زنونه پوشی من وخفت شدنم

0 views
0%

اون روز صب آخرین نفری که ازخونه خارج شدپسرخالم بود تو پرانتزبگم پسرخالم یه مرد سی ودوسالس متاهله ولی چون خانومش یه چندروزی رفته بودشهرستان اکثرشبامیومدخونه ماخودمم هیجده سالمه،یه کوچلو تپل ویکم ریزه میزهخلاصه اون روز ازشانس بدمن شبش خونه مابود صب ازاونجا رفت سرکارخونه کسی نبودمنم حشری شده بودم یه دس شورت وسوتین مشکی بایه جوراب ساق بلند پوشیده بودممشغول ور رفتن باخودم بودمکه متوجه شدم پسرخالم دم اتاق داره منو نگامیکنهانگار دنیا روسرم خراب شد دوس داشتم بمیرم تواون لحظه،برگشته بودگوشیشوکه جاگذاشته بود ببرهخلاصه پسرخالم چیزی نگفت ورفتشب که برگشت شام خورد به خانوادم گفت من امشب میرم خونه خودمون آرین هم باهام میادنه راه پس داشتم نه راه پیش بایدمیرفتمگفتم شایدمیخواد نصیحت کنه بخاطراین کارامروزمنشستیم توماشین بحث وبازکرد یکم بحث کردیم دیدم گفت امشب رو واسم بایدجبران کنی خودت میدونی که روژین(زنش)یه هفتس رفته شهرستان منم آمپرم زده بالااینوشنیدم شوکه شدم تااون روزمن کون نداده بودم فقط درحدانگشت باخودم ور رفته بودمخلاصه یه جورایی خودم خوشم اومده بودولی ترس داشتم بخاطراین گفتم نهدیدم گفت باشه ولی بعداآبروت رفت چیزی نگواینوشنیدم قبول کردمخلاصه رسیدیم خونه گفت بروتواتاق داخل کشو لباس زیرای روژین اونجاس انتخاب کن خودتوخوشکل کن تامن برم یه دوش بگیرمو بیامبهترازاین نمیشدرفتم کشوگشتم انواع واقسام شورت وسوتین جوراب لباس زنونه بودخیلی حشری شده بودم تاحالا این همه لباس زنونه یک جاندیده بودمخلاصه یه شورت وسوتین صورتی ست انتخاب کردم ویه لباس خواب سفیدنازک که تابالای باسنم بود چون یه خورده تپل بودم سوتین ولباسا اندازم بودایناروگذاشتم کنار رفتم دستشویی خودموخالی کنم برگشتم یه آرایش ملایم کردم ولباساروپوشیدم منتظرشدم پسرخالم ازحموم بیاد بعدازحدود یه نیم ساعت دیدم پسرخالم صدازد توله سگ کجایی اومدتواتاق منو دیدآمپرچسبوند یه حوله سرپایی تنش بودکه دیدم اومدگفت آماده ای خانوم؟توامشب خانم منی امشب جای روژین هستی چراغ سبزو نشون دادم اومدجلو کیرشو داد دستم منم مشغول خوردنش شدم واقعا طعم بوی خوبی داشت چون تازه ازحموم اومده بود ده دقیقه ای واسش ساک زدم وگفت بسه افتادبه جونم گردنم وشکممو میخورد همش میگفت بوی روژین میدی توله سگ بدجورنفس نفس میزدم واقعا تواوج بودم دمر منوخوابوند شورتمو یه خورده کنار زد وزبونشو گذاشت روسوراخم درحین خوردن انگشتشم آروم آروم میکرد داخل تاجایی که دیگه آماده شده بودمواقعا اوج لذت بودم که دیدم کاندوم کشید روکیرشو داشت میمالیدش به سوراخم ویواش یواش میبردش داخلدردی که داشت وجودمو میگرفت واقعا تحملش سخت بود بهش گفتم ادامه نده گفت یه خورده توش باشه جابازمیکنهواقعا واسه منی که تاحالانداده بودم سخت بودخلاصه بعداز چنددقیقه عادت کرده بودم اونم خیلی آروم آروم تلمبه میزدبعداز تقریبا یه ربع شایدم کمترمنو به پهلو خوابوند خودشم اومدپشتم وشروع کردتلمبه زدن این وسطم فقط قربون صدقه میرفت ومیگفت توروژین منی سیلی میزدبه کپلام پوزشین بعدی داگ استایل بودکه شورتمو کامل درآورد تاجایی که تونستم قنبل کردم شروع کرد تلمبه زدن اکثرحالتارو امتحان کردیم که اخرش من به دمرخوابیدم یه بالشتم زیرشکمم بود درحین تلنبه زدن من ارضاشدم بعدازچند دقیقه یه چیزگرمی لای کونم حس کردم که آقا ازکاندوم کشیده بودبیرون خالیش کرده بودی لای کونم اونشب واسه من بهترین شب بود واقعا مثه یه دخترتوبغل پسرخالم بودمو ازمن لذت میبردبعدازاونم هرزگاهی که زنش نبود منومیکرد،ازش میپرسیدم چرابازنت ازپشت سکس نمیکنی میگفت بهم نمیده،کون تو یه چیزدیگسبه قول خودش من خانم دومش بودم…نوشته زنپوش خوشمل

Date: December 4, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *