دیدم که دارم از دیدن این صحنه لذت می برم. دستم بی اختیار به داخل شرتم رفت و هم اهنگ با حرتهای مجید من هم شروع به مالیدن کیرم و خایه هایم کردم. نوعی هیجان از بابت دیدن این صحنه غیر عادی داشتم که به شدت تحریکم می کرد و هر چه که به خودم گوشتزد می کردم که این کار درست نیست ولی نمی توانستم خودم را از جلوی درب حمام کنار بکشم.حرکتهای مجید تند تر شده بود و با صدای بسیار خفیفی هم ناله می کرد. حالا انگشتش کاملاً داخل سوراخش بود و کونش را تا حد ممکن عقب داده بود. حرکت دست من هم به همان نسبت سریع شده بود و نفسهاییم کاملاً سنگین. کیرم را از داخل شرت بیرون کشیده بودم. حس می کردم پایان آبم داخل خایه هایم جمع شده و منتظر یک انفجار است. بعد با یک حرکت تند کیرم شروع به پرتاب قطرات منی به سمت درب حمام کرد، سالها بود که ابم با چنین فشار و حجمی به بیرون نریخته بود. چند لحظه ای گیج شدم و ناخوداگاه زانویم با درب حمام برخورد کرد. صدای برخورد من با درب حمام، در حدی بود که مطمئنم مجید هم آن را شنید. یک لحظه حس کردم که حرکتهای بدنش را متوقف کرد ولی خیلی سریع مثل اینکه اتفاقی نیافتاده کارش را ادامه داد. من هم که از حال رفته بودم و از خودم هم خجالت می کشیدم سریع خودم را جمع و جور کردم و به اتاق پذیرایی رفتم و مشغول کتاب خواندم شدم.ده دقیقه بعد مجید در حالیکه موهاش هنوز خیس بود به پذیرایی آمد و در حالیکه لبخندی بر لب داشت، با من احوالپرسی کرد. من که هنوز از کارم خجالت زده بودم در حالی که سعی می کردم عصبانی باشم، بهش بابت مصرف بالای اب تذکر دادم. اون هم در حالیکه قیافه مظلومی به خودش گرفته بود، گفت آخه می دونین من حموم رفتن و تمیز شدن رو خیلی دوست دارم، ولی باشه سعی می کنم کمتر آب مصرف کنم.، بعد با خنده اضافه کرد البته شما هم باید قول بدید آب با ارزش را به جاش مصرف کنید، یک لحظه کیج شدم ولی سعی کردم این طور فرض کنم که هر دومون داریم راجع به یک چیز صحبت می کنیم.من هیچ وقت گی نبودم، هیچ علاقه ای هم کون پسرا نشون نمی دم، حداقل نه بعد از دوره نوجونی که برای اینکه سری تو سرا در بیاریم، باید یکی از بچه خوشگلای همکلاسی را از کون می کردیم و یا حدالقل از رو می مالییدم که ثابت کنیم مرد شدیم. ولی رفتارهای مجید که بیشتر حالت زنانه داشت و تنهایی این چند ساله کار خودش را کرده بود و اصلاً نمی تونسم یک لحظه به چیز دیگه ای فکر کنم. مجید هم با لباسی که تو خونه پوشیده بود، یک شلوار کوتاه جین که از بس کوتاه بود بیشتر شبیه شورتی بود که حتی کاملاٌ برجیستگیهای کونش را نمی پوشند. شب موقع خواب دوباره با یادآوری چیزهای که دیده بودم شق شدم و به ناچار رفتم دستشویی تا خودم را خلاص کنم. چون فکر می کردم که مجید خوابیده درب را بسته و نبسته شلوارم را کشیدم پایین و بعد از صابون زدن به دستم مشغول جق زدن شدم. چند دقیقه ای به آرامی و در حالی که چشمم را بسته بودم به مالیدن کیر و خایه هام مشغول بودم که یک دفعه این حس به من دست داد که تنها نیستم. تا چشمم را باز کرد با دیدن مجید که در استانه درب دستشویی ایستاده بود شوکه شدم. چون من در نور چراغ بودم و او در تاریکی، نمی توانستم به طور کامل ببینمش ولی مطمئن بودم که خودش است. کس دیگری که در خانه نبود. دستم همینطور روی کیرم بودم و شلوارم تا نیمه پایین بود. که مجید با صدایی که بیشتر شبیه یک دختر عشوه گر بود تا یک پسر، گفت ببخشید، نمی خواستم مزاحم بشم ولی گفتم شاید دوست داشته باشی یک نفر کمک کنه، در حالیکه منظورش را نمی فهمیدم بلافاصله به جلو آمد و دستش را به روی دستم گذاشت و دست دیگرش را به صورتم برد و مشغول نوازش گونه ام شد. نمی دانم چه شد که به یکباره هوس کردم ببوسمش و این کار را هم کردم. این کارم به مجید جرات داد و کیرم را که حالا در دستش بود با شدت بیشتری فشار داد. در حالیکه لبهایمان روی هم بود و زبان من به آرامی با داخل دهان مجید سر می خورد. دست چپم را به کونش رساندم و در ست مثل کاری که خودش در حمام می کرد مشغول نوازش باسن و فشردن کپلهایش شدم. حرکت دست مجید بر روی کیر من هم به همان نسبت تندتر میشد. کیرم را از محل اتصال به خایه هایم تا سرش به تناوب لمس می کرد و گاهی با دست دیگرش بیضه هایم را می فشرد. نمی دانستم چه می کنم و لی می خواستم این لحظات را تا ابد داشته باشم. نفسهایمان شدیدتر شده بود و مجید گاهی زیر زبان قربان من و کیرم می رفت و من هم متقابلاً از کون خوشگل و سوراخ تمیزش تعریف می کردم. نجواها به ناله تبدیل شد و بالاخره بعد از یکی از دلچسبترین لحظات زندگیم، ابم با فشار به داخل دست مجید ریخت. اون هم چند لحظه دستش را همان جا نگه داشت و بعد در حالیکه می گفت دیدی گفتم آبت را نباید هدر بدی، دستش را به دهان برد و در حالیه به من لبخند می زد آن را لیسید.در حالی که معذب شده بودم از مجید تشکر کردم و از او خواستم که درب را ببندد تا من کیرم را تمیز کنم. ولی مجید با یک عشوه دیگه گفت من خودم این کار را می کنم، بعد هم بدون آنکه منتظر جواب من بشه، شیر را باز کرد و شروع به شستن کیر من که حالا دیگر شق نبود کرد. نمی دانم ولی حالتش بیشتر مثل یک همسر و یا مادر دلسوز بود تا یک پسر. بعد از اینکه خودم را خشک کرد، و شلوارم را بالا کشدیم. بار دیگه مجید به سمتم امد و با شدت من را بوسید و برای اولین بار گفت مرد من . این حس که یک مرد دیگه تو رو به چشم دوست پسر و یا مرد خود ببیند، عجیب است. ولی عجیبتر اینکه تو هم از این حس لذت ببری. این شب سراغازی شد برای رابطه ویژه من و مجید. از دید مردم ما دو هم خانه هستیم و من برای مجید مثل یک برادر بزرگ هستم ولی واقعیت این است که مجید خانم من است. و من شوهر او و هر دو از این رابطه لذت می بریم.ما اونشب را (و پایان شبهای بعدی) را در یک رختخواب خوابیدیم، در همان تخت خوابی که من سالها با همسر سابقم در آن خوابیده بودم. ولی باید اقرار کنم که عشقبازیهای من و مجید به مراتب با هیجانتر و داغتر از هر کاری بود که من و همسرم با هم کرده بودیم. مجید دوست داشت با نوازش کیر من را آماده سکس کند. بعد از اینکه لبهایم را می بوسید به سراغ گردن و سینه من رفته و بالاخره دهانش را پذیرای کیر من می کرد. گرمی و رطوبت دهان مجید را با پایان وجود حس می کردم. در حالیکه کیر من را تا حد ممکن به داخل دهانش می گرفت زبانش با کیرم بازی می کرد. معمولا این مرحله 15 دقیقه طول می کشد و مجید در حالیکه من را به اوج شهوت می رساند مواظب است که آب من نیاید. بعد در حالیه من به پشت خوابیده ام و کیر و خایه من هنوز از آب دهان مجید خیس است. کونش را بر روی کیر من قرار داده و در حالیکه من به او اجازه می دهم که خودش همه چیز را کنترل کند به آرامی کیر من را وارد سوراخش می کند. لحظات اول همیشه به سختی و کمی درد برای مجید همراه است ولی وقتی کیرم در داخل کونش جای گرفت، حرکات متناوب خود را با بلند کردن کونش و دوباره نشستن بر روی کیر و خایه من آغاز می کند. وقتی خایه هایم با کونش مماس می شود و کیرم تا حد ممکن در کونش داخل می شود، آه کشیدنهایمان به اوج می رسد. من هم دستهایم را به سینه های کوچکش می رسانم و نوک انها را در میان انگشتهایم لمس می کنم. مجید دستانش را بر روی رانها و یا شکم من قرار می دهد و به بالا و پایین شدنش ادامه می دهد. گاهی بر روی من می خوابد به طوری که من با لبهایم لالهای گوشش را لمس می کنم و به آرامی در گوشش نجواهای رومانتیک می کنم. بعد از خالی کردن آبم در داخل کونش، دستانم را به دور سینه اش حلقه می کنم و در حالیکه او را از پشت در بغل دارم و کیرم همچنان داخل کونش است. به خواب می رویم. خوابی که شیرینترین خواب من در این سالها است.نوشته سعید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *