سارا

0 views
0%

سارا دختر باجناق بزرگمه یعنی دختر خواهر خانومم وسه ماه پیش عروسیش بود یه هیکل توپ سکسی داره که کیر پیرمردم براش سیخ میشه درشت و چاق وقتی راه میره لنبرای کونش بالا و پایین می پرن و ادمو مست مست می کنه. یه روز به خانومم گفتم سارا از پایین کشیده به خاله هاش از بالا به خاله هاش دیگه معلوم چیه. بعد از عروسیش جریان پا گشا و از این حرفا بود هر جا بود ما رو هم دعوت می کردند من هم از دیدش بی نصیب نبودم. حسابشو بکنین یه هیکل سکسی سیر نشو اونم تازه کیر دیده که کیر هر مردی رو با کیر شوهرش مقایسه می کنه که از کیر شوهرش بزرگتره یا کوچیکتره اینو از نگاهاش به جلو مردای فامیل فهمیدم و دونستم که خوب سیر نمی نشه. خونه سودی خواهر خانم کوچیکم مهمون بودیم (سودی همونی خودشو کردم و قول داد هرکی رو من خوشم اومد اونو واسم جور کنه )هنوز جمع شلوغ نبود من زودتر از مردای دیگه اونجا بودم و خودمونی جمع بودیم و من چشم از کون سارا برنمی داشتم سودی متوجه شد و حرفی نزد خانمم رفت دستشویی سودی اومد در گوشی گفت چیه واسه سارا سیخ کردی ؟دستمو گرفتم از کیرم هم سارا متوجه شد هم سودی . گفت برات زنگ می خانمم خلاصه مهمونی تموم شد اومدیم خونه خودمون به خانمم گفتم بمیری سارا دست تو و سودی رو بسته یه چند سالی بکشه چی میخواد بشه خانمم گفت اره بلا برده می گفت عزیز ویلا ن بمونه چه کیفی میده میگیم ازیر امیر(شوهرش) دیگه نیام بیرون ولی حیف اون زود تموم می کنه من فهمیدم شوهرش ناشی و از این اسپری و قرص سر در نمی اره کیرم حسابی سیخ بود خانمم زد سر کیرم .گفت بی تربیت بی جنبه واسه خواهر زده منم سیخ میشه. گفتم تو بهش چی گفتی؟ گفت منم نخواستم زیاد روش باز بشه فقط گفتم به مرور خوب میشه به شوخی گفتم اگه سیر نمی شه خودت می دونی من متخصصم با دست به سینه ام زد و گفت لازم نکرده تو همون منو سیر کن .کیرموگرفته بودم دستم و گفتم تو که سهلی مامانت و و خاله هات و خواهرت و همه طائفتو سیر می کنم (هرچند که مامانش و خاله هاشو خواهرو خانم داداششو گاییده بودم) بااین حرفا طوری گاییدمش که نمی تونست پاهاشو جمع کنه تا چهار بار ارضاش کردم خلاصه گذشت تا اینکه سودی زنگ زد وگفت خودتو اماده کن گفتم کی؟ گفت الان گفتم ای به روی کیرم گفت فقط یادت باشه باهم ارتباطی نداریم میای خونمون به بهانه بردن چیزی منتظر من می مونی ساراهم اینجاست منم اونو پختم حسابی حشریش کردم الان یک پارچه اتیشه به زورم بکنیش فیس می خوابه زیرت خلاصه بازم قرص واسپری رفتم زنگشون رو زدم سارا گفت کیه ؟گفتم داودم اون شناخت رفتم بالا در و باز کرد با یه چادر بود زیرش شلوارک وتاب بعداز احوال پرسی گفتم پس خالت گفت رفته بیرون پرسید کاری داشتی؟ گفتم اره اونشب یه برگه ای افتاده بود برام نگه داشته اونم یه کم با شیطونی گفت برگه چیه؟ نکنه نامه مامس پس به عزیز بگم گفتم به عزیز کنده ترش بگو گفت نمی ترسی دیگه ؟گفتم نه ادم مگه از خانم می ترسه زنو باید عین موم تو دستت بگیری فشارش بدی. اون یه کم جا بجاشد معلوم بود که داره تکون می خوره گفت عزیز دیر میاد بلند شم یه چایی درست کنم باهم بخوریم چون کنارم نشسته بود خواست بلند شه دستم گذاشتم رو چادرش طوری که نفهمید خواست بلند شه چادرش گیر کرد واز سرش افتاد همه چیش ریخت بیرون یه کمی بگی نگی سرخ شد گفت وای ببخشید گفتم عیب نداره شرمنده زیر دست من بود با من حرف می زد ویادش رفته بود چادرشو جمع کنه منم مات ومبهوت هیکلش رو بر انداز میکردم گفتم سارا مردی خودتو جمع کن اون یه دفعه یادش اومدبه جلوش نگا کرد حتی قلمبگی کوسشم پیدا بود به شوخی بهش گفتم شما زنا این چادر نداشتین راحت بودینا چیه همش درد سر اونم بی خیال افتادن چادرش گفت اخ گفتی اقا داود من همش می گم نمتونم چادر نگه دارم مگه امیر گوش میده گفتم الان راحت باش منکه غریبه نیستم اونم خدا خواسته چادرشو انداخت رو شونش وای که چه گوشواره هایی داشت یعنی قیمت سکسشو دو برابر می کرد گفتم سارا با امیر چه جوری این روزا همش ور دلت دیگه؟ یه خنده ای کرد وگفت نه پدر دوروز بعد عروسی رفت سر کار گفتم اگه من چاش بودم تا یه ماه پیشت می موندم حیفه ادم نو عروس اونم مثل تورو ول کنه اونم گفت اقا داود شما که یه چیز دیگه این عزیز همش ازشما تعریف می کنه دیگه حسابی حشری بودم گفتم چیه به عزیزت حسودیت میشه؟ گفت اره پس چی. گفتم می خوای جای عزیزت باشی گفت می شه؟ گفتم تو بخوای چرا نمی شه گفت از خدامه ولی می ترسم عزیز سودابه بیاد گفتم نترس تااون بیاد جمع میکنیم فرصتش ندادم دست کردم سینه هاشو گرفتم دیگه ساکت بود لباشو انداختم تو دهنم زبونمو کردم تودهنش اونو مثل کیر مک میزد دست کردم تو شلوارکش با پشت دستم دادمش پایین وای چه کوسی از مال خاله هاشم تپل تر بود یه دونه موهم نداشت اوقدر ابکی بود دستمو تکون میداد فرج فرج می کردگفتم تپل بریم رو تخت یا اینجا گفت هرچی شما بگی لختش کردم خوابوندمش رومبل ازسر تا پایین براش و کوسشو خوردم جیغ می زد یه دفعه حالش عوض شد گفت وای چرا این طوری شدم؟ وای وای وای بدنش تموم به لرزه افتاده بود من می دونستم ارضا میشه گفتم چیه تا حالا این طور نشدی؟ گفت نه گفتم چرا ؟گفت مال ما کردن ودر اوردنش پنج دقیقس گفتم الان حالت چطوره گفت الان خوبم ولی انگار اب کل بدنمو میکشیدند کیرمو هنوز در نیاوره بودم شلوار و شورتو کشیدم پایین تا کیرمو دید رنگش پرید وترسید گفت چه کلفته عزیز اینو چه جور می کشه گفتم نترس تا این تخمامم توهم می کشی گفت وای نه جر می خورم گفتم نترس .کیرمو بردم جلو دهنش گفت چیکارکنم ؟گفتم ساک بزن گفت ساک چیه ؟گفتم بخورش گفت میشه مگه؟ گفتم من چطور کس تورو خوردم اول نوک کیرمو مزه کرد دوباره نصفشو کرد تو دهنش. سرشو گرفته بودم عقب جلو می کردم گفتم بسه دیگه بخواب رو مبل خوابید گفت بزار نگا کنم زیاد تو نزاری گفتم باشه. پاهاشو دادم بالا وباز کردم خودش کوسشو می دید گفت وایییی چه باد کرده کیرمو مالیدم به کوسش یه کم خیس شد دستمو بردم جلو دهنش گفتم یه کم تف کن اونم تف کرد تودستم مالیدم به کیرم گذاشتم دم کوسش نوکش رفت ولی وسط کیرم نمی رفت گفت داود چقدر کیف میده یه ذره بیشتر بده یه کم دیگه فشار دادم لبهای کوسشو باز کرد رفت تو یه کم درد داشت ولی حالش بیشتر بودیه کم صبر کردم گفت تکان بده عقب جلو کردم گفت ویییییییییییی چه کیفی میده محکمتر بزن منم به شدت ضربه میزدم وسارا حال می کردگفت بزن بزن دارم باز اون جوری میشم باز بدنش لرزید ارگاسم شد از کوسش اب راه افتاده بود یه کم حالش جا اومد گفتم سارا جدی می گی تا حالا این طور نشدی؟ گفت جون تو گفتم می دونی چرا ؟گفت چرا گفتم به این میگن ارگاسم هر خانم ومردی بعد یه مدت کردن ابشان می اد و بقول خودمان ابشون رو میریزند چون مال شما کوتاهه شوهرت زود می ریزه وتو نمی ریزی بعد اونم شوهرت نمی تونه ادامه بده. به من گفت تو نریختی گفتم نه گفت پس یه بار دیگه گفتم اخه من بریزم شکمت بالا می اد گفت ازت بچه می خوام ولی زوده پس چی بکنیم؟ دست رو سوراخ کونش کشیدم گفتم زاپاس که داری. گفت وایییی نه جرمی خورم گفتم از جلوم می ترسیدی دیدی که تاته رفت تو اصلاحالیت نشد. دیگه حرفی نزداب کوسش رو رو سوراخش مالیدم انگشتمو کردم تو عقب جلو کردم دوباره دو انگشتی تا اینکه خوب گشاد شد کیرمو اب دهن زدم گذاشتم دم سوراخش سر ش رفت تو گفت یه کم درد داره یه کم صبر کردم دوباره فشار دادم نصفش رفت دیگه باز شده بود با فشار دوم تا خایه هام رفت تو یه کم درد داشت یواش تلمبه می زدم اونم دیگه اخ واوف می کرد با کونش رو کیرم قرمیداد گفتم چطوری گفت بهتر ازاین نمی شه از کوسم بیشتر کیف میده .کیرمو در میاوردم سوراخ کونش همون طور باز می موند دوباره که توش می کرد صدای اوییی اون تموم خونه رو پر می کرد ابم داشت می اومد گفتم سارا دوست داری توکونت بریزم گفت بریز عزیزم فقط بکوب منم با شدت تلمبه می زدم تا اینکه دو تایی خالی شدیم .بی حال رو سارا خوابیدم فقط فهمیدم در باز شد فکر کردم سودیه بی خیال شدم سارا هم بی حال بود چون سه بار ارضا شده بود چشماشم بسته بود یه دفعه دست مردونه ای رو دوشم حس کردم سرمو برگردوندم محمد شوهر سودی رو دیدم اشار ه کرد که ساکت باشم وبلند شم بلند شدم کیرمو ازتو سارا بیرون کشیدم ابم داشت از کونش بیرون می زد سارا گفت اقا داود یه کم کونومو فشار بده جمع شه اخه هوا می کشه این کا رو براش کردم اون بی حال خوابید. رفتیم تو اتاق خواب گفت خسته نباشی نامرد مگه قرار نبود تنهایی رو باسکول نریم ؟گفتم خوب زنا ی همدیگر روگفتیم دیگه. گفت پس تو اینجا تو خونه من چی می کنی؟گفتم خوب تو هم یکی رو جو ر کن ببر خونه من گفت ناکس ببین کی رو هم طور کرده تنهایی چه کوبیدنی هم می کرد گفتم خیلی وقت بود اومدی گفت نه از وفتی رد کردی تو کونش گفتم ولی محمد خیلی ماله با اینکه تا زه اس ولی جفتی ام تا ته می کشه گفت جورش کن ببینیم گفتم من می رم پیشش اماده اش می کنم مثلا تو به کردنش راضی شو تاقضیه رو سه نکنی قبول کرد ومن خودم رو به ناراحتی زدم ورفتم پیش سارا یواش کی بیدارش کردم بلند شد گفت چی شده؟ گفتم بدبخت شدیم ترسید گفت اخه چرا عزیز اومد گفتم نه محمد اومده گفت پایینه گفتم نه پدر تواتاق گریه زاری اش گرفت گفت حالا چه خاکی به سرمان بریزیم حواسش نبود که هنوز لخته گفتم نمی دونم خدا کنه چیزی بخواد وراضی بشه وابروریزی نکنه گفت مثلا چی ؟گفتم نمی دونم هرچی بخواد باید بدیم به من التماس میکرد که راضیش کنم گفتم تو پاشو لباساتو بپوش تا اینو گفتم تازه فهمید لخته و محمدم اونو دیده محمد بیرون اومد گفت لازم نکرده تازه لباس بپوشه الان زنگ می خانمم شوهرش وباباو مامانش و خانم تو بیان سارا گریه زاری کرد افتاد به التماس منم به ظاهر افتادم به التماس گفتم محمداقا خواهش میکنم هرچی بخوای می دیم ولی قضیه رو رو نکن محمد که مثلا پایین اومده گفت اخه چی می دین ؟گفتم سارارو نمی دونم ولی من همه زندگیمو می دم به سارا گفت نوعروس خانوم تو چی ؟سارا می خواست شورتشو بپوشه نذاشت گفت لازم نکرده سارا گریه زاری می کر گفت محمد اقا کنیزت میشم هرچی بگی انجام می دم محمد گفت مثلا چی؟ من گفتم محمداقا فامیلی رو بهم نریز تازه خانم خودتم دیگه وای نمیسه زندگی خودتم خراب میشه بیا واقایی کن گفت به خاطر این قضیه کوتاه می ام ولی باید منو راضی کنین سارا یه کم صورتش باز شد منم مدام چشم چشم می کردم به سارا چشمکی زدم یعنی نترس برو کیرشو بگیر اون یه کم می ترسید ولی رفت جلو وکیر سیخ شده محمد رو گرفت محمد دیگه حرفی نزد گفتم محمد زود باشین مهتاب نیاد اونا مشغول شدند و من رفتم تو اتاق به موبایل مهتاب زنگ زدم فعلا نیا گفت برا چی ؟گفتم دختر خواهرت از بس کیر ندیده سیر نمی شه اونم گفت باشه هر موقع تموم شد زنگ بزن گوشی رو قطع کردم اومدم تو هال دیده سارا رو مبل رو کیر محمدنشسته وتا ته کرد ه تو کوسش وسوراخ کونش معلومه تااین صحنه رو دیدم کیرم دوباره سیخ شد رفتم از پشت کیرمو گذاشتم سوراخ کونش و فشار دادم رفت تو سارا برگشت عقب دید منم حشری شد واخ وافش در اومد محمد هم حال می کرد گفت بلند شو دار ه میاد من و سارا در حالی که کیرم تو کونش بود بلند شدیم ومحمد رو مبل نشست وسر سارا را برد طرف کیرش سارا فکر می کرد براش ساک بزنه دولا خم شد وکیر محمد رو دهنش گرفت منم از پشت کیرم تو کونش بود وتلمبه میزدم سارا هم با ریتم تلمبه من برا محمد ساک میزد یه هو دیدم دادمحمد در اومد وسر سارا رو رو پاهاش فشار داد و ریخت دهن سارا . سارا می خواست بالا بیاره . محمد رو کیرشوکشید بیرون واب کیر از دهن سارا ریخت رو محمد منم این صحنه رو دیدم تلمبمو تند تر کردم وبا حال تموم ریختم تو سارا وسارا داغ کرده بود گفت واییییی واییی بزن بزن دارم می ام وخالی شد.بامحمد هم دیگه دوست شدیم وقرار گذاشتیم هر موقع داشتیم باهم بکنیم. من بلند شدم لباسمو پوشیدم وبه محمد هم گفتم پاشو بریم مهتاب بیاد دیگه کارمون تمومه. اونم لباساشو پوشید وسارا هم بلند شد مبل رو تمیز کرد مارفتیم بیرون به محمد گفتم کیف داد گفت اره ولی گشادش کرده بودی.گفتم مادرزن جون خیلی دوستت داره ها سر سفره رسیدی تا اینو گفتم گفت پسر مادر زنو بکنی ها منم گفتم اره نترس اونم جور می کنم بهت زنگ می خانمم خدا حافظی کردیم من رفتم مغاز ه ساعت سه بود هنوز نشده بود فردا به سارا زنگ زدم حالشو پرسیدم اون ازم خیلی تشکر کردگفتم سودی نفهمید گفت نه ولی تا امد گفت بو می اد گفتم بوی چی گفت بو مثل اب کیره بعدش گفت دیشب امیر خواست بکنه اول ندادم گفتم باید منم ارضا کنی اونم بزور خیاروکیر خودش منو ارضا کرد گفتم یه راهی بهت میگم حتی به امیرم نگو ولی از زیر خودمم در نری وقول یه بار دیگرو بهم بدی گفت قبول گفتم میری دارو خونه می گی قرص چهار تایی می خوام با یه اسپری لیدو کائین هرموقع خواستی یه دانه قرص دزدکی می دی امیرو نیم ساعت قبلسش می گی امیر اگه اسپری دندون دندون رو صر می کنه یه کم بزن کیرت صر بشه ابت دیر بیاد همه چیرو یادش دادم وگوشی رو قطع کرد م فردای اون روز زنگ زدم گفت معرکه بود چها بار ابمو ریختم اخرشم امیر حسین با دست خودشو ارضا کرد من دیگه بهش ندادم گفتم سارا کی می ای گفت اصلا وخندید منم بشوخی گفتم حسابتو می رسم پیش دوتا عزیزت جرت می دم و گوشی رو قطع کردیم.

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *