تقریبا سال 1386 بود که خواهر خانمم (سحر ) که با ما زندگی می کرد . اون سال سحر با یکی از دوستاش با هم توی یه شرکتی کار می کردند منم بعضی وقتها با ماشینم اونا رو میرسوندم محل کارشون . یه روز ما به یه جشن عروسی فامیل دعوت شدیم و من نتونستم مرخصی بگیرم و برای همین خانمم به تنهایی رفت تا با خانواده خودش برن عروسی (آخه فامیل خانومم بودن ) . از قضا سحر هم نتونست مرخصی بگیره و نرفت . حالا منو سحر سه چهار روزی رو باهم تنها شدیم و من هم که تو نخ کس و کون سحر بودم بهترین فرصت بود تا یه امتحانی بکنم ببینم میتونم بکنمش یا نه . خلاصه از سرکار که اومد خونه من غذا رو درست کردم و نشستیم خوردیم و سحر هم سریع رفت حموم . منم در اتاق رو نیمه باز گذاشتم که اگه اومد بیرون ببینمش . وقتی میخواست بیاد بیرون من خودمو زدم به خواب و اونم باید میرفت توی اتاق بغلی که لباساشو بپوشه تو اون حالت تونستم نیمه برهنه ببینمش ولی خوب جرات نکردم کاری کنم تا اینکه مثلا از خواب بیدارشدم و اونو که داشت لباس می پوشید دیدم . اونم منو دید و خودشو کشید کنار تا نبینمش ولی زیاد حساسیت به خرج نداد . تا اینکه من گفتم میخوام برم حموم و به شوخی گفتم سحرجون برم حموم میای پشتمو بمالی که اونم به شوخی گفت امردیگه ای ندارین . منم گفتم فعلا نه و رفتم حموم . تو حموم داشتم به سحر فکر میکردم و با کیرم ور میرفتم که دیدم سحر در زد و گفت بیام تو . گفتم رای چی که جواب داد مگه خودت نگفتی بیام منم از خدا خواسته ولی گفتم شوخی کردم ولی اگه میخوای بیا که اونم اومد تو . منم لیف رو دادم بهش داشت پشتمو میمالید ولی زیر چشمی به کیرم هم نگاه میکرد من که متوجه شدم باعث شد کیرم راست بشه و راحت تر بشینم تا ببینه . تو همین حین دیدم داره دستشو میشوره و بره گفتم چی شد که جواب داد الان میام آخه عرق کردم بو گرفتم . منم که پکر شده بودم تو دلم گفتم کیرم تو کونت . خلاصه داشتم میومدم بیرون که دوباره در زد و اومد تو دیدم تاپ و شلوارک تنشه گفتم چی شد که جواب داد عرق کردم لباسامو کمتر کردم منم به شوخی گفتم که آدم توحموم بدون لباس میاد که گفت بله وقتی بخواد خودشو بشوره نه دیگرانو . بازم شروع کرد لیفو گرفتنو مالیدن پشت من که بازم کیرمو راست شده دید . این بار دستامو پاهامو همه جامو میخواست بماله (عین بچه ها ) کیرمو که دید لبخندی زدو گفت خودتو خراب نکن حالا . منم خودمو زدم به اون راه گفتم چی میگی گفت با تو نبودم با اون پایینی بودم منم خودمو زدم به خنگی که نگرفتم چی گفتی اونم نامردی نکرد و گفت اگه دستش بزنم ناراحت نمیشی منم گفتم هرجور راحتی که اومد پایان بدنم رو مالوند تا دستش به کیرم رسید گفتم دوستش داری جواب داد ای بگی نگی میخوام ببینم چجوریه که این همه دوستام تعریف میکنن منم گفتم برو لباستو دربیار بعد بیا تو . یکم خجالت میکشید منم از خجالتش سو استفاده کردمو دستمو بردم تو شلوارکش دیدم خیسه یواش یواش کشیدم پایین و لباساشو هم درآوردم چه سینه هایی داشت واقعا هرچی بگم کم گفتم (دو تا لیموی ناب ) خلاصه اونجا حسابی مالوندمش و حشرشو بردم بالا دیدم داره میلرزه که خوابوندمش تو کف حموم و رفتم روش البته اون دمر خوابید منم روش خوابیدم . اون که ارضا شد نوبت من بود تا بترکونم . داشتم لاپایی میزدم که گفت زنتم اینجوری میکنی گفتم چطور گفت بذار تو منم که ترسیده بودم گفتم مگه اوپنی که جواب داد نه و لی کون که دارم . (سحر کون خوش فرمی داشت و حتی الامکان میتونست زیر کیر من طاقت بیاره ) برای همین منم از خداخواسته رفتم رو کار تا بکنمش . سر کیرمو تف زدمو یواش گذاشتم در کونش تا اومدم فشار بدم گفت برو کرمو بیار اینجوری منو پاره میکنی . منم کرمو آوردم و زدم دم کونش و یه خورده هم رو کیرم مالیدم و گذاشتم دم کونش که گفت بذار خودم عقب جلو کنم اونجوری دردم میاد . یه خورده عقب جلو کرد که من راضی نشدم چون کله کیرم هم خوب نرفته بود برای همین گفتم حالا نرم شدی بذار من کار کنم و یه فشار دادم که کیرم رفت تو کونش و اونم یه جیغی زد من که ترسیده بودم گفتم اگه میخوای در بیارم که جواب داد به کارت برس . دیدم داره خوشش میاد منم یواش یواش شروع کردم تلمبه زدن . جوری شد که کیرم تا ته داشت میرفت تو کونش اونم که خودش خواسته بود نمیتونست بگه بسه منم تلمبه زدنمو تند تر کردم و اون داشت هی آخ و اوخ میکرد . دیدم دوباره ارضا داره میشه منم حشری تر شدم و آبم داشت میومد که گفتم آبم داره میاد صدای جیغ ارضا شدنش که اومد منم هرچی آب بود خالی کردم تو کونش و روش خوابیدم تا دو سه دقیقه همونجوری بودیم بعد بلند شدمو هردومون خودمونو شستیم و اومدیم بیرون . بعد از اون تا سه چهار روزی که تنها بودیم روزی چند بار میکردمش و اونم اضافه کاریشو با من میگذروند . الان هم که شوهر کرده و هروقت دلش بخواد کیر میخوره . یه بار یه تیکه هم انداختم بهشو گفتم معلومه فقط از عقب کار میکنین که اینجوری طاقچه زدی . اونم گفت نه قبل از ازدواج کیر کلفت میخوردم ولی الان زیاد حال نمیکنم و منم گفتم هر وقت خواستی بیا من در خدمتم . دفعه بعد داستان کس و کون کردن سحر جون رو براتون تعریف میکنم .نوشته امیر
0 views
Date: November 25, 2018