از دوران دبستان انشا نوشتنم اصن خوب نبوده ، اهل نوشتن خاطرات روزانه هم نیستم واسه همین اگه مشکل داره ببخشید .باورم نمیشه که اینقدر دوسش دارم نمیدونم بالاخره چی میشه ، تا کی باید صبر کنم . از این میترسم که روزی برسه که اون بخواد و من با یکی دیگه باشم . چیزی که خودش همیشه میگه کاش تورو قبل سمیرا میدیدم، نازی تورو خدا با کسی اشنا شو من به دردت نمیخورم ، فکرم هنوز پیش سمیرا ست . اینطوری داری اذیت میشی و من نمیخوام اذیتت کنم …. ولی نمیشه هر کاری میکنم نمیشه …پارسال زمستون با علی اشنا شدم ، اولین پسری که میخواستم باهاش یه رابطه ی جدی شروع کنم . یکی از روزای بعد از اولین برف اشناییمون ، علی گفت بیا با دوستم بریم برف بازی . منم عاشق برف بازی قبول کردم . اونروز علی با یکی از دوستاش به اسم آرمین امده بود ، تو اولین نگاه خیلی واسم اشنا بود ولی هر چی فکر کردم نتونستم بفهمم کجا دیده بودمش. بعد از یه برف بازی حسابی تصمیم گرفتیم بریم کافی شاپ . من اول اشنایی با هر کسی ، یکم کم حرفم واسه همین بیشتر شنونده بودم. آرمین گفت تو واسم خیلی اشنایی ولی نمیدونم کجا همو دیدیم . منم بهش گفتم دقیقا منم که دیدمت به ستی گفتم که خیلی واسم اشنایی ولی اصلا یادم نمیاد که کجا ممکن دیده باشمت .اونروز با شوخی و خنده گذشت . رابطه من و علی همینطور پیش میرفت ، خیلی همو نمیدیدیم اخه علی خیلی بیرون نمیامد . تا قبل عید یه بار دیگه با علی و آرمین و یکی دیگه از دوستای علی به اسم آیدین و دست دختر ایدین رفتیم بیرون واسه برف بازی . آیدین هم پسر خوبی بود . کم کم با علی راحت تر شده بودم ، تو عید هفته اول من مسافرت بودم و هفته دوم علی با خانواده رفتن شمال واسه همین پیگه همو ندیدیم . تو این مدت هر روز با اس ام اس و تلفن با هم حرف میزدیم . کم کم حرفامون رنگ و بوی سکس به خودش گرفته بود و دو سه باری سکس چت کرده بودیم . تا قبل علی همیشه فکر میکردم ادم سردی باشم ولی بعد متوجه شدم که نه اینطوری نیست و این چند سال که فقط با درس سرگرم بودم چیزای جالبی از دست داده بودم، واسم تازگی داشت . علی 13 به در برگشت و همون روز ظهر اومد دنبالم و رفتیم بیرون . اولین دفعه ای بود که تنها میرفتیم بیرون البته به جز روز اول اشناییمون . بعد غذا رفتیم کوه روی یکی از سنگها نشستیم و با هم حرف میزدیم ولی کاملا معلوم بود که جفتمون تحریک شده بودیم ولی نه من نه علی به روی خودمون نیاوردیم ، از ریتم نفسامون معلومچون دیر شده بود پاشدیم رفتیم ، موقع برگشت تو ماشین نه من حرف میزدم نه علی ، نزدیکای خونه چشم به شلوار علی خورد و دیدم که راست کرده ، دفعه اولی بود که این صحنه رو از نزدیک میدیدم یه جورایی ترسیدم و سعی کردم به روی خودم نیارم . رسیدم خونه وث قبل از پیاده شدن علی گفت دلم واست تنگ شده بود و به طور خیلی غیر منتظره لباشو گذاشت رو لبام ، انگاری تو اون لحظه هنگ شده باشم هیچ عکس العملی نشون ندادم و اونم سریع خودشو کشید کنار ، صورتم گر گرفته بود. سریع خدافظی کردم و پیاده شدم . اولین بوسه یا فرست کیسم خیلی غیر منتظره اتفاق افتاد . وقتی رسیدم تو اتاقم بهم اس ام اس داد که خیلی لبای نرم و گوشتی داشتی ، دوست دارم بازم ببوسمشون . بعد این اتفاق کم کم زمزمه خونه رفتن و سکس شروع شد . یه جورایی هم دوست داشتم امتحان کنم هم میترسیدم اخه خیلی شنیده بودم و تو روزنامه ها خونده بودم که چه اتفاقایی افتاده و …. ولی کم کم با اصرارهای علی راضی شدم . یه روز علی بهم زنگ زد که پسر داییم که خونه مجردی داره رفته مسافرت و کلید خونه اش دست منه ، یه روز بریم اونجا. منم که میدونستم قرار چه اتفاقی بیوفته اماده و مرتب و اپیلاسیون رفته قرار گذاشتیم . همیشه فکر میکردم اولین سکسم یه جورایی رمانتیک و… مثه فیلما . یکشنبه بود که علی اومد دنبالم و رفتیم خونه پسر عموش . من اونسال تازه کنکور قبول شده بودم و واسه همین به خاطر 1 سال درس خوندن چاق شده بودم ولی به خاطر قد بلندم خیلی تو چشم نبود . وقتی رسیدیم علی گفت راحت باش و مانتوت در بیار . به تاب صورتی که پشتم کامل باز بود پوشیده بودم . وقتی علی منو دید اومد جلو و از تاپم تعریف کرد و خیلی یه دفعه ای لبشو گذاشت رو لبامو شروع کرد به خوردن ولی من مثه مجسمه خشکم زده بود . کم کم منم همراهیش کردم و رفتیم تو اتاق خواب و من انداخت رو تخت و خودشم اومد روم و همونطور لبامو میخورد ، همینطور اومد پایین و به سینه هام رسید ، از رو تاپ اروم گاز گرفت و باعث شد یه جیغ کوچیک بزنم . یه جون گفت و بعد تاپمو سوتینمو دراورد و شروع کرد به خوردن . خیلی حس باحالی بود واسم تازگی داشت یه لذتی سرتاسر وجودمو پر کرد . بعد همینطور اومد پایین و رسید به شلوار لی . وقتی داشت شلوارمو در میاورد خجالت میکشیدمو سعی میکردم بهش نگاه نکنم . از رو شورت شروع کرد به مالیدن ، حس میکردم شورتم خیسه خیسه . همینطور که میمالید ، لبامم میخورد و گاهی زبونشو میکرد تو دهنمو میمکید. منم سعی میکردم کاراشو تقلید کنم. دوباره رفت پایین وشورتمو دراورد و شروع کرد به خوردن . خیلی خوب بلد نبود ولی واسه من که اولین بار بود یه پسر بهم دست میزد یه حس عالی بود . بعد از چند دقیقه یه لرزشی وجودمو گرفت و یه دفعه حس خالی شدن بهم دست داد ، اولین اورگاسم. علی دوباره اومد بالا و لبامو بوسید ، ایندفعه نوبت من بود ، سعی میگردم هرچی تو فیلمها معمولی و چندتا پورن دیده بودم انجام بدم . شروع کردم به بوسیدن لباشو تی شرتشو در اوردم. یه بدن ورزشکاری و سفید با موهای خیلی کم مشکی و بور . بدن و هیکلش عالی بود ، همینطور میبوسیدمو میرفتم پایین تا رسیدم به شورتش ، شلوارشو همون موقع که منو لخت کرده بود در اورده بودم . از رو شورت یه چیز بزرگ زده بود بالا . اروم شورتشو دراوردم و کیرشو دیدم ، واسه من خیلی بزرگ به نظر میرسید ، یه کیر بزرگ و سفید و خوشگل مثه بعضی از بازیگرای پورن . دفعه اولی بود که از نزدیک داشتم میدیدم واسه همین فکرمیکردم ماله همه به همین بزرگی و قشنگیه ولی بعدا فهمیدم که نه مال علی واقعا خوب بوده. اولش خوشم نیومد که بکنم تو دهنم ولی وقتی دیدم که علی گفت نازی واسم میخوری ، اروم اروم کردم تو دهنم .همیشه وقتی تو مدرسه حرف این کار میشد میگفتم حالم به هم میخوره ولی اونموقع اصن بدم نیومد. بلد نبودم ساک بزنم واسه همین دندونم میخورد به کیرشو و دردش میگرفت با اینکه سعی میکردم نخوره ولی بازم خیلی نشد . سعی میکردم کامل بکنم تو دهنم ولی خیلیییی بزرگ بود و همش جا نمیشد . بعد از 15 دقیقه یا کمتر و بیشتر که دیگه خسته شده بودم بالاخره گفت داره میاد نازی ، از تو دهنم در اوردم و بلند شد و امد روم و بعد از دو سه بار با دست عقب جلو کردن ابشو ریخت رو سینه هام و بعدشم افتاد کنارم . با دستمال تمیزم کرد و کنارم دراز کشید و شروع کرد به بوسیدنم و دوباره تحریک کردنم و دو بار دیگه هم ارگاسم شدم . بعد نیم ساعت حرف وخندیدن و بوس و بغل ، لباس پوشیدیم و رفتیم خونه.روز خوبی بود و اصن فکر نمیکردم اینقدر لذت ببرم. وقتی شب شد علی بهم گفت خیلی دوس دارم یه بار از عقب امتحان کنم ، میذاری ؟ منم که شنیده بودم درد داره واسه همین قبول نکردمو و علی با یه عالمه اصرار و قول راضیم کرد . قرار شد هفته دیگه دوباره با هم سکس داشته باشیم . هفته بعد خیلی سریع رسید و من استرس داشتم . مثه دفعه قبل ولی راحتتر شروع کردیم و علی اول منو دو بار ارضا کرد ولی نذاشت من ارضاش کنم و بعد گفت سر قولت که هستی ؟ منم باز دوباره همون حرفارو زدم و اون قول داد که درد نداره و اگه داشت قول میدم ادامه ندم و از این حرفا . قبول کردم و علی اروم شروع کرد به فشار دادن ولی به قدری درد داشت که کم کم گریه زاری ام گرفت و مثه اینکه یکیم خون هم اومد و علی بیخیال شد . وقتی که علی رو هم ارضا کردم ، نشستیم به حرف زدن . من و علی به هم همون اول قول دادیم که اگه حس کردیم به هم داریم وابسته میشیم تموم کنیم ، منم احساسی که داشتم و به علی گفتم و اونم گفت اره منم دارم بهت وابسته میشم و این اصن خوب نیست . جفتمون تو خودمون بودیم و دیگه حرفی نزدیم ، شب علی گفت چیکار کنیم من ازت خوشم اومده با این حس چی کار کنیم ؟ منم گفتم همون که اول گفتیم بیا تموم کنیم. علی هم قبول کرد فکر نمیکردم اینقدر راحت قبول کنه ولی کرد و رابطه ما دو تا بعد 3 ماه تموم شد. بعد این اتفاق همش تو خودم بودم و ناراحت و یکم پشیمونی واسه اینکه اینقدر سریع بهش اعتماد کردمو باهاش سکس داشتم از طرفی هم حس میکردم دوسش دارم و همه اینا اذیتم میکرد. بعد 1 یا 1.5 ماه یه روز با بابم رفته بودم واسه خرید که تلفنم زنگ زد یه ایرانسل نا اشنا . جواب دادم و صدای پشت خط گفت با خانم نازی رضایی کار داشتمنوشته نازی
0 views
Date: November 25, 2018