اگه یادتون باشه داستانی رو نوشتم با عنوان بیوه خطرناک. دیدم استقبال خوبی شد ازش. خدا رو شکر کسی هم بهم فحش نداد . گرچه میدونم کاربرای این سایت کاملا خودشون به راست بودن یا دروغ بودن داستانها واقف هستن و میدونن به چه کسی فحش بدن یا چه کسی رو تمجید کنم…حالا مهم نیست. هرجور دوس داشتین قضاوت کنیناین جریان رو که میخوام بگم مربوط میشه به سالهای84-85-مدتی بود که میرفتم سایت اویزون رو دید میزدم و یجورایی خوشم اومده بود ازش. بیشتر وقتمم تو قسمت دوستیابیش میگذروندم و هر روز تاپیکهایی که دخترا میزدن رو چک میکردم تا شاید یه همشهری پیدا کنم . هرچی میگشتم کمتر کسی رو پیدا میکردم که به موقعیت مکانی من بخوره…یه روز طبق معمول داشتم تو سایت چرخ میزدم که دیدم یه دختر به اسم مونا ازگرگان یه تاپیک زده که دنبال دوس پسر میگردم میخوام با کسی دوس باشم که از همه نظر ساپورتم کنه و از این کسشعرا…بعدشم ایمیلشو گذاشته بود نوشته بود یه عکس از خودتونو کیرتون بفرستید..منم که از بس گشته بودم یه همشهری پیدا نکرده بودم با خودم گفتم حالا بذار واسه این یه میل بفرستیم ببینیم چی میشه..یه عکس از خودمو یه عکسم از کیرم به ایمیلش فرستادم و یه نامه احساسی هم نوشتم که اره من فقط واسه سکس نمیخوامت و…. خداییش هم هرچی براش نوشتم واقعی نوشتم چون شدیدا دنبال یه دوس دختر میگشتم که از همه لحاظ باهم باشیم نه فقط سکس.خلاصه گذشت و بعد از 4-5 روز دیدم برام جواب نامه امو داده و کاملا معلوم میشد این یه جوابی بود که بصورت روتین برای همه کسانی که بهش ایمیل میدادن میفرستاد تو ایمیلش چند تا سوال خصوصی تر نوشته بود(بحساب خودش کسانی که به ایمیلش نامه میدادن رو گزینش میکرد و از جواب هرکسی که بیشتر خوشش میومد میذاشتش تو مرحله بعدی) منم به سوالاش پاسخ دادمو دوباره براش فرستادم..خلاصه سوال جوابامون تا جایی رسید که قرار شد تلفنی حرف بزنیم.من تو همون نامه اول که بهش داده بودم شمارمم گذاشتم اما اون تا وقتی که مطمئن نشد تماس نگرفت.بالاخره بعد از چند مدت که نامه نگاری کردم باهاش زنگ زد.صدای خیلی جذابی داشت و واقعا ادم رو دیوونه صداش میکرد.چند وقت باهم تلفنی حرف زدیم و جوری که هر دو تقریبا به هم وابسته شده بودیم.روزی که عکسشو برام میفرستاد رو یادم نمیره چقدر هیجان داشتم. خیلی لحظه قشنگی بود. چندتا عکس برام فرستاد چقدر زیبا بود واقعا زیبا بود.بهم قول داد دیگه سایت اویزون نره حتی پاسورد ایمیلی که تو سایت گذاشته بود رو هم بهم داد. وقتی بازش کردم بیشتر از 200 تا نامه درخواست دوستی داشت..خیلی بهم وابسته شده بودیم. تنها مشکلی که بینمون بود مسافتی که بینمون بود که خیلی اذیتم میکرد.گرگان کجا و شهر ما کجا ….کارمون این شده بود اون پشت وبکم برام لخت میشد و من جلوش جلق میزدم. یه مدت همینجوری گذشت و تا اینکه دیدم اینجوری نمیشه باید یه فکری کنیم.قرار شد من برم گرگان پیشش. مشکل این بود که اونجا هم جا نداشتیم.نه دوستی نه اشنایی. خونه خودشونم که نمیشد بریم. مونده بودم چکار کنم. به خودم لعنت میفرستادم چرا عاشق کسی که ازم دوره شدم.. دل بود دیگه چکارش میشد کرد.خلاصه بلیط گرفتمو رفتم گرگان. باورتون نمیشه وقتی اومد استقبالم باورم نمیشد که از نزدیک دارم عزیزمو میبینم. هر دومون در حسرت سکس داشتیم میسوختیم.با ماشین اومده بود دنبالم حدود ظهر بود که رسیدم گرگان سوار ماشینش شدمو رفتیم یکی از رستورانهای اونجا و ناهار زدیم.بعد از رفع گرسنگی و خستگی شروع کردیم به فکر کردن و بحث کردن که حالا کجا بریم که بتونیم حداقل یه لبی ازهم بگیریم.که یهو مونا فکری به ذهنش رسید گفت بریم کافی نت …. که تو خیابون….هست. چندبار رفتم اونجا خیلی خلوته میشه اونجا کنار هم بشینیم..من که نمیشناختم جایی رو موافقت کردم باهم رفتیم کافی نت. حدود ساعت 3ظهر بود یه دختر خوشکل هم مسئولش بود که پشت سیستم نشسته بود.رفتیم ردیف اخر یه میز تحریر بزرگ گذاشته بودن که دوتا سیستم همراه با کیس هاشون روی میز گذاشته بودن. طوری که وقتی کسی مینشست پشت این میز تقریبا میشه گفت اون کسی که جلو نشسته نمیتونه ببینه …دقیقا جایی بود که بهش نیاز داشتیم.مونا نشست کنار دیوار منم کنار اون که میشه سر میز. چون ردیف اخر هم بودیم خیالمون راحت بود که کسی از پشت نمیتونه ببینه مارو.تنها نگرانیمون یه مرده دو ردیف جلوتر بود با همون دختره که ردیف اول پای سیستم نشسته بود هر از گاهی از جاش پا میشد…دیگه طاقت نیاوردیم مونا به عنوان اینکه میخواد چیزی رو از زمین برداره دو زانو نشست رو زمین منم زیپ شلوارمو کشیدم پایین و کیرمو که مثل تیراهن شده بود اوردم بیرون دادم دستش…وای چه لحظه ای شده بود. چه صحنه ای بود. وقتی کیرمو کرد تو دهنش انگار دنیا رو بهم داده بودن. جوری ساک میزد برام که تصورشو نمیتونستم بکنم…اینقدر حشری شده بودم که در عرض 3-4 دقیقه ابم با قدرت زیاد اومد و تا تهش رو ریختم تو دهن مونا اونم بدون اینکه کم بیاره کاملا قورتش داد.نمیدونین چقدر لذت بردیم .یه بوی اب منی ته کافی نت رو گرفته بود که هرکسی اضافه میشد به اون قسمت میفهمید خبریه..سریع خودمونو جمع و جور کردیم از کافی نت زدیم بیرون.مونا گفت بیا بریم جنگل نمیدونم اسمش چی بود توسکان بود توستسکان بود دقیق یادم نمیاد اسمش چی بودسوار ماشین شدیم و رفتیم همون جنگل. یخورده اونجا قدم زدیم پشت چندتا درخت هم یخورده لب گرفتیمو سینه خوردم ولی میترسیدیم سکس کنیم نمیشد..تا اینکه مونا گفت بیا بریم مسافرخونه ای پیدا کنیم شاید قبول کنه پول بهش بدیم بیخیال بشه و شناسنامه نخواد ازمون..رفتیم پایین شهر یه میدون بود که داخل یکی از کوچه های مشرف به میدون یه مهمان پذیر بود داخلش شدیم یه پیرمرد باحال بود (اگه زنده هست خدا حفظش کنه) بهش گفتم حاجی کسکش حروم زاده من از … اومدم این خانم هم دوس دخترمه. نه میخواییم ادم بکشیم نه دزدی کنیم نه کار دیگه ای فقط میخواییم این دوروزی که اومدم شهرتون با ایشون باشم اگه حرفامو باور میکنی مردونگی کن و بذار ما باهم باشیم. پولشم هرچقدر میشه میدم.واقعا خدا حفظش کنه پیرمرده قبول کرد اجاره رو دوبل بگیره بذاره تا شب مونا پیشم باشه .وقتی رفتیم تو اتاق اول باهم پریدیم تو حموم وای چه لذتی داشت.بدن همو لیف میزدیم. لب میگرفتیم… باور نکردنی بود.از حموم که اومدیم بیرون پریدیم رو تخت . حالت 69 شدیمو میخوردیم مال همو.مونا اوپن نبود نمیتونستم از جلو بکنمش. بهم گفت از پشت بکن. دوسه بار از پشت کیرمو کردم تو کونش ولی راستش با ساک زدن بیشتر حال میردم…خلاصه دو روزی که گرگان بودم همش پیش هم بودیمو همدیگرو ارضا میکردیم…چندبارم رفتیم ناهارخوران قلیون کشیدیمو غذا خوردیم..دوستان باور کنین سکسی که همراه عشق باشه بزرگترین لذتیه که برای یه پسر و دختر فکر میکنم میتونه باشه.امیدوارم همتون این نوع سکس رو همیشه تجربه کنینسالهای ساله که ازجریان منو مونا میگذره و متاسفانه اتفاقاتی پیش اومد که اگه دوس داشتین براتون تعریف میکنم که چی شد ما بهم نرسیدیم دیگهموفق باشیدکاوه
0 views
Date: November 25, 2018