ساسان و خاله

0 views
0%

سلام این داستان واقعی برای خودم اتفاق افتاده خالم اینا از شهرستان اومده بودن خونه ما یک هفته ای قرار بود بمونن شب اول که فرا رسید از اون جایی که خونه ما یک اتاق 16 متری داره همه تو این اتاق خوابیدیم من دقیقا زیر پای خالم خوابیده بودم که یک لحظه خالم تکون خورد وپاش خورد به من از خواب بیدار شدم دیدم همه جا تاریکه وپای خالم جلو سرم دیدم که یک لحظه پایان شهوت پایان وجودم روگرفت یه شلوار پاچه گشاد پاش بود آروم دستم روازکنار شلوار دادم رفت تو یه خورده با ساق پاش ور رفتم دیدم خوابه به خودم جرات دادم وآروم دستم رو بردم جلوتر ورسیدم به رونش یه ده دقیقه ای رونش رو مالش دادم تا این که بیدار شد ولی خودش زد به خواب چون یک لحظه با تعجب یه هوم گفت ودیگه چیزی نگفت من هم جرات پیدا کردم و دست رو از روی شورت گذاشتم رو کسش شروع کردم به مالیدن بعد حدود 5 دقیقه دستم رو ازتو پاچش در آوردم وآروم خودم رسوندم پشتش رفتم زیر لهافش وازپشت کونش رومیمالیدم وقسمتی از شلوارش روکشیدم پایین تا نصف کونش دیدم یه شورت صورتی پاش بود به خودم جرات دادم وبا پایان قدرت شلوار با شورت تاروی زانوش کشیدم پایین وکیر خودم رواز کنار شلوار در آوردم خیلی اروم بعد کلی تف کاری هل دادم رفت لای پاش یه تکون خورد وخودش روکشید جلو من هم یواش کمرش رو گرفتم وکشیدم سمت خودم ودوباره گذاشتم لای پاش یه خورده همون جا عقب جلو کردم وچون جایی برا تمیز کاری نبود بلند شدم رفت دستشویی و حسابی جق زدم تا اینکه صبح رفتم سر کار و دم غروب برگشم خونه دیدم همه هستن الا خالم پرسید کجاست مادرم گفت رفته به خاله بزرگم سر بزنه خونشون نزدیک بود رفتم اونجا تا از دلش در بیارم رسیدم خونه خاله بزرگم با یه نگاه سنگینی به من نگاه می کرد تا این که شب شد زنگ زدم به مادرم گفتم شب اینجا میمونم خاله بزرگه جای خودش با بچه هاشو (راستی شوهر خاله بزرگم به خاطر هیچ الان زندانه )تو اتاق خواب انداخت جای من رو تو هال من هم تو گوشیم یه بازی بود خالم داشت با گوشیم بازی میکرد که یه فکری به سرم زد بهش گفت اون فیلم تجاوز یه اون دختررو دیدی گفت نه گوشی گرفتم وفیلم رو آورد دادم دستش ببینه وخودم آروم سرم رو گذاشتم رو شونش و یواش دستم رو گذاشتم رو سینش چیزی نگفت من هم ادامه دادم ودستمو بردم سمت کسش چیزی نمی گفت وفقط می گفت اگه خیلی هشری هستی با مامانت صحبت کنم برات خانم بگیره من گفتم از تو خوشم اومده وسینه هاشو کامل انداخته بودم بیرون وداشتم حسابی میمالیدم که هی میگفت من مشکلی ندارم هر چقدر می خوای با ممه هام بازی کن ولی به کسم کاری نداشته باش یه وقت به خودمون اومدیم دیدیم صبح شده بلند شدم رفتم سر کار غروب که برگشتم دیدم برگشه خونه خودمون اون روز هیچ فکری درموردش نداشتم و فقط به کارای خودم فکر میکردم حتی شب هم خوابم نمی برد تو حال خودم بودم که دیدم یه نفر رفت دستشویی یه چند دقیقه بعد برگشت ودقیقا اومد جلوی من خوابید وپاهاشو کرد لای پای من به خودم اومدم دیدم عممه من هم که سریع شهوتی میشم کیرم راست شد دست انداختم به ممه هاش مالیدم یواش دستم رو گرفت وگذاشت لای پاش من هم شلوار با شورت دوباره تازانو دادم پایین ویه کم تف کف دستم گذاشتم وشروع کردم به مالیدن کس خاله با انگشت وسطی رفتم سراغ چوچولش یواش مالیدم ماساژدادم تا خانم شروع کرد به کش قوس اومدن تازه سر حال اومده بود که یهو مادر بزرگم بیدار شد که پایان حس از سر جفتمون پرید وهر چی فش بود تو دلم داشتم به ننه میدادم خالم خودش جمع جور کرد خودش رو از جلوم کشید کنار من هم که داشتم دیوانه می شدم پاشدم رفتم دستشویی ودست به دامن جق زدن شدماگه جالب بود یا مشکلی داشت نظر بدیننوشته‌ ساسان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *