زخم دوست داشتنی

0 views
0%

هیچوقت به اینکه از دستش بدم فک نمیکردم یجورایی تربیت کرده خودش بودم از سال دوم راهنمایی وقتی ک حتی پریود نمیشدم باهم بودیم با ۷ سال اختلاف سنی پسری ک نصف مدرسه تو کفش بودن مال من بود . به انتخابش چادر میزاشتم و خلاصه هرطوری ک میخواست بودم و این رابطه کاملا دوطرفه بود و اونم متقابلا هرکاری ک من دوس داشتم میکرد رابطمونم اولا ک اصلا ممه هم نداشتم در حد بوس و بغل بود ولی کم کم با گذر زمان رابطمونم بیشتر شد و سینهای من تو دستای بزرگ و قویش شکل گرفت و منم برای جبرانش تو مغازش یا تو ماشین براش ساک میزدم اما همه چی کاملا اتفاقی تموم شد بعد از ۴ سال ازدواج کرد و من داغون شده بودم افسرده شده بودم بااینکه پیشنهاد هم برا ازدواج هم برا دوستی زیاد داشتم اما دلم هیشکی رو نمیخواست جز عشق خودم تا ۳ سال بعد ک ۱۹ ساله شده بودم و باهیشکی نبودم تو این مدت دیگ چادر نمیزاشتم قدم کوتاه بود ولی هیکلم خوب بود و توی چشم بودم. دانشگاه نمیرفتم و کار میکردم اون روز بعد از کار با بچها رفتیم بیشه نشسته بودیم و سیگار میکشیدیم که یهو دستم کشیده شد برگشتم و به کسی ک اینکارو کرد نگاه کردم با دیدنش بدنم لرزید هنوزم مث قبلش بود ته ریشش پخش و نامرتب بود و بیشتر جذابش میکردکشیدم تو تاریکی و سیگارو ازم گرفت و گف امیدوار بودم ببینمت اما نه اینطوری و اشاره به تیپ و سیگارم کرد منم گفتم برو بمیر به تو ربطی نداره ک سیگارو جسبوند تو قفسه سینم و برا خفه کردن جیغم لباشو رو لبام گذاشت عین وحشیا لبامو گاز میگرفت کشید عقب و بی اهمیت به صورت اشکیم گف گمشو وسایلتو بردار بیا از خدام بود هم دل تنگ بودم هم میترسیدم شالمو کشیدم رو زخمم و رفتم کیفمو برداشتم به بچها گفتم داییم بود رفتم پیشش بردم تو ماشین حرف نمیزد و میروند به دستش نگاه کردم دیدم حلقه نداره تا اومدم حرف بزنم داد زد خفه شو سحر خفه شو .رفتیم ته ته ی کوچه باغ ک هیشکی جرئت نداشت اون موقع شب بیاد برگشت سمتم و دوباره شروع کرد خوردن لبام واینار سینهامم میمالید لای پاهام داغ شده بود صدندلیشو داد عقب و کشیدم رو پاهاش شالمو برداشت و دکمهای مانتومو باز کرد منم دقیقا رو کیرش نشسته بودم و خودمو تکون میدادم تاپو و سوتینمو داد بالا و تکیمو داد به فرمون و شروع کرد خوردن ممهام من موهاش گرفته بودم و اه میکشیدم.بعد چند دیقه برم گردوند رو صندلی خودم و کیرشو دراورد و منم شروع کردم ساک زدن کیرش بهم گفت برو عقب منم گفتم نمیخوام ک سیلی زد بهم و گف برو تا سگ نشدم سحر از بین صندلیا رفتم عقب اونم پیاده شد و عقب سوار شد و تیشرتشو دراورد مانتومو کامل دراورد و دکمه شلوارمو باز کرد منم هی میگفتم نکن و نمیخام با اینکه از خدام بود اونم محل نمیزاشت و شلوارو کشید پایین و سرشو برد لای پام و کسمو خورد غرق لذت بودم فقط دعا میکردم بعد صب تاحالا کصم بو عرق نگرفته باشه سرشو اورد بالا و دوباره لبامو خورد و گفت برگرد منم ک ازسیلی خوردن دوباره میترسیدم برگشتم وخم شدم انگشتشو تو کونم کرد زیاد درد نداشت اما وقتی تعداد انگشتاش رسید به ۳ تا نزدیک بود بزنم زیر گریه زاری ولی اون انگار ن انگار و بعد دراوردن انگشتاش کیر بزرگشو فرو کرد تو کونم جیغ زدم و التماسش کردم در بیاره اما اون فقط موهامو میکشید و محکم ضربه میزد و با دستاش رو کونم سیلی میزد منم دیگ انگار سر شده بودم کیرشو دراورد و نشست و منو نشوند رو کیرش تاپو و سوتینمم کند و زل به ممهام ک با بالا پایین شدنم میلرزید یهو محکم گرفتم و تموم ابشو تو کونم خالی کرد و من ازین کون دادن فقط موقعی لذت بردم ک کیرش تو کونم نبض میزد موقع خالی شدنش لبمو گاز گرفت و بلندم کردم از جلو دستمال اورد و تمیزم کرد اصلا نمیتونستم بشینم و حالا ک سرد شده بودم بیشتر دردو میفهمیدم بردم دم خونه و گوشیمو ازم گرفت و گوشی خودشو داد بهم و گف برو فهمیدم میخاد چکم کنه و ببینه ک با کسی ام یا نه بعد سه سال برگشتیم باهم بااین فرق ک دیگ جای مغازه و ماشین منو میبرد تو خونش و کونمو جر میداد هنوزم ک هنوزه عاشقشم الان ۷ سال از اون ماجرا میگذره من ۲۶ سالمه و مادر بچهای عشق بچگیم شدم و همرو مدیون سیگاری ام که زخمش منو به عشقم رسوندهنوز ک هنوزه وقتی عصبانیه حرصشو سر کونم خالی میکنه و من عاشق وحشی بازیاشم پایاننوشته سحر

Date: April 6, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *