سارا و استاد

0 views
0%

من سارام سفیدم چشام سبزه تیله ایه و به قول بچه ها سگ داره قدم 169 وزنم 62ترم 2 دانشگاه بودم بجه ها با ی استادی واحد برداشته بودن و همش از خوش تیپی و اخلاق بدش تعریف میکردن میگفتن خوشکله اما به کسی رو نمیده منم خیلی دوس داشتم ببینمش اما موفق نشده بودم از گفته های بجه ها میترسیدم بگم که استاد 180 قدشه و 76 وزنش بدن ساز ورزمی کار شکمشم چسبیده به کمرشخلاصه ترم 3 شدیم منم با اون 7واحد برداشتماولین روزی بود که میدیدمش وای چی میدیدم بیشتر از اونی که بچه ها میگفتن خوشتیپ و خوشکل بود روز اول گذشت خلاصه منم امن ترمو بخاطرش حتی یک جلسه هم غیبت نکردم دوسش داشتمترم 3 تموم شد اونم فقط با نگاه کردن تابستون اومد و دوباره ثبت نام کردیمدوباره باهاش واحد برداشتم اما این ترم کمی متفاوت بوداز همون روده اول متوجه نگاها و توجهاتش ب خودم شدم با هر نگاهش قلبم میریخت اما فک نمیکردم از من واقعآ خوشش اومدهحتی روزایی که دیر میکردم درسو شروع نمیکرد و از دوستام میپرسید اینا که همیشه زود میان چرا نیومدن شروع کنیم؟خلاصه ترم 3 احساسم بهش قوی تر شده بود اما اون هیچ موقع از حس من خبردار نشد اما بعضی وقتی بهش زنگ میزدم و در مورد درس حرف میزدیم حتی روز تولدشم پیام تبریک براش فرستادمترم 4 رو شرو کردیم اواسط ترم بود که من رفتم شهرستان با خواهرم بیرون بودیم که بهم اس اومد وای خدای من چی میدیدماسمش که افتاده بود رو گوشیم تنم لرزیدنوشته بودهمه اباد نشینان ز خرابی ترسند من خرابت شده ام دم ب دم ابادترم10 دقیقه ای هنک بودم بد ی اس متنی ساده براش فرستادمو این شد شروع دوستی ما اون روز تا شب اس بازی کردیم و اس ها تا نزدیکای صبح ادامه داشت اما باز باورم نمیشد 5 شنبه بود و شنبه باهاش کلاس داشتم وقتی فهمید شهرستانم گفت شنبه بیا کلاس تا ببینمت حالمو نمیفهمیدماز اینکه گفته بود و از اینکه فهمیدم حسم یک طرفه نیس خوشحال شدمخلاصه شنبه صبح به خوابگاه رسیدم خواب از چشام میبارید اما رفتم سر کلاسش اومد کلاس همین که چشم بهش افتاد قلبم ریخت چاشد درس بگه داشت مینوشت که گفت بچه ها من امرئز خیلی خوشحالمچند روزی گذشت باهم بیرون می رفتیم میگشتیم اما کسی از این ماجرا خبر نداشت سر کلاس اس بازی میکردیم خیلی فرق کرده بود دیگه همونی نبود که ترم 2 ازش شنیده بودم ی بار تو ماشین بوسیدمش ی بار هم بعد اینکه کلاس تموم شد و بچه ها رفتن بغلش کردمو بوسیدمش اما این پایان ماجرا نبود نزدیکای امتحان ترم بود و تو فرجه بودیم ی روز واسه رفع اشکال رفتم پیشش اما درس بهونه بود اولش یکم درس خوندیم بعد یهو چشامون رو هم افتاد بی اختیار لبامون به هم چسبید و ی بوسه طولانی انگار تو فضا بودم خیلی دلم میخواست باهاش باشمدستش رو سینم رفت و فشار داد خوودمو نمیفهمیدم بوسه هامون ادامه داشت اونقدر غرق در بوسیدن هم بودیم که نفهمیدم کی لباسامونو در اوردیم بغل هم بودیم گرمای تنشو حس میکردم لباش که به کوسم خورد تنم لرزید واااااای چه حالی میداد صدام رفته بود هوا اونم میگفت جوووووووووون داد بزن تا حشری ترم کنیاخ و اوخم بالا گرفته بود حس میکردم دارم ارضا میشم اونم فهمید هولش دادم اما دوباره اومد اونقد خورد تا ارضا شدم انگار ابه گرم روم ریخته باشن اما من هنوز سیر نشده بودم عین وحشیا کیرشو کردم تو دهنم و با پایان وجودم داشتم از ساک زدنش لذت میبردمتخماشو خوردم اونم حال میکرد باورم نمیشد با عشقم و سکس میکنم من عاشق خط زیرع تخماش بودم اونجارو براش ساک زدمو اونم خوشش اومده بود وداشت حال میکرد هی میگفت بخور عزیزم با این حرفاش حشری ترم میکرد اب دهنمو ریختم رو کیرش و حسابی با دستم مالیدم گفت 4 دستو پا شو از پشت بکنمت منم شدم همین که کیرشو انداخت تو من جیغ زدم کونم سوخت اونم هی ماساژم میداد خلاصه جیغا تبدیل به اخ و اوخ شد و حسابی حال کردم با دستش کوسمو میمالید که باعث شده بود بیشتر لذتببرم یه یک ربع کرد بعد گفت رو کمر دراز بکشم اومد روم دراز کشید و کرد تو کونم ابش که اومد من دوباره ارضا شدم لباشو گاز گرفتم و ناخونامو پشتش کشیدم از اینکه باهاش اروم شدم و اون هم از من لذت برد یشتر لذت بردم ی چند لحظه بغلم کرد و گفت قربونه سگ چشات بشم که همش پاچمو میگیرهاین اولین و اخرین سکس ما بود و دیگه هیچ سکسی باهم نداشتیم سر کلاس بهم خیلی توجه میکرد و بچه ها حسودی میکردن بعد 6 ماه دوستی باهم ازدواج کردیم هم کلاسیام باور نمیکردن که ما زوج شدیم اما ما حالا هر روز تو بغل هم اروم میشیم و حالای نی نی خوشکل ازش تو شکم دارمدوست دارم عشقم بوووووووووسخدافظ شمانوشته سارا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *