سلام عزیزان من رضا هستم و دوست دارم خاطرات واقعی رو براتون بنویسم از دروغ متنفرم من در استان خوزستان زندگی میکنم خونه ما جفت بازار هست یک روز من در خونه نشسته بودم داشتم به مردم نگاه میکردم نمیدونم چه شد راسته که میگن علف باید به دهن بزی خوش بیاد و سن و سال نمیشناسه ، همینطور که نگاه مردم میکردم چشمم به خانم چادری افتاد که باسن های بزرگش شدیدا یک و دو میزد با قد بلند بلند که شکمشو به چشم نمی آورد فهمیدم شاسی بلند با یه شوهر درب و داغون بود که واقعا گوشت خوب بود گیر کفتار من بدون اینکه اول به چهره اش توجه کنم فقط لنبه هاش چشمم رو گرفت تا الان باسنی به این بزرگی تو عمرم ندیده بودم رفتم دنبالش تو بازار جفت جفتش دیدش میزدم باسن هاش طوری زده بود بیرون که نیم دایرش خیلی مشخص بود چهره اش رو دیدم زنی حدود 45 ساله بود و چهره ساده بدون آرایش اما مثل برف سفید.خلاصه نزدیکش شدم دیدم به شوهرش میگه اینو برا سامان بخرم یا نه من عاشق لنبه هاش شدم رفتم دنبالشون خونشون رو پیدا کردم فهمیدم 3 بچه داره دخترش ازدواج کرده بود و دو پسر داشت. پسر بزرگش که مسعود نام داشت خیلی ادعا کار بود و با اینکه تو سال از من کوچکتر بود ولی هیکلش بزرگش به مامانش رفته بود از بچه های محله آمارشو گرفتم فهمید شوهرش مرد حساسیه و زنه ازش میترسه و خیلی بد دله من نقشه ریختم با خط خودم شماره پسرش رو که گیر آورده بودم گرفتم و دادم دوست دخترم تا باهاش دوست بشه. بعد دیدن مرده مسعود کیرش حسابی راست کرده برا فرشته شده. از دوست دخترم خواستم شرط بزاره بگه اگه میخوای منو ببینی باید شرت و سوتین مامانت رو برام بیاری آخه دوست داشتم ببینم مامانش چه شرتی می پوشه که این لنبه های خوشگل و سفید رو میتونه نگه داره.خلاصه مسعود شرت و سوتین مامانش رو به دوست دختر ما داد و اون به من. باور کنید تا الان شرت به این بزرگی ندیده بودم و وقتی دوست دخترم این درخواست رو از مسعود کرد خیلی سرسختی کرد و خودش به دوست دخترم میگفت به دردت نمیخوره بزرگه دوتامون توش جا میشیم خلاصه چند بار آبم رو تو شرت مامانش ریختم آخه مسعود میگفت کیرش کلفته نمیدونست پشتش کیر کلفت تری خوابیده. آخه کس مامانش اندازه بشقاب بود بعد من زنگ زدم خونه پسره. لازمه بگم مادر مسعود خانم پاک و ساده و خوبیه فقط هیکلش کیر منو بلند کرده بود بعد برداشتن شرت وکرست مامانش دنبالش میگشت و به شوهرش هم گفته بود اونم به مسعود گفته بود تو ندیدیش؟ مسعود با ترس گفته بود نه ندیدم و من زنگ زدم و به مامانش گفتم یا بزار یه حالی باهات کنم یا به شوهرت میگم خودت بهم شرت و سوتین رو دادی. اون ترسید قطع کرد بعد خودش زنگ زد و خواهش کرد ولی فایده نداشت خلاصه بهم گفت مسعود و مردم که رفتن بیرون بیا خونه. قرار شد حال کنیم نه بکنیم.من رفتم به بهانه خریدن شیر آخه اونا میفروختن به کیرم چسبیدم به کون گندش و پستونای گاویش رو گرفتم. گفتم آقا مسعود حالا تو باشی کیر بزرگ نکنی و فورا کیرم تا چسبید به لنبه های ژله ایش فورا کمی شلوارشو کشیدم پایین دیدم کون سفیدش مثل دوتا بادکنک زد بیرون. چون زنه پاکی بود شلوارشو کشیدم بالا و کیرمو مالوندم بهش آبم فورا اومد. ولی بعدش ناراحت شدم چون زنه حزب اللهی بود فقط بخاطر ادعا های مسعود و کیر بلندم این کار رو کردم الان دوباره کیرم براش شق کرده شما بگین چکار کنم حال اون بار لختشم نکردم فقط خواستم دروغ نگم نظرتون رو بگین.نوشته رضا
0 views
Date: November 25, 2018