سارا و پسر پالتو فروش (2)

0 views
0%

…قسمت قبلسلام. دوستای خوبم می خواستم ادامه خاطراتم رو براتون بنویسم میدونم زیاد از مقدمه خوشتون نمیاد ولی می خواستم یه سری توضیحات در مورد نوشته های قبلم بنویسم که کوتاه ترش میکنم راستش دوستان خوبم همون جوری که قبلا گفته بودم اینا خاطرات منه دوست ندارم خیال بافی چاشنیش کنم شما به عنوان یه خاطره اینو بدونیینادامه داستان درواقع فقط یه بار ریسک کردم و علی مسیر سه ساعته تا دانشگاه منو رسوند ودیگه جرات نکردم به خاطر اینکه همکلاسی هام اگه میدیدند کافی بود. دیگه همه دنیا خبر دار بشهدیگه دوست داشتم علی همیشه کنارم باشه ولی آخه ممکن نبود خیلی حس دل تنگی میکردم مخصوصا دستش به بدنم رسیده بود و مقدمه لذتی با هم تجربه کرده بودیم که منو بیشتر عذاب میداد چون یه جورایی مزه سکس رفته بود زیر زبونم به علی امیدی نداشتم چون همیشه لقمه آماده می خواست همین جور تو خماری بودم چند بار میخواستم دانشگاه رو بپیچونم ولی حتما همه خبر دار میشدند که بیخیالش شدم همین جور یه سه ماهی فقط تلفنی و اسمسی با علی در رابطه بودم شب تا دیر وقت اسمس های سکسی برا هم میفرستادیم که خواب برام حروم شده بودولی یه اتفاق خوب افتاد عروسی پسر داییم بود همه دعوت بودیم حال خوبی نداشتم انگار مسموم شده باشم مراسم تو خونه داییم اینا بود البته شب حنا بندان آخرای مجلس بود حالم بد شد و همه مجبور شدن زودتر مراسم رو ترک کنیم و به خونه بیایم . شب زود رفتم تو تختم و دراز کشیده بودم حوصله علی رو هم نداشتم همین جور که داشتم فکر میکردم با خودم گفتم فردا برا عروسی خودمو به مریضی بزنم و نرم شاید منو تنها بزارن و بتونم…..فرداش ساعت یک بود با صدای مادرم که میگفت آخه نمیشه هیچی نخوری و بد تر میشی و از این جور حرفا بیدار شدم به زحمت خودمو به حموم رسوندم و شرو کردم تا برای علی جونم آماده بشم نمیدونم چرا مطمِین بودم که امشب یه دل سیر پیشمه . همه موهای بدنم رو با اپلایدی برداشتم شده بودم مثل برف وقتی با صابون خودمو میشستم تحریک میشدم یکم سینه هامو مالوندم که داشتم دیونه میشدم رفتم زیر اب سرد تا حسم بپره همه منون صدا میزدند که دیر شد زود باش وقتی بیرون اومدم مادرم یکم جگر برام کباب کرده بود خالی خالی یکم خوردمو رفتم شرو کردم به خشک کردن موهام مادرم اومد پیشم گفت اگه بگم نیا ناراحت میشی گفتم خوشحالم میشم . اینکه قبلا دایی اینا منو خاستگاری کرده بودندو و الان دل خوشی از من ندارن و دیشب هم کلی تیکه بارم کردن حال بدم بهونه کنیدکه نمیام و گفتم میرم بخوابمرفتم تو تخت دراز کشیدم با همون حوله از صدای بسته شدن در خوشحالیم صد برابر شد گوشی رو ورداشتم به علی که سر کوچه وایساده بود زنگ زدم خبر رفتن همه خانواده رو تایید کردو بعد از یه پنج دقیقه ای اومد ساعت دور ور پنج نیم بود تلفن رو قطع نکردیم همین جور به علی آدرس میگفتم که در بازکردم بیا تو راه پله رو بیا تا نیم طبقه بعد با آسانسور بیا بالا اونم داشت قربون صدقم میرفت از صدای ناز علی که سعی میکرد آروم تر حرف بزنه تحریک شده بودم علی پشت در بود وای خدای من درو باز کردم علی رو کشیدم تو نگاهی تو راه رو انداختم کسی نبود در رو بستم تا جایی که کلید چرخید قفل کردم وقتی چرخیدم دیدم یه دسته گل جلو صورتمه گل ها رو از علی گرفتم دیگه جایی برا صبر نمونده بود پریدم تو بغلش دستام رو دور گردنش قلاب کردم بهش اویزون شدم پاهامو به سمت عقب خم کردمو خودمو کشیدم بالا تا بتونم لبم رو روی لبش بزارم علی منو محکم بغل کرده بود منم دوست نداشتم دیگه لب بردارم کم کم شروکردیم به خوردن لب همدیگه خیسی زبونشو گاهی حس میکردم زبونم که به زبونش میخورد دوست داشتم گازش بگیرمدستام خسته شده بود لبمو برداشتم زول زدم تو چشماش که گفت خوبی عشقم منم یه بار دیگه یه بوس کوچلو از لبش کردم با ناز بهش گفتم دستام خسته شد اونم بغلم کردو منو برد روی مبل دوست نداشتم وقت رو از دست بدم تو بغلش رو پاهاش نشته بودم یه دستم تو گردنش یه دستم صورشت رو گرفته بود از گونه هاش از لباش بوس میکردم .حوله تن پوشی که تنم بود کارش رو آسون کرده بود تو حالت عادی همه بدنم بیرون بودعلی دستش رو از لای حوله برد تا به کمرم رسید نفسم بند رفت و آهی کشیدم کم کم دستاشو بالا برد تا سینه هامو گرفت سینه هام سفت شده بودن و علی گفته بود که سینه های سفت شده خیلی دوست داره یکم سینه هامو مالوندو یواش یواش کلا حوله رو درش آورد وقتی داشت گردن و نرمی گوشم رو میخورد آروم زیر گوشم فقط میگفت فرشته قشنگم دوست دارم با این حرفاش منو شل و وارفته کرده بود دیگه مثل موم تو دستش بودم آروم گفتم منو ببررو تختم با دست اشاره کردم به اتاقم اونم منو بغل کرد برد رو تختم من لبه تخت نشستم اونم روی زانو هاش جلوم نشست با دستاش کمرم رو گرفت و سرش رو به شکمم چسبوند با بوس از دور نافم شروع کرد بالا تر اومد با دست لای پام رو میمالید و با ولع به سراغ سینه هام رفت نمیدونست از کدوم بخوره سینه هام سفت شده بود قسمت قهوه ای نوک سینم بزرگ تر شده بود و نوکش بیرون زده بود وقتی با نوک زبون تند تند نوک سینه هام رو میلیسید نمیتونستم تحمل کنم و خودم هم با دستم سینه هامو میمالیدم گاهی هم سرش رو میگرفتم و محکم به سینه هام فشارش میدادم چیزی جز لذت تو وجودم حس نمیکردم لرزش همه بدنم رو گرفته بود همش به خودم می پیچیدم خواستم بدنش رو بهتر لمس کنم لباسش رو کم کم کشیدم بالا دستم که به پوستش رسید بهم آرامش میداد ولی باز می خواستم بهتر احساسش کنم تحملم سر اومده بود لباسش رو یکم خشن در آوردم از کشیدن ناخن هام به کمرش انگاراونم حس کرد که دارم برای یه سکس له له میزنم دوباره شروع کرد به خوردن کمر و دور نافم دوست داشتم بره پایین تر برا همین خودم سرش رو گرفتم حول دادم به سمت لای پام نوک زبونش که به لبه کسم رسید آه ه آرومی کشیدم و نفس هام رو حبس میکردم و با یه اه طولانی و هوس ناک بیرون میدادم دوست داشتم زود تر همه کسم رو کنه تو دهنش و لیس بزنه ولی لبه هاش رو میلیسید منم طاغت نداشتم سرش رو محکم فشار دادم رو کسم و اونم از خیسی دور کسم شروع به خوردن کرد زبونشو سفت میکرد و تا جایی که میتونست فشار میداد تو کسم حس لرزش تو بدنم کردم محکم سرش رو گرفته بودم دیگه خودم کسم رو تکون میدادم انگار حس شهوت نمیتونست به اوجش برسه برا همین صدای اخ و اوخم بلند شده بود و دیگه هیچ کنترلی نداشتم دوست داشتم این شهوت بیشتر بشه دستم رو انداختم زیر بغل عشقم و بلندش کردم خیلی سریع کمربندشو باز کردم اما دکمه های شلوارش گیر کرده بود و باز نمیشد منم دوست داشتم زود باز شه برا همین علی خودش کمکم کردو بازش کرد منم شلوار شرتش رو یه جا کشیدم پایین وای بزرگی سرش منو میترسوند و لی خوب بود از زبون کوچیکش نفرت داشتم بلند شدم سعید جای من نشست کیرسعید رو با بوس از خایه هاش شروع کردم به خوردن یه بوس از سر کیرش و تا جایی که امکان داشت تو دهنم کردمش بر خلاف تصورم خوشمزه بود همه آب دهنم رو جمع کردم رو کیرش ریختم و رفتم رو شکمش نشستم اول علی رو بغل کردم و چند تا بوس از لبش دیدم علی دستش رو دور کمرم گرفته و به پایین میکشه انقدر فشار داد که جای دستاش رو کمرم درد گرفت یکم پایین تر اومدم نوک کیرش قشنگ رو کسم بود گرمیش رو حس میکردم کم کم با ترس خودمو رو کیرش بالا و پایین میکردم فکر کنم به خاطر خیسی کسم و آب دهنی که رو کیر علی ریخته بودم نوک کیرش بدون اینکه دردی حس کنم لای کسم رو باز کرده بود منم همین جور خودمو عقب جلو میکردم اون حس شهوت انگیز داشت به اوج خودش میرسید گاهی خودمو روش مینداختم و باز بلند میشدم دستام روی سینه هاش بود موهای تقریبا خیسم رو با یه دستش جمع و از پشت گرفته بود تکونام شدت بیشتری گرفته بود یکم سوزش داشتم که توی این حس اصلا برام مهم نبود حس خیسی بیشتری هم میکردم با دستام سینه های علی رو که یه مقدار مو هم داشت رو فشار میدادم و به خودم می پیچیدم لرزش عجیبی تو بدنم بود که بیشتر و بیشتر میشد تند تر ضربه میزدم صدای علی هم بلند شده بود صدای نفسام تبدیل شده بود به اخ و اوخ و ناله حتی به فکر اینم نبودم که کسی بیاد یا صدامو بشنوه دوست نداشتم این حالت تموم بشه دیگه به اوجش رسیده بودم یعنی همون ارضا یه لحطه بی حال و شل شدم روی سعید دراز کشیدم قلبم تند تند میزد سعید تند تند بوسم میکرد و زیر گوشم میگفت عشق من عروس من خیلی دوست دارم ادامه دارد……….نوشته سارا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *