دانلود

زندگی در زندان آدمو کونی میکنه

0 views
0%

زندگی در زندان آدمو کونی میکنه

سلام خدمت دوستان شهوانی این داستان نیمه سکسیه و واقعی .
من شایان 28 سن دارم کیرم کلفته حدود 25 سانت و بیبی فیس هستم قدمم 173 هستش . وضع مالیمون هم خوبه اون قد خوب که همسایه ها فک میکنن ما اختلاسگری چیزی هستیم ولی نه ما خانوادگی بیزینس فرش داریم .
همین چند وقت پیش بود که تو خونه تنها بودمو داشتم سوپر میدیدم سریع شورتو کشیدم پائین یه تف کف دست و شروع کردم به جغ زدن ، بعد از یک ربع آبم با فشار اومد پاچیده شد رو لپتاب داشت به گا میرفت . بعد از تموم شدن کارم دراز کشیدم رو تخت که با خودم گفتم برم یه سفر حال و هوامم عوض شه . تصمیم گرفتم برم ترکیه . پس چمدونارو بستم و خبرشو به مامی و ددی دادم و راهی فرودگاه شدم .با اولین پرواز رفتم انتالیا . اینم بگم اولین بارم بود میرفتم ترکیه با مردمش آشنایی نداشتم ولی کشورای اروپایی مثل سوئد و اتریش زیاد رفتم خیلی با فرهنگ و محترم هستن . شبش رسیدم هتل و به انگلیسی اتاق رزرو کردم و این برنامه ها .
فردا صبحش ساعت ده از خواب بیدار شدم هیجان داشتم زدم بیرون . از این کوچه به اون کوچه و خیابون و تند تند هم سلفی میگرفتم . رسیدم به یه پارکی که یه دختر خانومه خوشگل و زیبا رو نیمکت نشسته بود . یهو به ذهنم خطور کرد برم راضیش کنم برای سکس . قیافه که دارم پولم دارم مطمئن بودم راضی میشه . به سبک اروپایی ها برای عرض ادب و معرفی خودم رفتم جلوش و خودمو معرفی کردم به انگلیسی که اونم به ترکی نمیدونم چی گفت ولی مثل اینکه خوشش نیومد و بلند شد رفت . منم فک کردم شاید مثل دخترای ایرونی داره ناز میکنه پس افتادم دنبالش و چند تا خیابون تعقیبش کردم اونم هی سرعتشو تند میکرد که منو کشوند تو یه خیابون خلوت و همین طور که به راهش ادامه میداد با گوشیش به کسی زنگ زد ، یکم منو دنبال خودش کشوند و یهو برگشت وایساد و اومد جلوم با لحن تندی به ترکی یه چیزایی میگفت ، نگو داره معطلم میکنه ، یه پنج دقیقه گذشت که یه ماشین سواری از پشتم اومد ، نگه داشت ، سه تا مرد سیبیل کلفت پیاده شدن یقه مو گرفتن انداختنم تو ماشین . و راننده هم به دختره یه چیزی گفت اونم از راهی که اومد برگشت . اون لحظه که تو ماشینشون بودم ترس ورم داشته بود ، فهمیدم از فک و فامیلای دخترن و به گا رفتم .
بعد از نیم ساعت رانندگی و کتک خوردن تو ماشین رسیدیم به یه سوله ی خلوت منو بردن اونجا بی معطلی یه سیلی تو گوشم زدنو کمربندمو در اوردن و بعدش شلوار و شرتم رو . حتی لباسمم در اوردن و لخت جلوشون بودم ، وای چه اتفاقی داشت میفتاد داشتم کونی میشدم . خیلی ترسیده بودم آخه شنیدم ترکا با کسی شوخی ندارن و فقط امیدوارم بود بعد از گائیده شدنم منو نکشن . خلاصه در این حین که از ترس شاشبند شده بودم اونا هم شلوارارو در اوردنو منو انداختن رو زمین خاکی ، شروع کردن به لگد زدن و تف کردن و فحش دادن ، وای چشتون روز بد نبینه رفتم کس بکنم خودم گائیده شدم . تازه بعد از تموم شدن کتکا نگاهم به کیرای این سه نفر افتاد یکی از یکی کلفت تر ، منو چهار دست و پا حالت داگی تنظیم کردن و یکی شون کیرشو داد دهنم اون یکی هم از پشت با یه فشار ناگهانی کرد تو سوراخم قشنگ فهمیدم پاره شدم خون ریزی داشتم و داد میزدم اونا هم مشخص بود سره اون دختره ول کنه من نیستن . اون پشتیه یه پنج دقیقه تلمبه زد جاشو داد به نفر سوم و خودشم کیره گوهیش رو به زود کرد تو دهنم که از بوی گوه بالا آوردم رو پاهاش و اونم عصبی شد با زانو زد تو صورتم دماغم رو شکوند ، نمیدونستم از درد دماغ گریه کنم یا درد سوراخ . التماس کردم ولم کنن و به فارسی و انگلیسی گفتم گوه خوردم دیگه از این غلطا نمیکنم ولی مگه اونا دست بردارن . اون لحضه فقط اشتم گریه زاری میکردم . خلاصه این تعویض بکن ها یه نیم ساعت ادامه داشت که هر سه به نوبت آبشونو تو دهنم خالی کردن . واقعا به معنای کلمه به گا رفته بودم . زخمی و پاره و ترسیده بودم . بلندم کردن همون طور کون لخت انداختنم تو ماشین بردنم یه جایی نزدیک شهر پرتم کردن پائین . اونجا از هوش رفتمو در اون حین یکی منو پیدا کرده بود برده بود بیمارستان..
پلیس هم اومد اما خایه نکردم چیزی بگم ، از اون سه تا ترسیده بودم و نمیخواستم بازم ببینم شون و یه داستان دروغین گفتم که بی خیال بشن .دوستان یادتون باشه اگه جایی میرید تا آدماشو نشناختید کس کلک بازی در نیارید که به روز من نیوفتید . حتی با اینکه الان ایرانم ولی هنوز از اون سه نفر میترسم..

Date: February 28, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *