رویا به رویاها پیوست

0 views
0%

سلام،سعید هستم 25 سالمه ،قدبلند ،زیاد خوشگل نیستم ولی میگن که خوش تیپم .این داستان واقعی که میخوام بهتون بگم برمیگرده به 2ماه پیش .یه همسایه داریم که لامصب همه ی جوون های محل رو دیوونه کرده ،قد بلند خوش استیل خوشگل و …که هرچی بگم ازش کم گفتم خلاصه فکرکنم همه جوونهای محل به عشقش جلق میزنن.من اولش تونخ این همسایه مون بودم ولی بدمصب هیچ جوره پا نمیداد . یه فامیل داشتن که گه گاهی به اینا سرمیزد بالاخره من تونستم شماره ی این فامیلشون که دست کمی از خوده همسایمون نداشتو پیدا کنم وقتی دیدم از همسایمون چراغی واسم روشن نمیشه رفتم تو نخه خانم فامیلشون که اسمش رویا بودو بعدشم فهمیدم که مردم نداره .بهش زنگ زدم وبا کلی درد سر و مکافات تونستم با رویا خانوم دوست بشم اولش راضی نمیشد حتی برم ببینمش ولی بالاخره راضیش کردم ،یه روز قرار گذاشتیم و من رفتم ببینمش وقتی منو دید یه برقی افتاد تو چشاش فهمیدم ازم خوشش اومده ،روزها همین جور گذشت و باهاش تلفنی حرف میزدم ،این رویا خانوم هیچ جور زیر بار سکس نمیرفت و حتی وقتی میخواستم پشت گوشی هم باهاش حرف سکسی بزنم ناراحت میشد . تا اینکه یه شب ساعت 130بود که بهش زنگ زدم بعد ازکمی حرف زدنو کس کس و شعر گفتن ، گفتم من خوابم نمیاد چیکار کنیم که یه مثال عامیانه گفت که یادم نیست چی بود و تو ادامش گفت که بیا خاک توسرمون کنیم که این حرفش مربوط به همون مثالش بود ،بعد ماشروع کردیم به سکس تلفنی دیدم پدر رویا خانوم وضعیتش ازمن خراب تره ،منم که دیدم جاشه زود بهش پیشنهاد سکس دادم و اونم قبول کرد باورم نمیشد ولی اون قبول کردو گفت هفته ی بعد دخترم میره شهرستان هفته بعد بهت روزشو میگم که بیای من که باورم نمیشد بهش گفتم راست میگی که گفت آره بیا ببین چیکارت میکنم کاری میکنم که ازجات بلند نشی.بالاخره روز موعود رسیدو شب ساعت 11 قرار شد من برم خونشون خونش طبقه 3یه آپارتمان بود کمی ترس داشتم همراه با استرس ولی بی خیال همه چی شدمو رفتم توراهرو طبقه 2 بودم که صدای بازشدن دره یه واحد روشنیدم که کمی رفتم بالا دیدم بله خودشه ،رویا با یه لباس خوشگل مشگی که روون های خوشگلو طپلش دیده میشه اومده استقبالم البته ازاون جورابهای بلند که دقیق نمیدونم اسمش چیه پوشیده بود رفتم تو ورویا هم درو ازپشت قفل کردو اومد باهاش دست دادمو روبوسی کردم بعد سلام واحوال پرسی بغلش کردمو 2تا سیلی آروم به کون قلمبش زدمو گفتم کشتی منو تا بعد 7ماه تونستم بیام پیشت ،نشستم رو مبل ورفت واسم آب طالبی آورد منم که آب طالبی رو نخورده پایان لباسامو درآوردمو فقط یه شرت تنم بود که به شوخی بهم گفت چه زود مثله خیار پوست خودتو کندی،بعد سه چهاردقیقه حرف زدن من آروم بغلش کردمو شروع کردم . به خوردن لباش و لیسیدن گردنو نرمی گوشش وبا دستام پستونای خوشگل و پاهاشو میمالوندم اونم بیکارنبودو مثله من مشغول بود دستمو بردم سمت کسش ولی دیدم نمیشه که بهش گفتم پاشو اونم پاشد و من پشت . به خودم خمش کردم و جورابش که مثله شلوار بودو آروم درآوردم وای چه بدن نازی داشت کونشو بوسیدمو بازم نشوندم پیش خودم بازم لباشو گرفتم دست کردم ازکنارشرت سیاهش تو کسش با کسش بازی میکردم تو این حالت خیلی حال میکرد میخواست دستمو ازکسش بردارم ولی من زورم ازاون بیشتربودو به کارم ادامه میدادم کمرشو ازشدت حالی که بهش میدادم بازی میدادو بالا پایین میکرد خودمو ازش جدا کردمو لم دادم رو مبلو بهش اشاره دادم که کیرمو بخوره با کمال میل قبول کرد ازپایین پاهام شروع کرد بوسیدن تا رسید به کیرم اول کمی ازروشرت کیرمو مالش دادو با لباش میکشید رو کیرم بعد از کنار شورت درش آوردو آروم کرد تو دهنش اولین بارم بود که یکی داشت کیرمو میخورد خیلی داشتم حال میکردم و آروم دستمو به موهاش میکشیدم . که بعد چند دقیقه بهم گفت که پاشو بریم رو تخت که منم قبول کردم وقتی جلوم راه میرفت خودم باور نمیکردم که قراره با همچین خانم باحالی شبو صبح کنم ،رویا اون شب تنها بودو منم به خونه گفته بودم که دوستمو عمل کردن قراره پیشش . همراه باشم تو بیمارستان ، کنار تخت که رسیدیم سره پا بغلش کردمو شروع کردم به خوردن لباش خیلی خوش طعم بودن و با دستام هم کله بدنشو میمالوندم و آروم لباساشو در میاوردم لباسشو که درآوردم فقط با یه سوتین و شرت مشکی بود که بهش گفتم کمی جلوم راه برو قدم بزن ،نمیدونم چه جوری توصیف کنم اگه همون لحظه alexis texas )بازیگر فیلمهای سکسی اگه نمیشناسین برین تو سایتش ببین چیه( هم اونجا بود من بازم رویارو انتخاب میکردم خودتون تصور کنین که چه تیکه ایه ،برگشت و من بازم بغلش کردم سوتین مشکی شو بازکردمو شروع کردم به خوددن پستوناش آروم خوابوندمش رو تخت پاهاشو زدم بالا و شرتشو که در میاوردم کسش زد بیرون یه کس خوشگلو مامانی من که ازکس خوردن خوشم میاد ولی کمی بد مزاجم ولی با دیدن کس رویا نتونستم خودمو نگه دارم از پایین تا بالاش یه زبون کشیدم که دیدم رویا سرمو بین پاهاش فشارداد ،با بوس کردن شکمو پستوناش خودمو کشیدم بالا ،یه کاندوم دارای ماده تأخیری و بزرگ کننده آلت آبی رنگ که باخودم برده بودمو دادم رویا اونم کشید رو کیرم من نشسته بودم بین پاهای رویا اونم دراز کشیده بود سره کیرمو به کسش میمالوندم و به چوچلش میزدم که بهم گفت با اون صدای حشریش که سعید بسه بکن تو اون کیره خوشگلو بزرگتو ، دارم میمیرم به کیرت احتیاج دارم بکن تو کسم منم زیاد منتظرش نذاشتمو آروم کل کیرمو گذاشتم تو کس داغش . ودراز کشیدم روش با دستاش سرمو گرفته بودو پاهاشو دور کمرم قفل کرده بود چشاشو بسته بودو فقط قربون صدقم میرفت ،بعد بلندش کردمو آوردمش کنار تخت پای راستشو گذاشتم رو تختو ازپشت خودش با دستش کیرمو کرد تو کسش منم شروع کردم به تلنبه زدن خیلی داشتم حال میکردم و بیشتراز من رویا ، کمی تلنبه میزدم بعد خم میشدمو ازش لب میگرفتم یا پشتشو یا گردنشو بوس میکردم ، رویا منو خوابوند رو تخت و اومد نشست رو کیرم شروع کرد به بالا پایین و رقص کمر که گفت این حالتو خیلی دوست داره و میخواد همین جوری ارضا بشه که بعد چند لحظه چند تا جیغ إروم زدو بدنش لرزید فهمیدم که ارضا شده خوابید رومو شروع کرد قربون صدقم رفتن ولی من هنوز ارضا نشده بودم بلندش کردمو بردمش رو مبل من نشستم و ازش خواستم به پشت جلوم خم شه کیرمو بازم کردم تو کسش شروع کردم اززیر به تلنبه زدن اونم کمکم میکرد ،بعد چند حالت دیگه من داشت آبم میومد ازاونجای که کاندوم داشتم کیرمو ازکسش درنیاوردمو هردو مون تو یه لحظه ارضا شدیم ،رفتم کنارشو درحالی که کله بدنشو دست مالی میکردم هم حرف میزدیم هم بوسبش میکردم .هردومون رفتیم خودمونو تمیزکردیم ،بعد کمی حدف زدنو اب میوه خوردن و کشیدن سیگار بازم شروع میکردیم ،باور نمیکنین که بگم از ساعت 11 شب که رفتم خونه رویا تا ساعت 430 همین برنامه سکس ادامه داشت نه من ازرویا سیر میشدم نه اون ازمن ،من پنج بار آبم اومد بعد بار چهارم رفتیم حموم رویا هم خودشو هم بدنه منو شست ،ولی وقتی اومدم رو بازم نتونستم خودمو نگه دارم و بازم رویا رو گاییدم یکی دو ساعت خوابیدم)رویا اون شب چهاردست لباس عوض کرد آخه من عاشق لباس سکسی هستم (از خواب که بیدارشدم دیدم رویا یه سفره صبحانه آماده کرده،نشستم خوردمو بعد از کمی لب و بغل وپستون ساعت 730ازخونه رویا اومدم بیرون .رویا بعدش گفت که خواستگار داره . ودیگه نمیتونه باهام دوستی کنه ولی من هنوزم . ازش سیر نشدمامیدوارم خوشتون بیادو دوست دارم . به داستانم نظر بدین .نوشته سعید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *