رویا تا واقعیت

0 views
0%

هیچ وقت فکر نمیکردم روزی اون چیزای که تو ذهنم فقط در حد یه فکر و رویا بود به حقیقت بپویند.تابستون بود یک سال تحصیلی تقریبا خوب رو پشت سر گذاشته بودم و خوشحال بودم که سال دیگه وارد دبیرستان میشم.مادرم خیلی خوشحال بود که من دارم کم کم بزرگ میشم پدرم بخاطر شغلش دائم در سفره و مادرم از این که شوهرش اکثر اوقات خونه نیست اصلا راضی نبود و بیشتر خوشحالیش هم من فکر میکنم از این جهت که من میتونم یه طورایی جای خالی پدرم رو پر کنم.سعید صمیمی ترین دستم بود از سال دوم ابتدایی باهم همکلاس بودیم و تقریبا پایان ساعات روز رو باهم بودیم شیطنتم زیاد باهم میکردیم.قرار گذاشته بودیم تابستون امسال بریم کلاس شنا ثبت نام کنیم با وجود اینکه من از محیط استخر خوشم نمیومد اما بخاطر سعید میخواستم ثبت نام کنم.همیشه وقتی میخواستیم از طرف مدرسه اردو بریم من خدا خدا میکردم استخر نبرن.شرایط بدنیم طوری بود که همیشه توجه نسبت به من جلب میشد.حتی یبار که رفته بودیم استخر چندتا از بچه های کلاس که یطورایی گنده های کلاس بودن و کسی جرات نمیکرد بهشون چیزی بگه منو دوره کردن هی دست مالیم میکردن حتی مایومم رو تو اب کشیدن پایین.من از این کاراشون بدم نمیومد اما دوست نداشتم جلو همه اونا من رو انگشت کنن.مخصوصا معلماموم.همیشه سعید وقتی میومد خونمون سر به سرم میزاشت حتی شوخی شوخی حرفشو میزد که مثلا خودمونیما عجب بچه کونی داری یا مثلا ماهان تا شلوارتو نکشی پایین هیچکس باور نمیکنه پسری.راست هم میگفت پوست سفید و باسن نسبتا بزرگ و سینه های تفریبا برجسته بخاطر اضافه وزنی که داشتم بدنم رو خیلی به دختر ها شباهت داده بود همیشه تو حموم که جلق میزدم تو فکرم سعید رو کنار خودم تجسم میکردم.تو حال و هوای شهوت تصمیم میگرفتم به سعید پیشنهاد سکس بدم اما وقتی ابم میومد پشیمون میشدم.این شرایط ادامه داشت تا جایی که من تو حموم خودم با خودم سکس میکردم.اول با انگشت کردن بعد دو انگشت و سه انگشت تا جایی که از خیار هایی که واسه دکوری رو اپن اشپز خونه بود استفاده میکردم.خیلی دوست داشتم با سعید یا همون بچه پرو های کلاس سکس کنم اما ترس از بی جمبه بازیاشون و دهن به دهن چرخیدن بین همه ی بچه های مدرسه نمیزاشت.دیگه همه توجه هم بین پاهای مرد های در و همسایه و دوست اشنا شده.شبا کارم شده بود گشت و گذار تو سایت های سکسی گی.دیوانه وار تشنه کیر بودم.تا جایی که میخواستم تو تابستون که با سعید میخوایم بریم استخر اونجا خودم رو به سعید بیشتر نزدیک کنم اما همه برنامه هام بهم ریخت.پدرم خیلی غیر منتظره خبر از نقل مکان ما از تهران به کرج رو داد.تو این چند سال زندگیم تا حالا کرج نرفته بودم فقط وقتی میخواستیم بریم شمال اونم نه همیشه وقتایی که از جاده چالوس میخواستیم بریم کرج رو میدیدم.خیلی برام سخت بود.اما باید با تهران خدا حافظی میکردم.وقتی به سعید گفتم خیلی شک شد ناراحت شد همش میگفت باید زود به زود بیای اینجا پیشم بمونی.برنامه استخر و نزدیک شدن به سعید همه نقش بر اب شد.اخر هفته میبایست با مادر و پدر میرفتیم کرج تا با محل جدیدمون اشنا بشیم مادرم که از همون اول راضی به این جابه جایی بود با دیدن محل جدید و ساختمون و خونه جدیدمون مخصوصا اشپز خونه بزرگش شدیدا مشتاق هر چه زود تر جابه جایی بود.من تنها چیزی که نظرم رو جلب کرد همسایه بغلیمون بود یه مرد حدودا 30-32 ساله چیز خاصی نداشت مثل همه بود اما من یه حس خوستی نسبت بهش داشتم.از اولین برخوردم باهاش فکر سکس با اون و خوردن کیرش دیونم میکرد.بابام میگفت بند خدا خانومش بیماره افسردگی داره . ماهان رعایت کن تو خونه سر و صدا نکن اینا اذیت شن.مامانمم که انگار 20 سال این اقا افشار رو میشناسه چنان حیونی طفلی میکرد که انگار برادرشه.خیلی زود خونه تهرانمون فروش رفت و ما اساس مون رو بار خاور کردیم و اومدیم کرج.بر عکس تصورمون این اقا افشار خودش مرد فوق العاده اکتیوی بود به سرعتم با من و خانوادم صمیمی شد تا جایی که مادرم میرفت خونشون و ساعت ها پیش همسر اقا افشار میموند و افشارم گاهی وقتا میومد پیش من.ادم پایه ای بود باهم تو محوطه ساختمون پینگ پنگ بازی میکردیم ادم خوش صحبتی بود از باهاش بودن لذت میبردم.نمیتونستم به خودم بقبلونم که اون با من سکس کنه من روز به روز شهوتم بیشتر میشد اما اینجا نه دوستی داشتم نه همسایه ای که پسر یا حتی دختر داشته باشه.تو ساختمون همه یا جون بودن با یه بچه یا نهایتا دوتا اونم زیر 10 سال یاهم مسن بودن و بچه هاشون رفته بودن سر خونه زندگیشون.این جلق زدنا و این گشتن تو سایتای سکس اونم گی کار دستم داد یا بهتر بگم منو به هدف که اصلا فکرشو نمیکردم رسوند.افشار بعضی وقتا بهم میگفت سیاهی دور چشمات واسه بیخوابیه مادرت میگفت شبها دیر میخوابی اصلا کاره درستی نمیکنی .نکن. مشخص بود که منظورش بی خوابی نیست و جلق زدن منه.افشار همیشه قبض های خودشون رو اینترنتی پرداخت میکرد.یبار که مادرم رفته بود خونه افشار اینا تا به خانومش سر بزنه افشار با قبض هاش اومد خونه ما و گفت پسر میخوام یادت بدم چطروی قبض پرداخت کنی .وقتی نشست پشت کامپیوتر گفت به میبینم که اقا ماهان از فیلتر شکن هم استفاده میکنه.خیلی خونسرد گفتم چیه مگه همه سایتا فیلتره چطوری برم تو فلان سایت که اهنگ دانلود کنم.به خیالم که افشار باور کرده اما اون با دیدن سایت هایی که تو حافظه مرورگر بود به همه چی پی برد.کاملا مشخص بود این افشار دیگه اون افشار دلسوز سابق نیست.باهام فوق العاده راحت شده بود مدام از کس و کون و در و همسایه میگفت.افشار روز به روز به من نزدیک تر میشد شوخی های سکسی میکرد.بهم سایتای سکسی پیشنهاد میکرد.حتی میگفت بدجوری تو کف یه روز یه جنده لاشی ردیف میکنم دوتایی بکنیم.دیگه تقریبا من به اون فهمونده بودم که بدم نمیاد کون بدم و اونم فهمیده بود و دنبال فرصت.وقتی خیلی غیر منتظرانه خبر از سفر همسرش به همراه خانوادش رو داد من لپام گل انداخت.میدونستم سکس در راهه.همین طورم شد.من و افشار که حدود 14-15 روزی میشد باهم فوق العاده ندار شده بودیم و اماده سکس منتظر روز موعود بودیم سر ظهر بود افشار اس ام اس داد ماهان یطوری بزن بیرون که مثلا داری میری جایی نیستی یه 2-3 ساعت.بیا خونه ما میخوام کس بیارم.من و میگی خوشحال شدم که بلاخره کیر افشار رو میبینم سری پاشدم رفتم حموم تر و تمیز کردم زدم بیرون.از در خونه که اومد بیرون یه قدم برداشتم تو خونه افشار بودم.دیدم افشار لخت لخت با یه شورت سفیده.با دیدن این صحنه شهوتم رفت رو 1000 ال سی دی بزرگ اونام داشت یه فیلم سکسی بخش میکرد که فضارو کاملا سکسی تر میکرد.افشار که تعجب منو دیده بود گفت ماهان اماده یه سکس تپل باش میخوام امروز کلی حال کنیم.من که کیر سیخ شده افشار اب دهنم رو راه انداخته بود به سرعت پیراهنم رو کندم و شلوارم رو دراوردم چشمای افشار داشت از جاش در میومد تا حالا منو لخت ندیده بود از دیدن پوست سفید و بدون مو من باسن بزرگ و قلمبم داشت ابش میومد حتی پیش ابش مشخص بود که اومده از رو خیسی روی شرتش.تلفنش زنگ خورد دوید گفت ماهان خودشه بزار ببینم چیمیگه.از حرفاش مشخص بود که خبری از کس نیست قطع که کرد گفت فهمیدی؟منم گفت اره کس خارش خودمون هستیم.افشارم سریع رفت مشروب اورد گفت میخوری من که تا حالا امتحان نکرده بودم به اصرار اون 3-4 تا استکان خوردم حس گرم شدن رو کامل داشتم اما افشار که فقط میخورد و سیگار میکشید حالش دگرگون شد و این کافی بود تا اون پرده خجالت بین من و اون کامل از بین بره.شروع کرد حرفای سکسی زدن ضربه مبزد به کونم یهو شورتشو دراورد کیرش عالی بود اندازه هاش رو من کامل دوست داشت کلفتیش دارازاش همه چیش عالی بود منم شورتمو دراوردم تا افشار بیاد سمتم دست میکشید رو صورتم رو بدنم و نهایتا کون گندم.منم دیگه به اوج شهوتم رسیده بودم اما نا کس افشار تو این گیر ودار یه اسپری زد به کیر هر دوتامون مخصوصا من و علاوه بر اون یه قرص هم به من داد گفت اینا تاخیر میندازه تو ارضا شدنت.همون طور که افشار ایستاده بود جلوش چها زانو شدم و کیرش حالا رو به روی صورتم بود لبام رو غنچه کردم و کلاهک کیرش رو بوس کردم با دستام تخماشو جمع کرده بود تو مشتم و اروم کیروش و فرو میکردم تو دهنم تو دهنم تلمبه میزد کیرشو از بقل لیس میزد تخماشو میکردم تو دهنم افشار از اوج شهوت نمیدونست چی بگه تو حرفاش اسم مادرم رو میاورد هی میگفت نوبت توهم میشه ازیتا.میگامت الان پسرت و میگام فردا خودتو من با این حرفاش شهوتی تر میشدم .صورتم و گرفت رو به خودش گفت پسر تو چیکار کردی با من چه ساکی میزنی تو پاشو بریم تو اتاق رفتیم تو اتاق افشار تاق باز خوابید پاهاشو باز کرد منم زیر پاش طوری که صورتم دقیقا جلو کیر و خایه های اون بود خوابیدم. خایه هاشو دادم بالا زیر خایه هاشو تا نزدیک سوراخ کونش براش لیس زدم از پایین کیرش لیس میزدم تا بالا میرسیدم با کلاهکش زبونم رو دورش میچرخوندم انقدر کیرش رو خوردم و اون گفت مادرت و گاییدم.جووووووون.که خسته شد منو بلند کرد کونم رو کرم مالی کرد و کیرش رو گذاشت رو سوراخم تو نمیرفت بهش گفت یکم انگشت کن اقا افشار تا باز بشه اونم انگار که بهش برخورده باشه گفت مادر جند کون به این گندگی کیر من توش نمیره؟خشک خشک میگامت مادرتم میگام .من که دیدم اینجوریه گفتم بزار کیرتو خیس کنم اقا افشار اونم استقبال کرد من بلند شدم حالت سگی جلوش براش ساک میزدم و خودم رو انگشت میکرد افشار که دید گفت جووووووون خودت داری خودت رو میگایی اما من نمیزارم برگردوندم با دستاش لپ های کونم رو باز کرد یه توف انداخت رو سوراخم و بعد کیرشو گذاشت رو کونم انقدر فشار داد تا رفت تو خیلی زود شروع کرد تلمبه زدن انقد تلبم زد که من حس کردم دیگه کیری تو کونم نیست بهم گفت بلند شو بخورش من برگشتم کیرش و که تو کونم بود رو کردم تو دهنم براش ساک زدم اینبار اون خم شد و انگشتم میکرد تخماشو میخوردم خیلی لذت میبرد افشار شروع کرد تلمبه زدن تو دهنم داشتم بالا میاوردم برگردوندم گفت بچه کونی ولو نشو رو تخت همین جوری چهار دست و پا بمون دوباره کیرشو کرد تو کونم چند تا تلمبه که زد با فریاد ابش خالی شد تو کونم من که از این همه تاخیر تو ارضا شدن اون و خودم در عجب بودم گفتم اقا افشار من ابم نیومده هنوز افشار که دیگه نای حرف زدن هم نداشت ولو شده بود رو تخت اروم گفت بیا کبرم و بخور ابت میاد من خوابیدم کنارش کیرشو که اب کیری بود رو کردم تو دهنم 5 دقیقه خوردم اما کیرم حتی راست هم نمیشد .اب من نیومد اونروز و شبش با جلق ابم اومد.سکس منو افشار دیگه حالت روتین پیدا کرده و افشار هر وقت کیرش راست کنه منو خبر میکنه تا براش بخورم. ماجرای من و افشار به اینجا ختم نیشه و به زودی راز حرف های افشار موقع سکس در مورد مادرم و دلیل رفت و امد های متوالی مادرم به خونه افشار هم براتون میزارم.و همچین ملاقات من و سعید بعد از 2 ماه در ادامه … نوشته‌ ماهان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *