سلاممن سروشم.يك بار ديگم داستان نوشتم كه فقط بد وبيراه برام نوشتيد .مهم نيست چون اين داستانها واقعا برا اتفاق افتاده.يه شب از خونه يكي از دوستام داشتم بر ميگشتم سوار تاكسي شدم اومدم نزديك خونه.خونه ما تقريبا نزديكهاي پارك دانشجو هستش.تصميم گرفتم دمه پارك پياده شم و تا خونه كه تقريبا 5 دقيقه راه بودو پياده برم و سيگار بكشم.ساعت 3 شب بود .هيچ كسي تو خيابون نبود .سيگارمو روشن كردم راه افتادم به سمت خونه.احساس كردم كه يه ماشين سمند تو خيابون اروم اروم داره با من مياد اولش ترسيدم گفتم نكنه دزد يا خفتكن باشه ..به راهم ادامه دادم و قدم هامو تند تر كردم.ديدم مرد داره يه چيزي ميگه .وايسادم گفتم كاري داشتيد؟ گفت كجا ميري من ميرسونمت.گفتم ميرم خونه خونم هم نزديكه مرسي..اونم گفت بيا من ميرسونمتشبه خطرناكه..منم بدم نميومد باهاش برم چون خيلي وقت بود كه سكس با مرد نداشتم.قلقلكم اومد .خنديدم و بعد سوار ماشينش شدم.باهام دست داد گفت كجا ميرفتي جيگر اين موقع شب؟گفتم از خونه يكي از دوستام ميام دارم ميرم خونه.كم كم كيرم سيخ شده بود .ميدونستم نيتش چيه..گفت مياي يه چرخ باهم بزنيم ..؟ منم گفتم اگه زياد طول نكشه اره..اونم اروم شروع كرد تو خيابونا گشتن.. كمكم سر صحبتو باز كرد ..گفت چند سالته گفتم 19 ..يادم رفت بگم چه شكلي بود..يه مرد تقريبا 50 ساله سيبيلو و كچل كه همش دستش رو كيرش بود .معلوم بود كير بزرگي داره..بگذريم..گفت اهل حال هستي؟منم گفتم چه حالي .؟.گفت حال ديگه… خودمو زدم به خنگي گفتم نميدونم منظورت چيه ..يه دفعه دستشو گذاشت رو كيرم ..دستشو گرفتم گفتم چيكار ميكني؟خنديد گفت از كيرت معلومه كه اهل حالي ..كوچولوت كه بيداره بيداره…جا داري؟گفتم نه ..گفت از اصفهان اومدم جا ندارم بيا بريم يه جاي خلوت.منم كه ديگه رام رام شده بودم گفتم برو طرف خونه ما يه كوچه هست كه كسي معمولا نميره اونجا ..اونم گازشو گرفت .رسيديم دمه كوچيه بين 2 تا ماشين پارك كرديم ..ماشينم خاموش كرد يه دفعه سرمو محكم گرفت طرف خودش شروع كرد لب گرفتن….خيلي بهم مزه داد واقعا حال خوبي داشتم..بعد از اينكه كلي لب گرفت زيپ شلوارشو باز كرد چي ميديدم خداي من يه كير شق شده گنده كه مثل سنگ سفت سفت بود ..گفت بخورش .منم مثل اين كير نديدهها با دستم گرفتمش ..خيلي گنده بود ..يه ذره مزه كردم بعد شروع كردم به خوردنش ..تا اون موقع كير به اين خوش تراشي و خوش مزه گي نخورده بودم..تند تند ميخوردمش..ديگه بيخيال بيرون شده بودم .احساس كردم كيرش گنذه تر شده اونم هيچي بهم نگفت يه دفعه دهنم پر اب شد ..خيلي اب داد مرده…. ابش كه تموم شد درو باز كردم همشو ريختم بيرون ..برگشتم ديدم اون بيحال نشسته رو صندليش…منم بدون اينكه باهاش خداحافظي كنم پياده شدمو تا خونه دويدم..وقتي رسيدم خونه هنوز دهنم بو مني ميداد …رفتم تو اتاقم افتادم رو تختم و با اون بو مني تا صبح خوابيدم..بچه ها اگه از اين داستانم خوشتون نيومد انصافا فحش نديد ………..نوشته سروش
0 views
Date: November 25, 2018
۰۹۱۹۸۱۵۳۵۲۳
مفعول بی غیرتم۰۹۱۹۸۱۵۳۵۲۳