رویای دادن ریحانه به پدر

0 views
0%

توی آشپزخونه داشتم ظرفارو می شستم که پدر اومد تو آشپزخونه، روی میز ی بشقاب میوه بود که پدر ی خیار برداشتو شروع کرد به خوردن، صدای گاز زدنش میومد، ولی بیشتر از اون صدا ی نگاهی سنگینیو حس می کردم، پدر پشت من ایستاده بودو تکون نمی خورد، میتونستم اینو حس کنم که پدر به من نگا می کرد، ولی از همه مهمتر این که به کجای من نگا می کرد، خب مشخص بود که داشت به کون حوشکل من نگا می کرد، من اون روز ی شلوار پارچه ای مشکی که فوق العاده تنگ بود پوشیده بودم و ی تاپ صورتیم تنم بود که تا بالای نافم بود، خیلی دوست داشتم بر گردمو پدر رو نگا کنم ببینم به کجا دقیقا داره نگا می کنه که همون موقع پدر چسبید به منو گردنمو بوس کرد، رنگم پریدو ترسیدم، صورتشو گذاشت روی گردنمو بو می کرد، همون لحظه بود که یکی از دستاشو رو قمبولم حس کردم، پدر کف دستشو رو ی قمبولام گذاشتو شروع کرد به نوازش کردن کون من، چه حس خوبی داشت، من که همیشه منتظر این موقعیت بودم شروع کردم به خندیدن، پدر دستشو از رو کونم برداشتو دو دستی دوتا ممه هامو گرفت و بهم گفت ریحانه پدر فکر نمی کردم ی همچین بچه کونی داشته باشی، من خوش هیکل و لاغر اندامم، یکم جثه کوچیکی دارم و اون چیزی که تو بدن من از همه نمایان تره کون قمبل و خوش فرمی که دارم، خب اون روزم چیزی که چشم پدر رو گرفت همین کون خوشکل من بود که تو شلوار تنگم خوب کیر پدر رو بلند کرده بود، چون به من چسبیده بود کیر شق کردشو رو کونم حس می کردم که انگار تکون می خورد، پدر گفت می خوام ی حال اساسی به کونت بدم، دوست داری بابا؟ من با صدای مظلوم و آروم گفتم اره پدر دوست دارم، من 21 سالمه و از تو خواهرام از همه کوچیکترم، منو یکی دیگه از خواهرام تو خونه هستیم و بقیه شوهر کردن، اون یکی خواهرم کون بزرگتری نسبت به من داره ولی پدر همیشه کون منو پسندیده، پدر ممه هامو سفت می مالید، منم که دردم میومد فقط می تونستم آخ بگم و پدر قربون صدقم می رفت، دستشو برد زیر تاپو ممه هامو دوباره گرفتو دوباره سفت می مالیدشون و گردنممو بوس می کرد، یکی از دستاشو در آووردو و کونمو از رو شلوار می مالید، منم از شدت لذت چشمامو بسته بودمو فقط می گفتم آی آی اوم آی پدر اوم ….بابا منو برگردوند رو به خودش و تازه چشم تو چشم همدیگه شدیم، با دست چونمو داد بالا و لباشو گذاشت رو لبام، شروع کرد به خوردن لبام، آب دهنمو می مکیدو لبامو کامل می کرد تو دهنش، صدای ملچ مولوچ لب دادنمام تو آشپزخونه پیچیده بود، لباشو از رو لبام برداشتو تاپمو داد بالا، ممه هام افتادن بیرون و پدر بدون معطلی هر دوشو گرفت کشید بالا و سر یکیشو کرد تو دهنش، مثل ی بچه که سینه مامانشو می خوره اونم داشت سینه دخترشو می خورد، اونقدر سفت می مکید که صدای آخ آخ گفتن من فضای آشپزخونه رو پر کرده بود، پدر هل شده بودو نمی دونست دقیقا می خواد چیکار کنه، منو برگردوند سمت میز و خمم کرد روی میز، نشست پشتمو شلوارو شرتمو با سرعت تا زیر قمبولام کشید پایین، معلوم بود که حسابی حشری شده بود، دو تا بوس به کونم کردو لای کونمو از هم باز کرد، سرشو کرد لای کونمو من حس کردم که سوراخ کونم خیس شد، بله پدر داشت سوراخمو لیس می زد، من قلقلکی می شدمو می خواستم کونمو بکشم کنار که پدر با دستاش سفت گرفته بودو نمی ذاشت، کم کم رفت پایین ترو رسید به کس کوچولوم، خوردن کوسم انگار بیشتر بهش حال می داد، شروع کرد به خوردن کوسم، زبونشو می کرد لای کوسمو با لباش کوسمو میمکید، پایان بدنم می لرزیدو ی حس خیلی خوبی داشتم، هرچی بیشتر می خورد میلم به دادن بیشتر می شد، یشتر حس نیاز می کردم به ی کیر کلفت، پدر بلند شدو با کف دست محکم زد به قمبولم، منم از درد ی آخ بلند گفتم ولی انگار پدر قصد داشت منو بزنه، دوباره زد به قمبولمو این کارو مرتب تکرار کرد، یکی به این قمبولم می زد یکی به اون، منم دردم میومدو می گفتم پدر نزن درد داره آخ آخ آخ آخ…..ولی پدر این کارو دوست داشت و حسابی منو زد، اونقدر زد که قمبولام سرخ سرخ شده بودن و می سوختن، بهم گفت بلند شو و دوزانو بشین روی زمین، اینکارو کردمو پدر شلوارشو کشید پایین، کیر پدر اونقدر بزرگ شده بود که داشت شرتشو پاره می کرد، تا شرتشو کشید پایین ی کیر کلفتو سفید مثل فنر پرید بیرون و ی چندتا تکونی خورد تا ایستاد، پدر گفت بخور عزیزکم، کیر پدر رو گرفتمو کردم تو دهنم، شروع کردم به خوردن کیر پدر و پدر هم دستش تو موهام بودو نازیم می کرد، سر کیر پدر واقعا خوردنش لذت داشت، پدر هم هر دفعه ای ی آهی می کشید ، پدر نذاشت بیشتر از این کیرشو بخورمو از زمین بلندم کرد، بدون اینکه ذاره شلوارمو بکنم دوباره منو خم کرد روی میز، یکم سوراخ کونمو خیس کردو انگشتشو کرد توی کونم، انگشتاشو با سرعت عقب و جلو کرد در آووردشون، بعد دوباره با کف دست به قمبولام زدو سر کیرشو گذاشت روی سوراخ کونم، آروم فشار می دادو من از درد داد میزدم، اونقدر هل بود که به فکر سوراخ دخترش نبود، بدون اینکه سوراخمو باز کنه میخواست کیرشو بکنه توش، اونقدر داد زدم تا بلاخره سر کیر پدر رفت توی کونم، ی دردی تو کل کونم پیچید، کم کم کل کیرشو کرد تو و دوباره تا سرش کشید بیرون، اینکارو مرتب انجام داد تا سرعتش بیشتر شد، دیگه دردم کمتر شده بود داشتم کم کم لذت می بردم از کون دادن، پدر پایین کمرمو گرفته بود تلمبه می زد، شکمش می خورد به قمبولامو صدا می کرد، صدای آه و نالم تو خونه پیچیده بود، آه آه آه آه اوم آی پدر آی آه آآآه آآآآآآآآآه اوووووم آآآآآی بابایی آی………بابا همین طور که منو می کرد کلی فحش بهم می داد انگار نه انگار که دخترشم، می گفت اونقدر می کنمت که بمیری، یا ازم می پرسید با ی دختر بچه کونی باید چیکار کرد؟ وادارم می کرد که بلند بگم باید کونش بذاری، یا وادارم می کرد که بلند بگم پدر بیشتر بکنم یا دارم گاییده می شم یا کونم بذار و از این قبل حرفا، این حرفا بیشتر حشریش می کرد، تو همین حین بود که کیرشو سریع کشد بیرون و ی دادی زد و آبش پاشید روی قمبولام، گرمی آب کیرشو حس کردم، ی آهی کشیدو از رو میز بلندم کرد، برگردوند سمت خودشو ی لب آبدار ازم گرفتو بهم گفت ببخشید عزیزکم که اذیتت کردمو بهت دری وری گفتم، بعد بهم گفت برو ی دوش بگیر تا بعد من برم، اون روز ی دردی رو تو کونم حس می کردمو ی چند ساعتی سوراخم می سوخت.نوشته‌ ریحانه جون

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *