ساغر و مهران

0 views
0%

نـزدیک بـه دوسـال بـود کـه با مـهران دوست بودم در طول این مدت یک دوستی بدون رابطه ی جنسی داشتیم به قول هم اتاقی هام ما فقط دوست اجتماعی بودیم از نظر اونا دوست پسر و دوست دختر فقط مخصوص کسایی بود که باهم سکس داشته باشند (شیـراز دانشجو بودم)نمیشه گفت عاشق هم بودیم ولی دوستای خوبی واسه هم بودیم که وابستگی شدیدی بینمون بوداز روی ظاهر هیچ کدوم از ما نمیشه تشخیص داد چه جور ادمایی هستیم شاید بدون شناخت و فقط قضاوت از روی قیافه هرکسی بگه تا به حال دست از پا خطا نکردیم و نخواهیم کرد تو رابطمون واسه همین همیشه تو بیرون رفتنامون ترس از مامور نداشتیم درصورتی که واسه دوتا از هم خوابگاهی ها پیش اومده بود . بگذریم با تعریف اینا خیلی از موضوع دور نشمبعدازظهر روز پنج شنبه بود که مهـران زنگ زد و ازم خواهش کرد برم خونشون (اینم بگم دوستی بین مـا به قصد ازدواج بود ولی خب همه ی ما میدونیم که خیلی از این حرفا فقط حرف کمتر دختر و پسری پیدا میشند که باکسی ازدواج کنند که قبلا با یکی دیگه رابطه داشته و… خودتون بهتر میدونید ) باشنیدن خواسته اش ترسیدم میدونستم اگه برم ممکنه دیگه پاکی رابطمون از بین بره .مثل همیشه نتوستم خواهشش رو رد کنم و کوتاه اومدم . حـالا که دارم مینویسم میبینم کـرم از خود درخت که میگن راسته شاید منم بدم نمیومد که بینمون ی چیزی باشه هرچند اون شب که داشتم واسه رفتن حاضر میشدم به خودم قول دادم که نذارم بینمون اتفاقی بیوفته که بعدا پشیمون بشم .جای همیشگی منتظرم بود بادیدن چهر ه اش پایان ترس و اظطرابم ریخت دوباره همون حس اعتماد همیشگی رو که نسبت بهش داشتم رو تو وجودم حس کردم . باباش بوتیک داشت ،پدر ومادرش واسه خرید جنس رفته بودند و تا دو روز دیگه هم برنمیگشتند . واسه اولین بار بود که رفته بودم خونه اشون اول خونه و اتاق خودش رو بهم نشون داد و بعد هم قرارشد باهم شام درست کنیم و شام بخوریم بعداز شام یکم حرف زدیم و آلبوم عکسای خانوادگی رو دیدم دیگه ذره ای اظطراب نداشتم خیالم راحت شده بود که قرارنیست اتفاقی بیوفته قبل از خواب رفتم مسواک بزنم وقتی برگشتم باکمال تعجب دیدم روی زمین کنار هم جا پهن کرده پایان تنم یخ زد بارفتاری که از اول شب ازش دیده بودم دیگه کلا این موضوع رو فراموش کرده بودم، سعی کردم خونسرد برخورد کنم رفتم درازکشیدم و پتو رو تا زیر چونه ام بالا کشیدم بدون اینکه برق رو خاموش کنه امد کنارم دراز کشید ازش خواستم برق رو خاموش کنه گفتم نمیتونم اینطوری بخوابم ولی قبول نکرد، داشتم دیونه میشدم همش کلیپای سکسی که مخفیانه گرفته شده بودتاحالا دیده بودم میومد جلوچشمام و به خودم لعنت میفرستادم که چرا اومدم اگه طوری بشه چیکار کنم اگه قصدِ بدی داشته باشه اگه جای دوربین کارگذاشته باشه چی؟سعی کردم بخوابم و به هیچی فکر نکنم حدودا پنج دقیقه میگذشت که سرش رو گذاشت روی سینم وگفت میخوای بخوابی؟ – نـخوابـم ؟ نـه ،نخواب همین امشب رو باهمیم نخواب – باشه – خب برام حرف بزن – چی بگم ؛راستش خوابم میاد و مغزم یاری نمیکنه نمیدونم چی بگم تو حرف بزن – ساغر یک چیزی میگم قول میدی ناراحت نشی – تا ندونم چیه که نمیتونم قول بدم- نمیشه اول قول بده تا بعد بگم بلاخره کوتاه اومدم و قول دادم – میدونی که خیلی دوست دارم اینم من میدونم که تو به اندازه ی من ، من رو دوست نداری واسـه ی همین میترسم از دستت بدم میخوام کاری کنم که هیچ وقت نتونی ترکم کنی همیشه مجبورباشی مـال خودم باشیاولش متوجه ی منظورش نشدم ، همه ی تنش رو اورد روی بدنم و ازم لب گرفت ولی من مات بونده بودم پتو رو کنار انداخت دوباره اومد روم دراز کشید سفتی کیرش رو که بین پاهام حس کردم اونوقت بود که متوجه ی منظورش شدم، ترسیدم ولی نخواستم کولی بازی دربیارم و سر لج و لجبازی بندازمش خب میدونستم قدرتش رو ندارم که بتونم از خودم دفاع کنم باید با چرب زبونی نرمش میکردم . براش توضیح دادم که اشتباه میکنه منم خیلی دوستش دارم و میخوام که تا همیشه با اون باشم ولی قبول نمیکرد میدونستم پایان حرفای عاشقونه ای که میزنه همش از روی شهوتشه سعی کردم بیشتر تلاش کنم وقانعش کنم که کار درستی نیست تا حدودی هم موفق شدم چون ازم خواست بلندبشم و جلوش لخت بشم بااینکه واسم کارسختی بود ولی قبول کردم نمیخواستم حالاکه رام شده خرابش کنم ،ایستادم و لباسام رو درآوردم فقط شورت و سوتین تنم بود خودش اومد سوتینم روباز کرد بعد من رو محکم بغلش گرفت و بین بازوهاش فشار داد برام عجیب بود که بازم حس امنیت کردم انگار جادوش شده بودم ، بیشترمن رو به خودش فشار داد کیرش رو لای پام زیر کسم حس کردم با اینکه هنوز ندیده بودم کیرش رو ولی میتونسم حدس بزنم که خیلی کلفت و دراز باشه . ازگردنم شروع کرد به بوسیدن ،بوسه های کوچیک ، همینطور میومد بالا تا به گوشم رسید ، یکم گوشم رو میک زد و در همین حال با هر دو دست باسنم رو گرفته بود تو دستش و محکم فشار میداد، وقتی میخواست ازم لب بگیره نمیدونم چرا، ولی تصمیم گرفتم باهاش همکاری کنم شاید چون ترسیده بودم ،اون لب پایین من رو میک میزد و میخورد منم لب بالایی اون رو میک میزدم و میخوردمش دستاش رو از روی باسنم برداشت آروم رسوند زیر سینه هام و من رو خم کرد و خوابوند ،دوباره روم دراز کشید ولی هنوزلباش رو جدا نکرده بود دیگه داشتم نفس کم میاوردم که رفت پایین تر و سینه هام رو تو دستش گرفت و فشارش داد به حدی که همه ی بدنم دردش رو حس کردند ، یکی از سینه هام رو تو دستش گرفت و شروع کرد به مک زدن نوکش که حالا یکم برجسته شده بود و اونیکی دیگه رو با کف دستش ماساژ میداد و گاهی هم ضربه میزد و نوک سینه م رو گاز میگرفت ،سینم قرمز شده بود و دیگه نمیتونسم دردش رو تحمل کنم ازش خواستم اروم تر ولی یک نیشگون ریز گرفت و بعدم زد روی سینم رفت پایین یکم از روی شرت کسم رو ماساژ داد و بعد شرتم رو درآورد چوچولم رو گرفت بین انگشتاش و پیچوندش هم خوشم اومده بود هم از فشار زیادی که میاورد درد گرفته بود ولی تحمل کردم و چیزی نگفتم نمیخواستم با اه و ناله بیشتر تحریک بشه چوچولم رو که از بین لبه های کسم بیرون زده اس رو کرد تو دهنش اول میک زد ولی بعد گازای کوچیک و اروم میگرفت ، خوشم میومد بااینکارش انگار که قلقلکم بدن به خودم میپیچیدم اونم که متوجه شده بود بیشتر این کار رو انجام میداد و با انگشتاش روی شکم و پهلوهام رو قلقلک میداد از شدت خنده نمیتونستم نفس بکشم دستاش روگرفتم و نگه شون داشتم ولی دستاش رو کشید و به سینه م رسوند دوباره داشت فشارای محکم میداد و سیلی میزد بهشون کسم رو از دهنش در اورد و نشست روش خم شد وبه سینه هام چنگ انداخت و گفت ببین ساغر ما که میخوایم با هم ازدواج کنیم پس چه فرقی میکنه الان پرده ات رو بزنم یا بعد قبول کن باشه . مهران ازت خواهش کردم ، اذیت نکن دیگه -بااینکه دوست ندارم، باشه ولی باید برام ساک بزنی باید کیرم رو بخوری تا تهش باید بخوری . _ ولی بدم میاد.- ولی نداره باید بخوری ، خودت که میدونی از سکس خشن خوشم میاد ولی دارم خودم رو کنترل میکنم که اولین تجربمون بهت سخت نگذره پس اگه میخوای پسر خوبی باشم حرف گوش کن عزیزم . مجبورشدم قبول کنم اومد روی سینه هام نشست وکیرش رو مالوند به لبام و اینقد فشار داد تا مجبورشدم دهنم رو باز کنم اونم نامردی نکرد، به جلو خم شد و کیرکلفتش رو که جاهم نمیشد تو دهن فروکرد تو ، چندتا عق زدم که کیرش رو دراورد و دوباره آروم کرد تو دهنم و در اورد و دوباره تکرارش کرد ولی چون ساک زدن یاد نداشتم و دندونام میخورد به کیرش و اذیت میشد درش آورد نشست منم آورد بین پاهاش نشوند وسینه هام رو که جلوش آویزون شده بود رو گرفت تو دستش و گفت حالا فقط از پایین تا بالای کیرم رو لیس بزنم سرش رو هم میک بزنم یکم این کار رو کردم ولی بدم میومد دیگه لیس نزدم اونم دیگه چیزی نگفت ،بجاش گفت قنبل کن، وبا دستات کونت رو باز نگه دار، منم همینکار رو کردم از زیر تا بالای باسنم رو با انگشتاش آروم نوازش کرد سرکیرش رو گذاشت رو سوراخ کونم و با دست دیگه اش چوچولم رو گرفت و فشار میداد.هرچقدر فشارمیداد کیرش رو به سوراخم داخل نمیرفت. من از ترس دردش خودم رو سفت گرفته بودم کیر اونم واسه باسن آکِ من خیلی کلفت بود ، رفت کـرم آورد یکم سوراخ کونم رو باهاش ماساژ داد بعد انگشت اشاره اش رو داخل کرد وبعد دوتاش کرد یکم هم کیر خودش رو چرب کرد واینبار دوتا موتکا گذاشت زیرکسم وبا فشار سرکیرش رو داخل کرددرد خیلی بدی داشت اونتقد که دلم میخواست باهمه ی انرژیم جیغ بکشم .خودم رو یکم بالاتر کشیدم تا کیرش از کونم دربیاد ولی خودش رو انداخت روم و منو محکم گرفت واینبار یکم دیگه روبافشاربیشتری فروکرد دیگه به هق هق افتاده بودم ازش خواستم ذره ای تکون نخوره اونم همینکار رو کرد، دستاش رو رسوند به سینهام و گرفتشون و پشت گردنم و گوشم رو میبوسید یکم که آروم تر شدم پایان کیرش رو فروکرد تو کونم و با سرعت تو کونم تلمبه میزد هرچندبار هم یک بار کامل در میآورد و دوباره تا ته فرومیکرد از روم بلندشد و پاهام رو تا اخرین حدی که باز میشد باز کرد انگشتش رو میکشیدبین لبه های کسم و تو کونم تلمبه میزد ، کمرم،کونم،و پاهام دردمیکرد و من فقط میتونستم اشک بریزمچندتا تلمبه ی محکم زد ،بعد آبش رو روی کمرم خالی کرد ،بادستمال پاکشون کرد و روم دراز کشید.تا صبح دوباره دیگه هم از کون تو پوزیشنآیی مختلف کرد، که صبح از شدت درد نمیتونستم وایستم.بعداز اون شب فک میکردم که مهران ازم بدش بیاد چون شنیده بودم وقتی پسری با دوست دخترش سکس کنه از چشمش میافته ولی اینطوری نشد دلیلش رو نمیدونم شاید هنوزم میخواست ازم استفاده کنه شایدم به قول خودش واقعا دوستم داشت. هرچی بود من نمیدونم ولی از اون شب به بعد من نسبت به مهران سرد شدم و ازش بدم اومد اون پایان ذهنیت من رو نسبت به خودش از بین برده بود دیگه نمیتونستم مثل قبل باهاش صمیمی باشم و دوسش داشته باشم ،همیشه ابراز علاقه هاش، وعاشقونه هاش رو میذاشتم به پای اینکه میخواد خـرم کنه و بازم برام خواب دیده .این شده که بعد از دوماه رابطم رو باهاش بکلی قطع کردماگـه اون توقعی که شمـا از یـک داستان سـکسـی داشتین رو بـراورده نکـرد باید ببخشی ، چون هم نگـارشم تو نوشتن اینجور چیزا خوب نیست و هم اینکـه یک داستان تخیلی نبود که چاشنی اش رو زیاد کنم ، یک داستان بـد ِ واقعی بود.نوشته tinajoooon

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *