سلام دوستان عزيز اميدوارم كه حال همتون خوب باشه.بعد از اينكه داستانات سايت رو خوندم به خصوص داستان رها و از همه مهمتر كه 2 روز ديگه يعني 23 مرداد سالگرد اشناييت و دوستي منو عشقم و همسرم هستش منم تصميم گرفتم كه داستانم رو بنويسم داستان يه عشق پاك با اونچه كه گذشت بر سر اين عشق دوستان من حالم دست خودم نيست و همين الان هم كه شروع كردم به نوشتن سرم داره مي تركه از درداول داستان از همتون مي خوام اگه فحش ميدين ناموسن فحش ناموسي ندين جان مني كه واستون بي ارزش هستش. ببخشيد داستانم رو نوشتم ولي اگه مي خواستم سكس رو داخل اين قسمت بگنجونم سر همتون به درد ميومد واسه همين تو قسمت بعدي مي نويسمش.من شايان هستم سنم بيست و يك هستشداستان از اونجايي شروع ميشه كه من تازه 18 ساله شده بودم اوايل عيد 87 بود يكي از دوستام بهم گفت شماره رويا… رو مي خواي؟رويا كيه داداش؟رويا رو نمي شناسي؟نه من از كجا بشناسمش؟و قراره بشناسمش؟بابا همه شهر تو كفشن اونوقت تو نمي شناسيشنه به خدا نمي شناسم.باشه ولي بگم خيلي خوشگله دل همه رو برده با خودش.ايول اينجوري كه تو ميگي بايد واسه خودش كسي باشه ولي چرا خودت دنبالش رو نمي گيري؟شايان تو كه ميدوني حاجيت اهل اين برنامه ها نيست.اره راست ميگي تو فقط تو كفي همون يكي هم كه باهاش دوست شدي رو من بردم شمارت رو بهش دادم و كلي ازت تعريف كردم خب حالا شمارش رو بده؟بيا اينم شماره….چند بار زنگ زدم جواب نداد بي خيال شدم رفتم خونه و صب يدم كه اس داد شما فورا بهش زنگ زدم جواب نداد اس دادم بردار كار دارمت زنگ زدم برداشت كلي باهاش كل كل كردم تا اينكه پا داد البته نه تو همون زنگ اول و روز اول يه 3 يا 4 روزي پيلش بودم تا پا داد بعد از چند وقت رفتم ديدمش و واقعا محشر بود خودم باورم نميشد كه به اين زيبايي باشه چند وقت گذشت تا يه شب ديدم يه شماره ناشناس بهم زنگ زد برداشتم قطع كرد گفتم شايد اشتباه گرفته بي خيال شدم باز زنگ زد و تك داد بهش زنگ زدم ديدم يه دخترهببخشيد كار داشتين كه زنگ زدين؟من كه زنگ نزدم اين شماييد كه زنگ زدين وكار دارين كه زنگيدين؟برو يكي ديگه رو فيلم كن خداحافظو گوشي رو قطع كردم واسم پيام اومد اقا شايان منم اتوساكدوم اتوسا؟دوست روياخب حالا امرتون؟مي خواستم باهاتون حرف بزنم تا از تنهايي در بيامولي من باهاتون حرفي ندارم بايواه واه چه مغرورياقا شايان مي خوام باهاتون دوست شمشايان؟ادم با توام جواب بدهچند وقت گذشت و رابطه منو رويا هم بهم خورد من كنكور دادم نتايج اومد ريده بودم در نتيجه موندم واسه سال بعد چند روز بعد از اعلام نتايج كنكور ديدم گوشيم داره زنگ مي خوره شماره رو نگاه كردم اشنا بود واسم برداشتم گفتم الو يه صداي اشنا گفت سلامسلامخوبي؟مرسيمي شناسي؟اشنايي فك كنم اتوسا خانوم باشين.اره اتوسامخب كارتون اتوسا خانوم؟مگه هر كي بهت زنگ ميزنه بايد كارت داشته باشه؟خب نه ولي سلام گرگ بي طمع نيست.حالا من شدم گرگ و توام شدي طعمهاره دقيقاباشه هر جور راحتي فكر كن فقط زنگ زدم حالت رو بپرسم خداحافظ.الو الو قطع نكنين الوچيه؟مي خوام بدونم دليل اينكه حالم رو پرسيدين چيه؟؟خودت واسه چي حال يكي رو مي پرسي؟خب احتمالا دلم واسش تنگ شده يا اينكه مي خوام ازش خبر دار شم.خب افرين .اهان يعني دل شما هم واسم تنگ شده؟ارهاونوقت چرا؟؟؟خب دوستت دارمهههههههههههههههبه چي مي خندي؟نديده و نشناخته عاشقم شدين خب خنده داره.اتفاقا اون روزي كه رويا رو اوردي نزديك مدرسمون من از كنارتون با ماشين پدرم رد شدم ديدمت.اهان كه اينطور تو يه نگاه عاشق شدينبلهجالبهچي جالبه؟؟اينكه تو يه نگاه عاشق شدين خيلي واسم جالبه.باشه اقا شايان من تا حالا به هيچ پسري نگاه نكردم چه برسه بخوام منتش رو بكشم نميدونم چرا تا ديدمت قلبم ريخت ولي نميتونم اينقد حقارت رو تحمل كنم و اينكه رويا مي گفت خيلي مغروري رو تازه دارم درك مي كنم كه راست مي گفت تو لياقت زنگ زدن رو نداري خاك تو سرم بشه بايگوشي رو قطع كرد 2.3 روزي گذشت با خودم فكر كردم گفتم كه از تنهايي و بي كسي كه بهتر.خلاصه زنگ زدم جواب نداد يه بار ديگه بار سوم جواب داد ازش بابت رفتارم عذر خواهي كردم وپرسيدم كه شمارم رو چطوري گير اورده كه گفت از تو گوشي رويا برداشته خلاصه با هم دوست شديم دقيقا 23 مرداد 87 بودش بعد از يكي دو هفته گفتم كه مي خوام ببينمت .نه نميشهچرا؟؟اخه نمي تونم از خونه بيام بيرونخب مي توني بياي درب حياط؟؟ارهخب ادرس خونتون رو بده كه بيام درب حياط.باشه اين ادرس ولي زودي بياي.باشه عزيزم.خلاصه رفتم به خودم رسيدم رفتم نزديك خونشون كه شدم زنگ زدم كه بياد بيرون گفت باشه وقتي وارد كوچشون شدم يهو باد زد و صورتش رو گردوند كه خاك نره تو چشاش چه صحنه زيبايي بود يادش بخيررفتم جلو با هم حرف زديم بعد 5 دقه گفت برو تا كسي نيومده گفتم باشه گوشي و خطي كه واسش گرفته بودم رو دادم بهش و اومدم.اخه گوشي از مامانش بودشاومدم خونه بهم اس داد چطور بودم؟گفتم عالي بودي البته اون موقع واسه اينكه تو ذوقش نزنم گفتم ولي الان ميگم محشر بودش از ته دل ميگمبعد گفتم من چطور بودم؟گفتش خيلي بهتر از اون روز اولي كه ديدمت2 ماه از رابطمون گذشت و منم واسه اولين واخرين بار عاشق شدم تا اينكه اواخر مهر بود يا اوايل ابان كه گفت فردا مدرسه رو دو در مي كنم بيا ببينمتصبح زود رفتم بيرون نزديك مدرسشون وايسادم گفتم من نزديك مدرسه تو كوچه هستم نيم ساعتي گذشت كه اومد تو كوچه از كنار ماشين رد شد من رو نديد پياده شدم گفتم اتوسا كجا ميري؟برگشت گفت سلام تو كجا بودي نديدمت؟؟ سلام خب اي كيو مي بيني كنار ماشينم اونوقت ميگي كجا بودم؟اوه پدر ماشين دار اين ماشين از كيه؟از خودمهبابا پولدارمسخره نكن بيا بشين بريم تا كسي نديدتموناومد نشست حركت كردمچيه اتوسا چرا ساكتي؟؟هيچي منتظرم تو اول حرف بزنياهان باشه چي بگم؟هر چي دلت مي خواددل من كه فقط تو رو مي خواد نفسمولي دل من تو رو نمي خواداگه نمي خواد چرا الان باهامي؟؟؟از خريترفتيم بيرون شهر يه جايه سر سبز دنج پيدا كرديم و نشستيمروبرويه هم نشستيم من بهش زل زدم و نگاش كردم كه گفتچيه ادم نديدي؟ديدم ولي مثه تو نهمگه من چمه؟؟هيچيت نيست فقط نازي و دل منو بردي ناجورنگو قند تو دلم اب ميشه الان كه از خوشحالي پس بي افتممسخرهشايانجانمخيلي دوستت دارممن بيشترنه من بيشتراره تو بيشترو كلي حرفايه ديگهخلاصه ساعت نزديك 9 ونيم بود گفت منو ببر مدرسه.چرا به اين زودي؟؟؟خب برم كه بعد از تعطيلي پدر مياد دنبالم كه ببرتم خونهباشه بيا بريم عزيزمبردمش مدرسشون رسوندم داشتم ميرفتم كه يه ماشين پيچيد جلوم و پيادم كرد يه مرد 40 ساله به بالا بود از ماشين پيادم كرد گفتاين خانومي كه از ماشينت پياده شد چيكارت بودبه شما ربطي داره؟يهو حس كردم يه چيزي محكم خورد تو صورتم اره يه سيلي بودچرا اقا ميزني پسر اشغال حرومزاده……..از خودت ناموس نداري راه مي افتي دنبال ناموس مردم تازه دوزاريم جا افتاد كه بابايه اتوساس تو دلم گفتم بدبخت شدم رفتتا اومدم حرف بزنم يه سيلي ديگه زد و مردم هم اطراف جمع شدن و يه پيرمرد اومد بساطت كرد و گفت چي شده اون گفت كه اين …….. راه افتاده دنبال برادرزادم و مزاحمش شده خواستم بگم چرا دروغ ميگي؟با خوم گفتم شايان حق داره ساكت شو ساكت شدم و بعد كه گفت چرا مزاحم شدي؟گفتم اخه دوستش دارم عاشقشم مي خوامش و مي خوام برم خاستگاريش داشتم گريه مي كردم و حرف ميزدم باباش گفت سربازيت رو رفتي گفتم نه درس مي خوني؟اره پشت كنكورم گفت برادرم بهت خانم نميده بعدش دستم رو گرفت برد يه گوشه و گفت بگو چطور باهاش دوست شدي منم ميزارم بري.تو راهه مدرسشون ديدم و شمارش رو از دوستش پرسيدم.گفتم راستش رو بگو ميذارم بريخب منم راستش رو گفتميكي زد تو گوشم دارم ميگم راستش رو بگو نه دروغ اون كه گوشي نداره از جواب دادن تفره رفتم و گفتم من دوستش دارم عاشقشم اينا رو كه گفتم يهو ديدم زير دست و پاشم و داره با پاش ميزنه تو شكمم داشت ميزد بعد از اينكه كلي زدتم اومدن جدا كردنش و نذاشتن كه بيشتربزنتم خلاصه با پا در ميوني اون پيرمرد منو گذاشت كه برم و منم نحوه دوست شدنمون رو نگفتم ماشين رو سوار شدم و گاز دادم اومدم خونه مادرم گفت چي شده چرا سروكلت خاكيههيچي مادر بي خيال بذارم به حال خودماومدم تو اتاقم ودر رو بستم گوشي رو برداشتم و زنگ زدم به اتوسا ديدم گوشي خاموشه 3 روز گذشت صب خواب بودم گوشيم زنگ خورد با صداي زنگ گوشي از خواب پا شدم جواب دادم گفتم الو يه صداي اشنا گفت الو و داشت گريه مي كرد اره اتوسا بود گفتم اتوسا تو هستي؟حالت خوبه؟چرا گريه مي كني؟سلام اره منم نه خيلي بدمچرا؟بابام و برادرم زندگي رو واسم جهنم كردن حتي واسه اب خوردن بايد اجازه بگيرمببخشيد عزيزم همش تقصير من بود شرمندتم به خدانه چرا تقصير تو باشه من پيشنهاد دوستي رو دادمصدايه گريش ميومد.اتوسا جان من مرگ من گريه نكن اتوسا؟؟؟؟نمي تونم شايان بعد از اينكه رسوندي منو اومدم داخل مدرسه كه معاونمون بردتم دفتر گفت تا حالا كجا بودي؟ گفتم خونه بودم حالم خوب نبود الان بهتر شدم اومدم مدرسه گفتش پس چرا خونتون كه زنگ زديم مامانت گفت كه بابات اوردتت مدرسه همين الانم بابات مدرسه بود و گفت كه تو رو درب مدرسه رسونده و خودش رفته سر كارش پس راستش رو بگو كجا بودي؟اينا رو كه گفت زبونم لال شد هيچي نگفتم بعد گفت واسه بابات زنگ بزن بگو بياد مدرسه تا تكليفت رو روشن كنم از مدرسه واسه پدر زنگيدم جواب نداد چند بار ديگه هم كه زنگيدم جواب نداد درب دفتر بودم كه پدر اومد مدرسه تا ديدمش داشتم از ترس ميمردم اومد بهم گفت بريم خونه حساب تو رو دارم خلاصه پدرم مدرسه رو راضي كرد كه اخراجم نكنن و منو با خودش برد خونه تو خونه گفت اين پسر كيه؟گفتم كدوم پسر؟گفت واسه من فيلم بازي نكن ميگم كيه؟گفتم هيچكي.گفت اگه هيچكي پس تو ماشينش چيكار مي كردي زدم زير گريه كه زد تو گوشم و گفت چجوري باهاش رابطه داري منم گفتم كه اولش با گوشي مادر بعدش هم تو واسم گوشي و خط اوردي و گوشي رو ازم گرفت و تا امروز مدرسه هم نميذاشت بيام امروز اوردتم الانم گوشي دوستم رو گرفتم و اومدم تو سرويس بهداشتيا و واست زنگ زدم.من گفتم ببخشيد عزيزم و جريان خودم رو هم گفتم و گفتماتوسا يه سوال بپرسم؟اره بپرس هنوزم مي خواي باهام رابطه داشته باشي يا نه؟اره ولي چجوري؟واست دوباره گوشي ميارم ميدم دستت.خب من چطور گوشي داشته باشم؟ پدر اينا ميدونن و خطرناكههمونطوري كه تا الان داشتي تو سوتينت قايمش كن و ويبره و صداش رو قطع كن و اخر شب به هم اس ميديم و هر وقت موقعيت بود با هم حرف ميزنيمباشه ولي چطور مي خواي بياري گوشي رو بدي بهم؟؟؟خب ميارم ميدم به دوستت اونم مياره به تو ميدهخلاصه حرفامون رو زديم و من رفتم گوشي خريدم زنگ زدم به دوستش و بردم دادم دوستش كه اون ببردش بده به اتوسا…. .خب دوستان عزيز ببخشيد داستانم تا همينجا هم خيلي طولاني شد و ميدونم كه اينجا سايت سكسي هستش ولي بايد اينا رو مي گفتم تا بتونم سكسم رو واستون شرحش بدم.ادامه…نوشته fayazfar
0 views
Date: November 25, 2018