سلامداستان رو که خوندین نظر یادتون نره تا واقعی یا تخیلیش ثابت بشه ماجرا مربوط میشه به علاقه من و زهرا جون خاله خوشگلمعمه من الان 19 سالشه و ابراز علاقه من به اون از 3 – 4 سال پیش بودقدش 165 وزن 60 سینه هاش برجسته و سایزش 80 بدنش هم گندمی که هروقت یتدش میافتم کیرم سیخ میشهماجرا از اون جا شروع میشه که من تو گوشی خودم عکس سکسی زیاد داشتم یک بار که خونه اونا بودم گفت گوشیتو بده آهنگ گوش کنم منم بهش دادم بعد بهش گفتم بده یک آهنگ قشنگتر بیارم زود یکی از عکسهای سکسی رو آوردم صفحه اصلی و گوشی رو دادم بهش تا چشمش به عکس افتاد خندید با خودم گفتم آخیش….خوب شد لو نرفت آخه تنها نبودیم و همه بودنگوشی رو ازش گرفتم رفتم آشپزخونه اونم اومد گفت عکس خوبی بود بازم داری؟گفتم آره که دارم بازم نشونش دادمدیدم کیرم داره سیخ میشه گفتم بسه دیگهبقیش بمونه وقتی باهم تنها شدیماونم قبول کرد3ماه پیش بود که اومده بود خونه ما و قرار بود که چند روزی رو مهمون ما باشه منم تو کونم عروسی بود که بالاخره ردیفش میکنماون چند روز خیلی بهمون خوش گذشت یادش بخیر الان اون نامزد کرده ولی قبل اینکه نامزد کنه ازش قول گرفتم هروقت جور بشه باهم حال کنیم اونم قبول کردهاولین شبی که خونه ما بود خوابیده بودیم سرجاهامون که یدیم میگه حامد گوشیت کجاست ؟منم زود گفتم گوشی دستمه دارم بازی میکنم اونم گفت میشه منم بازی کنم؟آخه ما 3تایی اون با خواهرم خوابیده بود منم گوشه تنها بودم گفتم باشهرفتم پیشش خوابیدم و مثلا دارم بازی رو یادش میدم ولی همه حواسم به زهره بود تا نیم ساعت خواهرم خوابش برد من موندم و زهره جوندستمو کردم زیر لحاف و نازش میکردم پاهاشو بازی میدادم کم کم از زیر شلوارش اومدم تا زانوهاش دیدم اصلا عکس العملی نشون نمیده منم بیشتر اومدم بالا تا رسیدم به شورتش که دیدم خودشو جم کرد و بهم گفت نرو بالا قلقلکم میاد منم دستمو از زیر شلوارش در آوردم دیدم واااااااااایییییتاب و سوتینشو باهم داده بالا از دستم گرفت و گذاشت رو سینه هاش جووووووووووووووووووووووووووونمنم سینه هاشو باری میدادم که دستشو بردم از رو شلوارم گذاشتم رو کیرم اونم کیرمو بازی میداد بعدش دیدم خواهرم ممکنه بیدار بشه گفتم بقیش باشه واسه فردا اونم قبول کردهرشب همین کارو میکردیم تا اینکه یک روز بعد از نهار مادر وقت دکتر گرفته بود رفته بود بیرون من بودم با زهره و خواهرم منم هرچی تلاش کردم خواهرم هم بره نشد اعصابم خورد شد و خوابیدم وقتی بیدار شدم رفتم آب بخورم که دیدم از خونه صدایی نمیاد رفتم اطاق خواب دیدم زهره تنهایی داره با گوشی من بازی میکنه گفتم پس لیلا(خواهرم)کجاست گفت داره دوش میگیرهواااااااااااااااایییییییییزودی پریدم بغلش کردم و گفتم خیلی وقته میخوام بغلت کنم ولی نمیشد ولی الان که میشهاونم منو بوس کرد و گفت منم تا حالا کسی رو نبوسیدم چون خوشم نمیاد ولی تو رو خیلی دوس دارم بعدشم منو بووووس کرد اونم چه بوووسیگفتم حالا وقتشه بهم ممه میدی گفت آره فقط ممه کار دیگه نه چون احتمال داره کسی بیاد گفتم باشهگفتم میشه تابتو در بیارم گفت نه زد بالا منم سوتین رو زدم بالاوااااااااااااااااااااااااییییییییی ممه هاش واقعا خوشگل و خوردنی بود زودی پریدم روش و شرو کردم خوردن حالا نخور کی بخوردیدم اونم چشماشو بسته و داره حال میکنه منم بیشتر میخوردم نوکشو که گاز گرفتم آه و ناله ای کرد منم حشری شده بودم دستشو بردم گذاشتم رو کیرم دیدم حال نمیده بردم از زیر شورت تا رسید به کیرم گفت وااااااااییی چقد کلفته منم گفتم قابل نداره من ممه هاشو میخوردم اونم کیرمو با دستش بازی میداد بهش گفتم انا همیشه مال منه گفت باشه همیشه مال خودتبهش گفتم شلوارمونو در بیاریم گفت که نه ممه هامو بخور گفتم آخه آبم اینطوری نمیاد که گفت اون دیگه چیه ؟گفتم تو سکس هم مرد هم خانم آبشون که میاد به اوج لذت میرسن گفتش من نمیخوام آبم بیاد چون تا حالا نشده ولی برا تو چیکار کنم آبت بیاد گفتم خب کیرمو بازی بده آبش بیاد گفتم کونتو بمال به کیرم تا آبش بیاداونم زود برگشت و کونشو داد بغلم وااااااااااااااایییییی منم میمالوندم به کونش و با دستام ممه هاشو میمالوندم خیلی حال میداد آخه همیشه تو رویاهام زهره رو میکردم الان تو بغلم دارم میکنمشگفتم بذارم لای سینه هات گفت هر کاری میکنی زود باش تا کسی نیومده منم زود گذاشتم لای ممه هاش و گفتم ممه هاتو فشار بده اونم اینکارو کردعقب جلوش میکردم اونم داشت نگاه میکرد گفتم داره آبش میاد اونم زود دستمال کاغذی داد و گفت بریز رو این منم تلمبه رو تند تند کردم آخرشم آبشو ریختم رو دستمال کاغذی بعدشم خوابیدم پیششبهش گفتم چطور بود ؟گفت خوبه ولی کاش با خیال راحت انجام بدیم 1ماهی میشه که نامزد کرده ولی بازم وقتی منو میبینه با چشماش شیطونی میکنه معلومه بازم فرصت بشه باهم سکس کنیم.تا بعد خداحافظنوشته محمد
0 views
Date: November 25, 2018