زبون سارا

0 views
0%

سلاماسم من حسام هست.به کوریه چشم بعضی ها 17 سالمه.داستانی که براتون میگم ماله خرداد 90 هست،من بچه باحالیم،کل دوستام از من حساب میبرن.یه روز تو پارک نشسته بودی با بچه های دلقک روزگار که یهو دیدم دوستم میلاد ترکید از خنده،گفتم بهشبلند بگوز ما هم بخندیم،ج داداین مرتیکه پوست موز هم سکس کرد،(دوستمون رو میگفت که بچه خوشگل جمع بود اما از زمان حال حاضر پرت بود)منم اقاجون،بهش گفتم از فردا اینجا نبینمت،گفتچرا؟گفتم مرز رفاقت ما چی بود؟گفتسیگار،مشروب،ذنا،زیر ابرو.گفتم بهشذنا کردی نبینمت تا 4 روز.گفت باشه و رفت.میلاد که خودش ریده بود اومد درستش کنه،تو روش خندیدم گفتمخایم تو ابروت.گفتکس خل،این مردک اناناس رفته اونو کرده،چرا تو نمیکنی؟مگه کلفت نیستی؟گفتمکلفت دیشب درت نبود؟گفتبه کیرم.نشستیم کس گفتن که میلاد صدام کرد،حسام ساعت 12 رو نگاه کن(منظورش رو به روم بود)نگاه کردم حالم به حولم گفت کس نگو،یه دختر درشت هیکل که کون متولد شده بود و دست و پا در اورده بود جولوم بود،اما هیچکی بی نقس نیست،این دختر فیس نداشت،دماقش شکسته بود،دندوناش بد در اومده بود که این 2تا زیباییش رو از بین برده بودن،گفتم به میلاد خوب انیه،گفت این همون دخترست که اون ان کله کرده.شب شد و پاتوقو ول کردیم رفتیم خونه. خصوصیات من اینههیکل 4شونه،قد متوسط،یکم اضافه وزن و اینه …. پرزور.خصوصیات کیرمم اینه15 سانت مفید،با قطر 6 سانت. بریم سر داستان.شب همون روز با خودم گفتم برم تو کارش؟نرم؟،اگه میرفتم اون میلاد دلقک آبه رومو میبرد.خلاصه دلو زدم به دریا و به میلاد گفتم شمارشو جور کن.با خنده گفتدارم.بعد از یه سری تهدید شماره رو ازش گرفتم و بهش زنگ زدم.منسلام سارا خانوم؟سارابله شما؟منحسام هستمسارامنم که میشناسی.منبله اما کمی.ساراشمارمو از کی گرفتی؟منمیلاد.سارامیلاد …..(فامیلیش)منبله.ساراچیکار داری؟منمیلاد بهم گفته دوست پسر نداری،منم دوست دختر ندارم برای همین گفتم یه قرار بزاریم همو ببینیم.ساراکجا؟منبیا پارک نرگس(پاتوق)سارابچه همین محلی؟منارهساراباشه،جه موقعی؟منفردا عصر خوبه؟ساراارهمنفردا ساعت 7.30 دمه کلبه نگهبانی منتظرتم.ساراباشهفرداش کتونی زرنگی ها رو پا کردم.موهامو مدل هیپی یا فر کردم.یه تیشرت زرد پوشیدم رفتم سر قرار.وایساده بودم که دیدم شقایق داره منو از پشت بوته ها دید میزنه،منم کم نزاشتم و یه ادامس انداختم دهنم و به ساعت مبایلم نگاه کردم.سارا رفت و از ورودیه پارک اومد.منم وایسادم نگاه کردن فیس زشتش.وقتی رسید،سلام کردم.انم سلام کرد و گفتاقا حسام؟منم پشتمو نگاه کردم اینه اوسگلا گفتممنو میگین؟خندید و گفت مگه کسه دیگه ای هم هست؟گفتمداشتم همینو چک میکردم.گفتم بهشبریم یه جا بشینیم؟گفتباشه،معلوم بود از درشتیه هیکلم خوشش اومده بود.رفتیم یه گوشه پارک رو صندلی نشستیم.شروع کردم حرف زدنمن حسامم،17 سالمه،کلاس سوم دبیرستان رشته انسانیم و از اینجور چیزا.اونم گفتمنم میشناسی،کلاس سوم راهنمایم و از اینجور چیزا.وسط حرفاش تو دلم گفتمبابا حسام،بچه هست این و زشته و اینا،3تا فوشم به اون مرتیکه پوست موز دادم که بچه کرده.گفتمش ببخشیدمعدل دومت چند شده؟گفت19.34گفتمبه ما نمیخوری؟تعجب کرد و گفتچی؟مگه تو چند شدی؟گفتم19.95خندید و گفتغلط کردی.گفتممیارم برات.گفت اگه اوردی یه چیز من بهت میدم.اگه نیاوردی 2 تا چیز تو به من میدی.گفتمباشه.من اطلاعات wordکارنامه ها و سطون بندیه کار نامه رو داشتم و یه فیک برا خودم و میلاد ساخته بودم.گفتمکی بیارم برات؟گفتفردا همین جا.گفتم بهش پس فردا امتحان ورزش دارم.نمیتونم بیام اینجا،خندید و گفتبرا ورزش هم درس میخونی؟گفتم بهش19.95گفتباشه پس برا پس فردا.پکه بهش گفتمپس فردا هم استخرم.گفتلقوش کن بینم.گفتمچشم و خندیدم.گفتاصلا فردایک ساعت قبل درس خوندنت بیا دنبالم بریم پارک.گفتمباشه،برق تو چشام معلوم بود.بعد از یه ساعت حرف زدن راجع به دوست های قدیمیمون،خدافظی کردیم و رفتیم.شب بهش پیام دادمراستی شغل بابات چیه؟ گفتبابام مرده.منم گفتممتاسفم،شغل مادر چیه؟گفتشیفت صبح بیمارستان بقیه الله است.منم تو کونم عروسی شد.2 زنگ اخر مدرسه رو با همکاریه ناظممون پیچوندم و رفتم دمه در خونشون.زنگ زدم مبایلش گفتمدر رو باز کن،گفتاینجایی؟گفتم نه پس اونجام.گفت کجا؟منم گفتمهمون جا.(گیر ندین،راهنمایی ها زود تر از ما دبیرستانیا تعطیل میشن).در رو باز کرد.میدونستم میکنمش پس کم نیاوردم،رفتم بالا سلام کردم و نشستم رو مبلشون،گفتخوب راحتی ها.گفتمنیست شما نیستی.تازه یادش افتاد پوشش خوب تنش نیست.گفتای وایحالا دیگه همه چیز رو دیدی ارزشی نداره بپوشونمش.حالا چی تنش بودیه تیشرت جذب به اندام.که خوب بدنه خوشگلشو نشون میداد.یه شلوار برمودای سفید.که کونش تابلو بود توش.اومد با اب یخ نشست کنارم گفتببینم کارنامتو.گفتماگه نیاورده باشم.اون 2 تا چیز که از من میخواستی چیا بود؟گفتفعلا که اوردی.کارنامه رو برداشت،خودم دیدم که لبشو گاز کرفت و بعد از دید زدن نمره ها به لبای من نگاه میکرد.گفتاورین.حالا چی میخوای؟منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتمبوس از رو گونم بکنی.گفتباشه.لباشو قنچه کرد،اومد بیاد برسه به گونم که من زرنگی کردم و لبشو بوسیدم.پرید عقب،گفتمشکلک خوردیا،خندید و گفتاره اما چه لبای خشکی داری.گفتممیخوام تر شه اما نمیدونم اون یارو راضی هست یا نه.گفتکودوم یارو.با ابرو به خودش اشاره کردم.گفتمنم دوست دارم،شروع کرد بوسیدن لبام.زبون کشید روشون و به من نگاه کرد که اگه بدم اومده باشه تکرار نکنه.منم یه چشمک بهش زدم و زبونمو دوره زبونش و زیر زبونش میچرخوندم.دستشو کشید رو بازو هام وگردنم،کشیدمش عقب گفتمشصبر کن،تو چشاش نگاه کردم،نیاز رو از تو چشاش میخوندم.گفتمشچشاتو ببند.بست و بوسیدمشون که گریه زاری کرد.اشکاشو از رو گونش کشیدم به لبش وبعدش دوباره بوسیدمش.وسطای کار گفتممیخوای پیش بریم؟با حرکت سر گفتاره.منم لباشو ول کردم و با دست راستم سمت چپ کمرشو گرفتم و با دست چپم کشیدمش تو بغلم.بگزریم که کسش رو کیرم بود،تیشرتشو در اوردم.کرستشم باز کردم،با دست چپم با سر سینهی راستش بازی میکردم و با لبام با اون یکی سینش،اینه بچه ها متعجب منو نگاه میکرد،با موهام بازی میکرد و لذت میبرد.بهد از خوردن سینه هاش،پام خواب رفت.بهش گفتم و گذاشتمش رو مبل و نشستم وسط پاش،گفتنخور بدم میاد.گفتمهیچکی بدش نمیاد.کس خیلی خشگل و مطبوع نیست،اما من ازش خوشم میاد چون تو بازی باهاش ماهرم.گفتمشپرده داری؟گفتنه.یه خورده نگاهش کردم که چرا؟بعدش رفتم وسط پاش.تف رو زدم به دستم و شروع کردم به مالیدن رو کسش بعد از اون شروع کردم به لیش زدن کسش،خسته شده بودم انگشتا رو تفی کردم و داخل کسش به سمت بالا زیر نافش(نقطه ی جی)تکون دادم اه کشید و شل شد.کیرمو در اوردم 16 سانت شده بود.گفتماجازه؟گفتمجازه.گذاشتم دمه کسش و فشار دادم تو.رفت داخلش که کاملا خیس بود،اروم شروع کردم به تلنبه زدن که دیدم اینه خیالش نیست.گفتمشتخت داری؟گفتاره.رفتیم رو تختش.حالت سکی بشوندمش و شروع کردم سریع تلمبه زدن،کمرش داشت تا میشداز فشار وزن و تلمبه های من.اون حالت بودیم که بعد از 4 دقیقه اورگاسم شد.بردمش نشستم رو صندلی و نشوندمش رو پاهام،جولوی هیکلش تو بغلم بود که تلنبه زدنا شروع شد اولش داشتیم لب میگرفتیم اما بعدش چونشو گذاشت رو شونم و شروع به جیغ زدن کرد.اخراش داشتم کر می شدم. تو بغلم بود که وایسادم کیرم از کسش در اومد و ناگهان ستون فقراتم تهی شد کف اتاق.با هم دیگه افتادیم رو تخت، کیر من لا پا هاش بود و اونو سرش زیر گردن من.هیچ وقت اون لحظه رو که سرشو اورد بالا و ازم لب گرفت رو فراموش نخواهم کرد.بهم گفتتا حالا چند نفر رو کردی؟گفتم0گفتاز دستت نمیدم،به هیچ وجه.برش داشتم بردمش حموم خونشون.بزرک و مکعب 3در3 بود.دوش رو باز کردم و اب رو تنظیم کردم،با هم رفتیم زیر دوش.مارک شیر دوشون قهرمان بود،خوب اب رو پخش میکرد.اونجا کیرم 2باره راست شد و حوس کس کرد،از زیر دوش بردمش کنار و پاشو انداختم رو شونم و شرو کردم به تلنبه زدن،5 دقیقه که اونجوری بودیم 2باره ارگاسم شد.از سینه چسبوندمش به دیوار حموم و گفتمش قنبی کن.به سختی قنبل کرد.کردمش وکردکش که یهو دیدم در هموم رو دارن میکوبن.نگو کاره ما 2ساعت تا 12 ظهر طول کشیده،مادرش بود شاکی میکوبید به در و میگفت سارا باز کن.ما 2تا خشکمون زد.بهش گفتم بدبخت شدیم.گفت باید بکنیش،گفتم باشه.کیرم خوابیده بود.سارا رفت در رو باز کرد مامانش اومد تو منو دید با دمپاییه حموم من رو نزد،کرد.بد شروع کرد سارا رو زدن.سارا رو کشید بیرون منو گذاشت اون تو گفت زنگ میزنم اگاهی بیان پارت کنن.(الان که یاد اون موقع میفتم دستم میلرزه).صدای سارا رو میشنیدم که میگفت مادر اون اونتو گیره،بشین ببین بهت چی میگم.این از دوست پسرت بهتر کارش رو بلده.مامانه گفتخاک بر اون احسان که تورم کرده.مگه نگفتی دیگه هرزگی نمیکنی؟گفتمامان این دوست پسرمه.اما به عمرم تاحالا چنین کار درستی ندیده بودم.من چسبیده بودم به در تا بشنوم چی میگن.مامانه گفتباشه.به خدا غصم گفت باشه.ان تو کونم الاسکا شد،اصلا باورم نمیشد بگه باشه.رفتم چسبیدم یه گوشه که دیدم سارا لخت اومد تو گفت مادرم کارت داره.منم گفتم یه چی بده بپوشم،گفتاره؟گفتمانه؟لخت برم جولوش.گفتاره.گفتمنمیشه ناموسامامانش صدامون کرد.لخت دست به کیر رفتم جولوش.گفتبشیننشستم رو زمین.گفتچرا رو مبل نمیشینی؟گفتممبل کثیف میشه،تنم خیسه.گفتعیبی نداره.گفتمبه خدا این کاری که کردیم نیاز هر بنی بشریه.ادم نمیتونه ازش فرار کنه.سارا کس کش اومد لخت وایساد رو اپن اشپز خونه با کسش ور میرفت که من راست کنم.راستم کردم.مادرش تا کیر قرمز منو دید خندید گفتکم هم نمیاری دیگه.گفتم نه خدا رو شکر(خودم به خودم میگفتمخفه شو حسام بگیرنت میری کانون،کونت میزارن)دستمو گذاشتم رو صورتم،اینه این مجرمایه ننه مرده پرسیدمچیکار کنم.ننش گفتمنم بکن.گفتمچشم،اما دخترتون خشکونده سماور ما رو.گفتپرش میکنم.بلندم کرد نشوند رو مبل وهمونجا لباساشو در اورد و لخت شد………..غلط های املایی رو هم ببخشید(به کیرتون)اگه میخواین داستان سکس سه نفری ما رو بخونین 1 نفر تو اون همه فوشی که به همه ی داستان نویسا میدین بگه که ادامه بده.نوشته حسام

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *