خاطره م مال همين هفته ست كه با نامزدم بهم زدم. يه كافي شاپ هست طرفاي دانشگاهمون كه نميشه بگم كجا.هميشه با هم ميرفتيم اونجا. قرار عقدمون واسه اسفند بود كه ديگه به كل بهم خورد. حالا اينكه چرا بهم خورد و چي شد كه مهم نيست پس نميگم. چند روز پيش تو اوج داغونى اونم طرفاي 8و نيم 9 شب رفتم همون كافه. كل ملت بهم ميخنديدن با يه عينك دودي و داغونترين تيپ ممكن رفته بودم آخه.گفتم گور باباشون.نشستم يه چاي و كيك سفارش دادم. يكي از پسراي ميز بغلي كه سه تا بودن اومد نشست پيش من گفت چته دختر؟داغونيا.گفتم به تو چه؟ خيلي خيلي بي مقدمه گفت امشبو بياي با ما يه حال اساسي بهت ميديم گفتم برو گمشو پدر زد زير خنده فكر كنم پيشنهاد مزخرفشم سر كاري بود. برگشت پيش رفقاش.به خودم اومدم ديدم تو كافه تنهام.صاحب كافه كه بعد دو سال عادت كرده بود من و مجيدو باهم ببينه اومد گفت آقا مجيد كجان؟ عينك دودي رو درآوردم. گفت تسليت ميگم گفتم نه پدر زنده ست بهم زديم.مردك موقعيت رو باب سواستفاده ديد.اونجا رو جمع كرد گفتم خداحافظ گفت كجا ميرسونمت دخترم.سوار ماشين شديم گفت خب كجا بريم گفتم خونه نميرم زد تو نصيحت كه خانواده ت گناه دارن و اينا گفتم مجردي زندگي ميكنم.گفت پس آدرسو بگو منم ميام پيشت تو با اين حال كار دست خودت ميدي. من كلا ديگه چيزي واسم مهم نبود يارو باهام اومد تو. با همون كاپشن و مانتوم افتادم رو تختم بخدا اصلا انگار نميفهميدم يه غريبه اونجاست. جزوه هامو پرت كردم يه طرف و دراز كشيدم. طرف اومد شروع كرد چرت و پرت گفتن.يه كم كه حرف زد و گريه م گرفت منو بوسيد گفت ميخواي امشبو با من باش يه كم سر حال بياي. مقنعه مو درآورد بغلم كرد تو فكر مجيد بودم. لبامو بوسيد و لختم كرد. خودشم تو يه آن لخت شد. اومد لب بازي كنه گفتم نهاين يكي تا آخر عمرم فقط مال مجيده. شروع كرد به خوردن سينه هام البته واقعا انگار حس نداشتم. مدت طولانى روم خوابيده بود و منو ميخورد تا خيس شدم.گفت خوشگله باسنو ميدي بالا كه اون لحظه از اينكه نگفت كون خنده م گرفت پدر ادب داشت منو ميكرد تريپ ادب هم ميومد.گفتم كسم بازه و يارو هم با شوق و ذوق رفت سراغ كسم و كرد توش گفت حالا بذار يكمم از عقب حال كنيم ديگه گفتم نه گفت بخدا باهات حساب ميكنم گفتم پاشو برو گمشو گفت باشه پدر غلط كردم. تو كسم تلمبه ميزد.ياد مجيد بودم.اصلا تو حال نبودم واسه همينم انگار نه انگار.يارو گفت پدر كمرم خرد شد تو چرا صدايى ازت در نمياد.الكي آه آه راه انداختم تا آبش اومد گفت آبم داره مياد كجا بريزم تازه يادم افتاد كاندومم نذاشته.جواب ندادم كشيد بيرون ريخت رو شكمم.گفت به اونم اينجور حال دادي كه ولت كرده ها. گفتم چه پررويى توصبح كه پاشدم نبودش.اما الان تو فكرم كه مجيدو بيخيال شم با يكي ديگه باشم.واسم دعا كنيد.الانم اگه ميخواين فحش بدين آماده م چون رفتن مجيد بدترين فحشي بود كه خوردمنوشته زهرا
0 views
Date: November 25, 2018