بی هدف قدم میزدم ساعت از ۷گذشته بود.یه در بست گرفتم رفتم ترمینال،سوار اتوبوسی به مقصد یکی از شهرای مرزی ..تو مسیر هزار و یک اتفاقی که ممکن بود بیافته رو مرور کردم..هوای گرگ و میش کوفتی سیگار با سیگار روشن کردن و زر زدن و اعتراض مسافرا..اهههه انگار قراربود دیوونه شم،رسما بگا رفته بود تمرکزم. هندزفری رو چپوندم تو گوشم ..یکی دوساعت بعد دم خونه علی بودم.دو دل بودم ریسکش خیلی بالا بود اینکه ازین در که برم تو آیا سالم بیرون میام یا نه ؟آیا اصلا بیرون میام یا نه؟و هزار و یک فکر دهشتناک دیگه که خوره مغزم شده بود..علی پسر مرموزی بود هیچوقت کامل حرف نمیزد.یه جورایی محافظه کار بود،فقط چیزایی رو میگفت که ب جلو رفتن نقشه ش کمک میکرد.خنده م میگرفت وقتایی که میخواست با محبت نمایشی خرم کنه ،یکی دو بار تو کافه قرار گذاشته بودیم و هر بار چند ساعت رانندگی کرده بود فقط بخاطر اینکه منو ببینهبا اینکه همیشه نیمی از دیده ها و تقریبا 0 از شنیده ها رو باور میکنم،اما از گول خوردن توسط این جونور لذت میبردمقیافش داد میزد نرمال نیست ولی به خودم التماس میکردم با اینکه بَده بِده بره..همیشه از بَدا خوشم میاد چون خودم بی قانونم بدجوری با چیزای نا متعارف حال میکنم.اون چند باری که دیدمش هر بار بیشتر مشتاق میشدم ..،علی با وجود پایان تُخسیش حریف من نبود،چند باری تو حرفامون درباره سکس شیشه گفته بود و هربار که میپرسیدم چی هست میگفت منظورش شیشه مشروبه.منم بحثو کش نمیدادم که نفهمه بو بردم.خوش ندارم طرفم بفهمه تیزم..چون اینجوری دیگه محتاط میشه و خودشو غلاف میکنه.باید نشون میدادم که یه کوسم که فقط کیر میخواد و پول. همینکارم کردم.اعتمادشو جلب کردم و با کمی چاشنی ناز،هر روز تشنه تر میشد .کار به جایی رسیده بود میلیونی کارت به کارت میکرد برام،بدون چشمداشتی امان ازین مردا.. هووف اگه ۱۰سال پیش به تورم خورده بود الان ۷ تا کفن پوسونده بودم،ولی خوشبختانه در حال حاضر یه احمق با تجربه بودم،با اینکه دلم وِل و مخم آکبند بود ،ولی به لطف خرده تجربیاتی که دارم همیشه بد سرم میاد ولی بدتر نه..اونم بخاطر شیطنت زیادیه خودمه..زنگو زدم و زودی در باز شدچه مشتاق.خخ تو دلم به سادگیش،خندیدم.ینی چه کوسخولیه این،که منه شوت تونسته بودم تا این حد سرشو گول بمالم….تو که رفتم تو حیاط محکم بغلم کرد و جوری بو میکشید تنمو ،گفتم الانه که تمومم کنهخخ کوسخول انگار تاحالا دخی ندیده بود،با اینکه زیاد خوشگل نیستم از نظر خودم.ولی علی دیوونه م بود انداممو میپرستید،.قد من۱۶۹وزنمم اون زمان۵۸ کیلو بود.قد علی هم۱۸۶وزنش۶۰کیلویی میشد تقریبا.تا منو برد تو،افتاد به جونم،فکر نمیکردم اینقد حشری باشهکوزکژ چه جنتلمنی بود بیرون و تو خلوت چه وحشیلباسامو یکی یکی جر داد . بدجور قاطی کرده بودم ..داغی و استرس فیوزمو پرونده بود تو اون لحظه فقط به لذت فکر میکردم.اول لبامو به دندون کشید و زبونمو که مکید دیگه گُر گرفتم ضربانم بالا رفت سراغ گردنم،..آهم دیگه در اومد وقتی سینمو به دندون کشید مکیدنش آخخخ همون مدلی که دیوونم میکنه رو بلد بود دیوث نقطه ضعفمو چسبیده بود ول کن نبود یه چند دیقه دیگه اگه میمکید ،اومده بودم…پام خورد به کیرش از رو شلوار می مالیدمش و کم کم رفت پایین زبونش تو نافم بود و دستاش باسنمو می مالید و انگشت کرد اوووففف دیگه بی قراریم عود کرد با بی حالی جیغ زدم گفتم شورتمو درآر بخور جاکش دارم هار میشما زووود ..جووونی گفت و شورتمو در آورد و افتاد به جون کوسم،آخخخ زبونش که خورد به چوچولم دیگه چیزی تا ارضا شدنم نمونده بود،جیغ میزدم و می مکید جیغ میزدم و زبون میکشید از سوراخ کونمو تا بالای کوسمو آخخخ که وارد بود لعنتی.حین خوردن کوسم،انگشتاش تو کس و کونم بود ،کمتر از ۵ دیقه آبمو آورد.ارگاسم عمیقی شدم یه لحظه جیغ کشیدم.با لرزشم فهمید ارضا شدم رونمو می مکید و بعدش آبمو.. مگه کوتاه می اومد؟پرتش کردم رو کاناپه روبروی و افتادم به جون کیرش اوففف حسابی راست شده بود و رگاش برجسته وایییی این قرار بود جرم بده فکرش دیوونم میکرد با اینکه زیاد بلند نبود ولی کلفت بود و همین منو دیوونه میکرد حین ساک زدن چشمم به چلیم که پشت مبل قایم کرده بود افتاد..فهمیدم آقا نرمال نیست و تو دلم خنده شیطنت آمیزی نمودم چون این حالتش به جلو بردن نقشه م کمک میکرد..کاندومو کشیدم رو کیرش نشستم روش . دستش دور پهلو هام بود .میدونستم حالا حالاها قرار نی ارضا شه نکبت..وقتایی که چت بود مطمئن بودم دیر ارضا میشه کمر فیل هم روش نصب بود دیگه گفتم لیلی ژون فاتحه دم و دسگاتو بخون که این تشنه تا خشکت نکنه نمیکشه بیرون .همینطورم شدزیر دلم درد داشت.چند پوزیشن ک رفتیم وحشی تر شد.بیس دیقه گذشته بود و دیگه داشتم کلافه میشدم ..بعدِ دومین ارگاسمم،اونم آبش اومد پاشید رو سینه م..دو تایی ولو شدیم کف هال..قبل ازینکه فازش بپره و به خودش بیاد پیشنهاد دادم یه چی بزنیم به امید اینکه کامل چِت کنه و نقشمو اجرا..زودی رفت چند گرم گل و شیشه آورد منم از تو یخچال ودکا رو آوردم و دو تاگیلاس پر کردم.. تقریبا نمایشی همراهیش کردم موقع مصرف..با اینکه از من بلند تر بود ،ولی آمادگی بدنیش نصف منم نبود،من هر روز قبل طلوع دو سرعتی تمرین میکردم و با مربیه عسیس تر از ژانم ..دو سه بار در هفته تمرین کونگ فو …،خلاصه.علی اومد که راند دو ترتیبمو بده..قبلش قرصای….رو که حل کرده بودم تو شرابش و دادم به خوردش .باورم نمیشد اینقد تمیز نقشه م جلو بره،ولی شدشرابو زد و منم یکی دو قلپ به سلامتیه کوسِ خولش رفتم بالا و بعدِ دومین ارضا شدنش نا نداشت پاشه همونجا از حال رفت..چِکِش کردم ،جدی جدی بیهوش شده بودتو کونم عروسی بود.باورم نمیشد اینقد خوب پیش بره.. پا شدم همه سوراخ سمبه های خونشو گشتم و هر چی مایه تیله داشت زدم به جیب ..نامردو ببیناااا اسلحه داشتاونم نه یکی دوتاکلکشن اسلحه داشت همونجا ریدم به خودم از ترس .فهمیدم مثل همیشه یه کم زیادی خریت کردم،گفته بود قاچاقچیه باور نمیکردم اینقدام دیگه چیز مغز باشه،اگه لو میدادمش اعدام رو شاخش بود،اون از انبار شیشه ش اینم از ماسماسکاشاشهدمو خوندمو زودتر خودمو جمع کردمو با کوله پشتی غنیمتم زدم بیرون.قبل از رفتن نبضشو گرفتم.ضعیف بود ولی میزد..به این دراکولایی که میخواست بعد چند بار خالی کردن آب کمرش توم،منو نعشه و بعدش خمار کنه و از شرم خلاص شه،ولی الان مثل موش جوم ولو شده بود ،تو دلم خندیدم ،با اینکه حس میکردم کارم نامردیه،ولی باید میفهمید اونقدام زرنگ نیست بدم میاد و نفرت دارم ازینکه منو ساده فرض کنن ولی به لطف ظاهر مظلوم و بازیگر بودنم،تقریبا همه منو کوسخول میپنداشتنو این آزارم میداد،البته اصراری نداشتم و ندارم که ثابت کنم زرنگم.ولی از پسرای شرور و سمج خوشممم میاد،خوراک بازیهامن…علی هم خودش منو پیدا کرد و تور کرد..اوایل اصراری نداشتم که بازیش بدم..تو دلم حس ترحم دارم به همه مردا،ولی اینننن یکی خودش غیر مستقیم ،با حرفاش با کاراش التماسم میکرد نیشش بزنم،و زدم…نزدیکای ۵صبح بود که زدم بیرون با دو ازونجا دور شدم و از فکر اینکه چه حالگیری بشه وقتی به هوش بیاد و بفهمه چی به چیه،نیشخندی رو لبم بود و تو دلم قهقهه میزدم چند روزی اونجا موندم و قاطی مسافرای تابستونیه «زریوار»تو چادر میخوابیدم شبا اونجا یکی از بکرترین مناظری که تو عمرم دیدم بود...با اینکه پولِ بهترین هتل اونجا ،تو کیفم بود،ولی ساده سفر کردن ترجیح همیشگیمه… خیره به الماس رو فندکِ طلایی،سیگارمو روشن کردم و تو دلم به این همه تجمل گرایی پسری به حماقت و سادگی علی خندیدمهنوزم هر وقت بخوام حال و هوامو عوض کنم یه راست میرم اونجا..نوشته begard
0 views
Date: March 18, 2020