سلام بچه ها خوبید شما ؟ این دفعه می خوام یک داستان واقا واقعی براتون تعریف کنم خواهشا داستانو بخونید خوشتون میاد. من پارسا هستم 20 سال دارم من یه دختر خاله دارم یک سال از خودم کوچیکتره من تو فامیل البته تعربف از خود نباشه پسر خوش تیپ و قشنگ هستم البته خالم و خانم داییم میگن که من و سمیرا خیلی شبیه هم هستیم و خالم خیلی از من خوشش میاد چون به نظر اون خیلی خوشگل هستم . من اهل تهرانم و دختر خالم مشهدش هستش دخترخالم خیلی ناز هسستش خیلی خوشکله اکثر پسرای فامیل تو کفشن اما سمیرا جون بهشون پا نمیده فقط به این دلیل به من پا میده و خوب هستش که به هم شبیه هستیم پسرای فامیل اینقد میسوزن که من باهش خوب هستم. من خودم به شخصه ادم کم رویی هستم . بزارید برم سر اصل مطلب ما ماجرا بر میگرده به دو سال پیش یعنی من 18 سالم بود حدودا هر دو ماه یک بار میرفتیم مشهد هم واسه زیارت و هم واسه خبر گیری از اقوام ایدفعه که رفتیم مشهد پدرم مرخصی گرفته بود و حدود دو هفته قرار بود مشهد بمونیم من و سمیرا تو این دو سه روز خیلی با هم خوب شده بودیم و راحت بودیم مثلا جلو من روسری سرش نمی کرد و با شلوارک بود و من خیلی از این اخلاقش خوشم میومد خالم از این قضه ناراحت بود اما سمیرا توجهی نمی کرد چون واقعا همدیگرو دوست داشتیم ماجرا از اینجا شروع شد که من یک روز پشت کامپیوترش نشستم کامپیوتر سمیرا تو اتاقش بود و سمیرا هم اون موقع خواب بود وقتی روشن کردم به هوای اینکه سمیرا خوابه ولیبیدار بود داشت نگاه میکرد. سیستمشو حسابی گشتم تا چشم افتاد به گالری عکسای شخصیش وای عجب عکسایی بود سکسی سکسی بود ماتو مبهوت مونده بودم دیدم حالا که خوابه فرصت هست که چندتا فیلم سکس هو نگاه کنم فلشمو زدم به سیستم چند تا عکس و فیلم داشتم داشتم نگاه میکردم که یهو دیدم سمیرا بالا سرم هستش بهم گفت پاسا جون گفتم جون پارسا گفت واسم فیلمارو میریزی منم از خدا خواسته گفتم رو چشم همونجا سمیرا یک بوسم کرد و گفت دستت درد نکنه دیگه از اون وقت به بعد با هم راحت شدیم بهم اتس سکسی میدادیم اونشب اصلا یادم نمیره تا صبح به هم اس سکسی میدادیم تفلک اونشب ارضا شده بود و من هم جنب شده بودم اخا دیگه حرفامون از سکس گذشته بود. خالم اینا دوتا حموم تو خونشون داشتن یکی زیر زمین یکی طبقه همکف اخا خونشون ویلایی هستش صبح که از خواب بلند شدیم ساعتای 12 بودخواستم برم حموم دیدم حموم بالا پره و پدرم حمومه خواستم برم حموم زیرزمین تا رفتم دیدم دختر خالم داره لباساشو در میاره که بره حموم فرصتو غنیمت شمردم رفتم پیشش اون هم فقط شرت تنش بود وای عجب تن سفیدی عجب سینه هایی کیرم راست شده بود رفتم پیشش دستی به سینه هاش کشیدم اول خودشو عقب کشید بعد از یه کم مالوندن دیدم دیگه نمیتونم یهو هلش دادم رو زمین و دراز کردمش رو زمین اخه رختکنشون فرش بود و ازش لب میگرفتم میخواستم لباسامو در بیارم که یهو مادرم صدا کرد گفت پارسا پارسا منم دستپاچه شده بود گفتم بیا اینم از شانس کیری من رفتم پیش مادرم در حالی که کیرم همونطوری راست بودش مادرم گفت باید بریم خونه مادر بزرگ خبر بگیریم اخه مادر بزرگم مشهد میشست مادرم اهل مشهد بود و پدرم اهل تهران هرچی بهونه اوردم که نرم خونه مادر بزرگه نشد که نشد اینقدر اونروز اعصابم خورد شده بود که نگو.اونروز گذشت. سمیرا خیلی ناراحت شده بود که یکهو کجا رفتی اخه خیلی حشری شده بود بنده خدا اینقدر که با کسش ور رفته بود همونروز دو بار ارضا شده بود خلاصه با هر زحمتی شد از دلش در اوردم روز بعد که شد قرار بود خالم و خانواده ما بریم حرم واسه زیارت .اونروز سمیرا کلاس تیر اندازی داشت و من هم واسه اینکه از ابجی کوچیکم نگهداری کنم تو خونه موندم اخه ابجیم یک سالو نیم بیشتر نداشت و خواب بود خلاصه مجبور شدم خونه بمونم بر حسب اتفاق سمیرا اون روز کلاسش برگزار نشده بود و امود خونه منو تنها دید خیلی خوشحال شد و ماجرا رو واسش تعریف کردم بعد که دیدیم موقعیت جور هستش رفتم کنارش دستشو گرفتم بردم اتاقش و کامپیوترشو روشن کردم و چند تا فیلم درجه یک با کیفیت HD واسش گذاشتم و کنارش نشستم و یه کم باهاش ور رفتم و مالوندم خلاصا امادش کردم درازش کردم روی تخت اول از گوشاش و گردنش شروع کردم و لیس میزدم و ها میکردم و حرارت میدادم سرو صداش بلد شده بود می گفت اه اه اه پارسا دوست دارم زود باش بکن دیگه زودتر دارم دیوونه میشم بعد رفتم سراق لباش اخ چه لبایی داشت نزدیک ده دقیقه داشتیم لب میگرفتیم بعد تابشو از تنش در اوردم با یک سوتین مشکی مواجه شدم ردم کنار با یک جفت سینه تپل مثل هندونه مواجه شدم بعد از همون بالا یعنی گردنش شروع کردم اومدم پایین تارسیدم به سینه هاش اینقد که سینه هاشو خوردم سر سینه های قرمز شده بود و سینه هاش حسابی سفت شده بود خیلی سروصدا میکرد از همون جای سینه هاش اومدم پایین رسیدم به دور نافش حسابی لیس زدم نا گفته نمونه که تو این مدت سمیرا کیرمو گرفته بود و داشت باهش بازی میکرد بنده خدا نیگه نای صحبت کردن نداشت چون یک با ر همونجا ارضا شد شلوارشو در اوردم باز هم با یک شرت مشکی مواجه شدم شرتش کلا خیس شده بود وقتی که شرتشو در اوردم با یک چیزی دیدم که مطمئن هستم تو عمرتون همچین چیزی ندیدید نه تو فیلم دیدید نه به صورت واقعی کس نبود که بهشت بود تپل سفید ترو تمیز وای قابل توصیف نیست دیگه طاقت نیاوردم رفتم سراق کسش لیس میزدم میخوردم زبونمو تو کسش اینقدر چر خوندم که دیدم یک لرزشی ایجاد شد اول فکرکردم زلزلس بعد که درست فکر کردم فهمیدم داره ارضا میشه واسه بار دوم تا سرمو از رو کسش خواستم بلند کنم دیدم وابیلا کل صورتم خیس شد همونجا همش پاشید رو صورتم بعد سمیرا همونجا یک نفس عمیق کشید دیگه کیرم طاقت نداشت حسابی شق شده بود لباسامو در اوردم و کاملا لخت شدم سر کیرمو سر میدادم رو کسش بهم با حالت بی حالی گفت پارسا بکن تو کسم پرسیدم مگه پرده نداری گفت چرا دارم پارش کن چون دیگه طاقت ندارم من این کارو نکردم خیلی اصرار کرد فقط سر کیرمو داخل کردم تا دلش نشکنه و اروم اروم عقب جلو میدادم طوری که به پردش اسیب نرسه دیدم داره ابم میاد بهش گفتم میخوری یا میبری شوخی کردم بهش گفتم بریزم تو دهنت یا رو سینهات گف بریز تو کسم من هم حرفشو گوش نکردم و ریختم رو کسش از حال رفتم و روی تخت دراز کشیدم تا دراز کشیدم دیدم سمیرا کیرمو گرفتو کرد تو دهنش یک جوری واسم ساک میزد که نگو دوباره کیرم راست شد از اولشهم راستر نمیدونم اینجور ساک زدنو از کجا یاد گرفته بود خیلی حرفه ای بود بعد هی بهم میگفت بکن بکن بهش گفتم باید از کون بکنمت اول نمیذاشت با کلی اصرار قبول کرد دیدم یه گوشه اتاق یه شیشه روغن مایع افتاده برش داشتم حسابی کیرمو چرب کردم بهش گفتم حالت سگی بشین خیلی قشنگ نشستش بعد بقیشو مالیدم به کونش حسابی چرب شد اول یک انگشتمو کردم تو کونش بعد از یه خوردی بازی دادن انگشتم دوتاش کردم بعد سه تا دیدم حسابی کونش باز شده و اماده کردنه تا سر کیرمو گذاشتم دادش بلند شدبا هزار زحمت کک کم کل کیرمو تو کونش کردم اروم اروم داشتم تلمبه میزدم صدایی ازش بلند نمیشد با خودم گفتم وایستا سرعتشو زیاد کنم سرعتمو زیاد کردم دادش بلن شد میگفت اخ اخ اخ اروم تر جر خوردم اه اه اه اه . ولی داشت حال می کرد من هم اصلا توجه نکردم دیدم صداش خیلی بلند شد داشت واسه بار سوم ارضا میشد اباش داشت قطره قطره از کسش بیرون میریخت من هم برای بار دوم داشت ابم میومد ایندفعه بدون اینکه چیزی بهش بگم خالی کردم تو کونش باورم نمیشد انچنان ابی ازم خارج شد که نگو حدودا اندازه یک لیوان بزرگ شاید هم بشتر از اب اومد اصلا سابقه نداشتم همچین ابی ازم خارج بشه هم من از حال رفتم و هم سمیرا این عملیات نزدیک یک ساعتو نیم طول کشید بنده خدا رو تختیش پر اب منی شده بود و خیس شده بود بعد با هم رفتیم حموم اونجا هم یه حالیکردیم که نگو و نپرس پون وقتی رفت زیر دوش کونش خیس شد انچنان برقی زد کونش که یک لحظه هم صبر نکردم همونجا تخت زمینش کردم و یک بار دیگه کردمش سمیرا برای بار چهارم ارضا شده بود و دیگه نمیتونست حرکت کنه تقریبا واسه ده دقیقه بیهوش شده بود من اینقدر ترسیده بودم که نگو داشتم فکر میکرد چی کار کنم چیکار نکنم که ارو پا شود و کرمو گرفت و واسم جلق زد خیلی قشنگ جلق میزد ابم امود و پاشید روی صورتش و بقیشو خورد بعد از کلی لب گرفتنو حال کردن بالاخره از حموم در اومدیم یهو از ابجیم یادم اومد که خوابیده رفتم پیشش دیدم داره گریه زاری میکنه و تفلک صورتش خیس شده بود و خودشو خیس کرده بود و گشنش بود به سمیرا گفتم یه شیر خشک واسش درست کنه درست کرد و خرد و عوض کردیم بعدش اروم شد اصلا به کل ابجیمو فراموش کرده بودم و بعد عملیات رو تختیرو عوض کردیم .جونم واستون بگه که خیلی اونروز خوش گذشت و حسابی حال کردم بعد نیم ساعت خالم اینا و مادر پدرم اومدن و دیدن که همه چی خوبه و اونروز هم تموم شد از اونسال به بعد هر چند وقت یک بار با سمیرا جونم سکس داشتم و همین یک هفته پیش هم اومده بودن تهران و باهش یه حالی کردم .شرمنده خیلی طولانی بود امیدوارم خوشتون اموده باشه.اگه خواستید بگید تا داستانای بعدیمو واستون بزارم.نوشته پارسا
0 views
Date: November 25, 2018