زهرا شوهرشو پیچوند با من باشه

0 views
0%

تابستون سال ۹۶ یه ماموریت کاری دو ماه خورد بهم که دوماه برم سر یه پروژه تو کرمان وایستم تا پروژه به نحو احسنت انجام بشه. تو شرکت هم چون فقط من مجرد بودم و پایینترین سن رو هم من داشتم همیشه سر پروژه های ماموریت اول به من پیشنهاد میدادن. من ه‍م هميشه قبول ميکردم ه‍م واسه تفریح تو یه شهر جدید و هم واسه پولی که بابت حق ماموریت میگرفتم. تو دوماهی که کرمان بودم نتونستم یه دوست دختر هات کرمانی پیدا کنم و کل دوماه رو تنها موندم تا پروژه تموم شه . ولی یه شب خواب یکی از دوست دخترهای قدیمیم به نام زهرا اومد به خوابم. از زهرا شاید سه چهارسالی میشد خبری نداشتم . دوست دختر دوران پیش دانشگاهیم بود . و جز خط سیهه هاش جای دیگه اش رو ندیده بودم. البته زهرا اون موقع ها بدن خوبی داشت. سینه هاش اون موقع که دختر بود ۷۵ بود . و برای اولین بار تو عمرم سینه های زهرا بود که لمس کردم و از همون موقع بود که فهمیدم خانم باید سینه هاش درشت و بزرگ باشه. زهرا دختر خوبی بود و خیلی دوست داشتیم باهم سکس کنیم ولی اصلا موقعیت جور نشد و از هم جدا شدیم و یه سال بعد فهمیدم ازدواج کرده و بعدش یکی دوبار تلفنی زنگ زد حال و احوال کرد و دیگه ازش خبری نداشتم. نه شماره ای ازش داشتم و نه ادرسی.از کرمان که برگشتم تهران و خوشحال و خندون داشتم میومدم خونه که تو پارکینگ یهو چشمم به ماشین افتاد که نصف ماشین له شده . همینجوری تا چند دقیقه تو شوک بودم که بعد رفتم خونه و فهمیدم پدرم با ماشین شب قبل تصادف کرده و زده ماشینو نابود کرده. البته خسارت فقط مالی بوده و خدارو شکر خون از دماغ کسی نریخته بوده. از شرکت یه ده روزی مرخصی تشویقی بهم دادن و من هم گفتم تا مرخصی دارم برم ماشینو درست کنم. ماشینو بردم بیمه و خسارت بدنه رو گرفتم و وسایل مورد نیاز رو خریدم و رفتم پیش صافکار . صافکار داشت رو ماشین کار میکرد که دیدم گوشیم زنگ میزنه. گوشیو جواب دادم دیدم صدای یه زنه میگه سلام . از اونطرف تق تق تق صافکار چکش میزد نمیفهمیدم صدای کیه. رفتم اونورتر یه جای خلوت گفتم بفرمایید. گفت سلام خوبی گفتم ممنون . گفت شناختی گفتم نه. گفت زهرام گفتم کدوم زهرا گفت زهرا فلانی . یهو کوپ کردم. همون زهرایی بود که هفته قبل خوابش رو دیده بودم و چهارسال بود ازش خبری نداشتم.خلاصه حال و احوال کردیم و کلی گفتیم خندیدیم و از گذشته گفتیم و رسبدیم به زمان حال ‌ ازش پرسیدم از خودت بگو. گفت مادرم از پدرم جدا شده و من هم اوضام با مردم زیاد خوب نیست . گفتم چرا میگفت مردم یه ریز سرکوفت میزنه ، بد دهنی میکنه ، گاهی حتی کتکم میزنه. گفتم گوه خورده مرتیکه عوضی ایندفعه اگه دست روت بلند کرد بگو مادرشو بگام. بعد بهش گفتم یه چنتا عکستو بفرست ببینمت گفت عکس چجوری میخوای منم گفتم مگه نمیدونی من از تو چه عکسی میخوام گفت باشه چنتا میفرستم و بعدش خداحافظی کردیم.یه نیم ساعت بعد دیدم تو تلگرام پونزده تا عکس اومده. چنتا عکس اتلیه ای بود چنتا عکس تو کوه کمر عکس گرفته بود . بعد یکی دوتا تو خونه با تاب و شلوارک جلو اینه ایستاده بود و یه عکسش با لباس خواب سکسی توری بدون سوتین بود که نوک سینه هاشو معلوم بود.حسابی کیرم راست شده بود و دیدم وضعیت خیلی خرابه. سریع گوشیمو قفل کردم و صافکاره هم گفت چند روز ماشینت اینجا بخوابه . خداحافظی کردم و رفتم خونه.ما خونه مون دو واحده تو یه طبقه و پدرو مادرم تو یه واحد زندگی میکنن و یه واحدم با پدرم نصف نصف شریکی خریدیم و من خودم تو خونه خودم تنهایی زندگی میکنم. خلاصه رفتم خونه و نشستم عکسا رو دونه دونه و با دقت نگاه کردم. اولین چیزی که نظرمو جلب کرد این بود که زهرا نسبت به زمون دختریش خیلی چاقتر شده و سینه هاش حداقل سایز ۹۰ هست. ( یکی از عکسای سینه هاشو میفرستم ببینید)بعد عکس با لباس سکسیشو که دیدم دیگه یه جق پر تف زدم.به زهرا زنگ زدم و بخاطر عکسا ازش تشکر کردم و ازش پرسیدم عکس سکسیه رو چرا فرستادی گفت خب میدونستم دوست داری بلاخره مجردی و منو تو هم که دیگه از این حرفا نداریم.گفتم دمت گرم که بفکر مایی از این عکسا بیشتر بفرست. گفت چه مدلی دوست داری ؟ گفتم یه مدل دوست دارم اگه بتونی بفرستی برام خیلی حال میده گفت چه مدلی؟ گفتم بدن تو با شرت و سوتین قرمز خیلی ناز میشه مخصوصا اون سینه هات که هرکدوم اندازه یه طالبیه. اونم میخندید و گفت توام که عاشق طالبی هستی گفتم اره . سوتین و شرت قرمز جیغ بپوش بعد یه چادر مشکی سرت کن و چنتا عکس بگیر تو هرکدوم یه تیکه از بدنت رو نشون بده و عکس بگیر بفرست برام. گفت باشه تا نیم ساعت دیگه میفرستم برات.منم گوشی بدست نشستم ببینم چی میفرسته. یه ساعت بعد دیدم یه فیلم بیست دقیقه ای فرستاد برام. فیلمو دانلود کردم دیدم زهرا با اون بدن سفید بلوریش و شرت و سوتین قرمز جیغ پوشیده و از روش چادر مشکی پوشیده و تو فیلم یه اهنگ ملودرام خارجی گزاشته و با ریتم اهنگ میرقصه و تننازی میکنه و هی لای چادرو باز میکنه و پاها و سینه هاشو نشون میده و در نهایت سوتینشو باز کرد و سینه هاش رو نشون داد. با دیدن این فیلم مطمئن بودم که اگه از زهرا درخواست سکس کنم قبول میکنه و دیگه طاقت نیاوردم و بهش زنگ زدم.گفتم زهرا خیلی حشرم زده بالا کاش میشد باهم باشیم. گفت عشقم منو تو که این حرفا رو نداریم تو عشق اول و اخر منی و من با شوهرمم سکس میکنم تو رو بیادم میارم.گفتم خب درسته منو تو از این حرفا نداریم ولی خب مثلا اگه ازت بخوام زیر خوابم بشی قبول میکنی؟ گفت عشقم تو جا جور کن من زیر خواب توام. گفتم جا جوره کی میتونی بیای؟ گفت فردا میام. فقط دیگه نه پیام بده و نه زنگ بزن چون مردم داره میاد خونه. خلاصه خودمو واسه یه سکس توپ اماده کردم و فردای اون روز کلی زهرا رو توجیه کردم که بی سر و صدا بیاد تو واحدم چون ممکنه صدا بره بیرون و مامانمینا بفهمن من خانم مردمو اواردم خونه.خلاصه فردای اون روز اومد خونه و دیدم زهرا واقعا چاق شده و با اندام دخترونش خداحافظی کرده. بهش گفتم بیا بریم تو اتاق و در رو بستیم. تو اتاق بغلش کردم و اروم گونه و گردنش رو بوسیدم و رفتم سراغ لباش. لباشو میخوردم و همزمان هم بدنمون رو بهم چسبونده بودیم و میمالوندیم بهم. به نفس نفس افتاده بودیم و بردم خوابوندمش رو تخت و کمی دیگه لب گرفتیم. بهش گفتم سریع لباساتو بکن که دیگه طاقت ندارم. گفت من مال توام عشقم خودت لباسامو دربیار. من هم سریع دکمه های مانتوشو باز کردم وبا کمک خودش مانتوشو دراوردم بعد تاپشو دادم بالا و سینه هاش با سوتین مشکیش افتاد بیرون که بدن سفیدش تو سوتین مشکی برق میزد. بعد رفتم سراغ شلوارش و شلوارشو هم کشیدم پایین. دیگه طاقت نیاوردم و سوتینشو باز کردم و افتادم به جون سینه هاش. سینه هاش انقدر بزرگ بود که با کله میرفتم لای سینه هاش و سر و صورتمو میمالیدم به سینه هاش. بلند شدم لباسای خودمو کندم و لخت شدم. زهرا به محض اینکه کیر منو دید گفت جوننننن و قیافه ش شبیه ذوق زده ها شد. گفت ارزوم بوده کیرتو بخورم و بلند شد منو خوابوند رو تخت و شروع کرد به ساک زدن و لیس زدن کیرم. بلند شدم زهرا رو خوابوندم رو تخت و کیرمو گزاشتم لای سینه هاش و لای سینه هاش تلمبه زدم. تو چشماش نگاه میکردم و میگفتم جون. تو شاه کس منی ، تو جنده لاشی ی منی. اونم میگفت اره عشقم من جنده لاشی توام منو جر بده. کیرمو از لای سینه هاش کشیدم بیرون و تنظیم کسش کردم و تا اونجا که جا داشت محکم فرستادم تو کسش. پاهاشو دادم رو شونه هام و د بکن محکم و تند تلمبه میزدم تو کسش. همینطو که تلمبه میزدم میگفتم جون شوهرت فرستاده به من کس بدیی اونم میگفت اره عشقم مردم فرستاده به تو کس بدم ، ارمان منو فرستاده به تو کس بدم. گفتم کیر ارمان سیرت نمیکنه که کیر منو میخوای گفت نه عزیزم کیر ارمان کوچولوئه کس من کیر کلفت تورو میخواد. همینطور که تو کس زهرا تلمبه میزدم داشتم ارضا میشدم و زهرا رو صدا میزدم اهههه زهرا اههههه جنده لاشی من اهههههه ابمممممم . که ابم با پایان قدرت پاشید داخل کسش و زهرا هم همزمان با من ارضا شد و محکم همو بغل کردیم و فشار دادیم بهم و بعد چند دقیقه شل شدیم و سکس عالیمون راضی بودیم.بعد سکس به زهرا گفتم قول میدی تا وقتی من مجردم تو بهم کس بدی اونو گفت اره من جنده لاشی توام تا وقتی مجردی گفتم پس من دیگه ازدواج نمیکنم تا کیرمو تا ابد بزنم تو کس زهرا جونم و باهم خندیدیم.بعد چند بار سکس زهرا دیگه گوشیشو جواب نداد و بعد یه مدت دختر خالش زنگ زد به من و گفت زهرا بعد چهارسال که از شوهرش باردار نمیشد باردار شده. مطمئن بودم بچه از منه و الان منتظرم بچه ام بدنیا بیاد. ممنون که وقت گزاشتین واسه داستانم.نوشته بیهوش

Date: January 2, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *