سرپایی

0 views
0%

داشتیم فوتبال بازی می کردیم هواگرم بود تابستون بود یه شوت محکم بچه ها زدن توپ افتاد خونه میلاد گفتم بدو توپ بیار اکثرا مال یه کوچه بودیم میلاد که رفت خونشون توپ بیاره منم پشت سرش رفتم تو این فرصت همه رفتن خونه هاشون تو حیاط یه آبی بخورن رفتم خونه میلاد اینا دیدم خم شده داره آب می خوره با پام یه حالی به کونش دادم سری از جاش پریدو یه لبخندی زد رفت توپو بیاره خم شدم از شیر آب بخورم چشام سیاهی رفت انگار یه خودکار تا ته کردن تو کونم انگشت میلاد بود بده بستون داشتیم ولی خیلی کم تا بخودم اومدم دوید رفت از خونه بیرون هیچی رفتیم بازی تا خود غروب بازی کردیم هوا تاریک شده بود که همه از همدیگه خداحافظی کردن رفتن منم اشتم از میلاد خداحافظی می کردم که همون لحظه مادر و خواهرش از در بیرون اومدن سلام علیک کردم باهاشون و رو به میلاد کردن گفتن ما شب میرم خونه عموت بابات از سر کار میاد اونجا یه دوش بگیر بیا مامانش و خواهرش رفتن من موندم میلاد تو یه لحظه شهوت پایان وجودمو گرفت یه چشمک بهش زدم اونم دم در وایساده بود خونوادش که از دم کوچه پیچدن تو خیابون در وا کرد و با یه چشم بهم زدن من تو خونشون بودم رسیدیم به زیر راهپله همدیگرو بغل کردیم وبا کیر هم دیگه ور رفتیم خیلی زود شق کردیم جفتمون شلوار ورزشی پوشیده بودیم آوردیم پایین و از روبه روبه به همدیگه می مالیدیم آروم دستمو بردم پایین وکیر میلادو گرفتم خیلی داغ بود با دستم براش ور رفتم تو همین حالت بودم که دیدم میلاد داره بالپ کونم ور می ره خوشم اومد شلتر کردم وبیشتر با کیرش ور رفتم که تویه چشم بهم زدم دیدم دستا م روی پله هاست ومیلاد از پشت بغلم کرده کیرش بین پاهام بود وحس خوبی داشتم که دیدم سوراخ کونم خیس شد دیگه خودمو ول کرده بودم با دستام دولپای کونمو واسش باز کردم سر کیرش که اومد رو سوراخم بدم از شهوت ترکید با آرامش خاصی جا کرد کونم کیرشو بلعید وقتی کیرشو تا ته توی وجودم حس کردم به ثانیه نشد که آبم اومد اما میلاد تازه شروع کرده بود دقیقا چیزی که میومد توکونمو می تونستم حسش کنم یه کیر خوس فرم کلفت کوتاه بعد چند دقیقه که آبم ریخته بود دوباره راست کردم میلاد شروع کرد با کیرم ور رفتن و در همون حین تلمبه های آرومی می زد بهش می گفتم دیر تر عقب وجلو کنه تا بیشتر کیرشو حس کنم نا گهان سینهامو گرفت از پشت فشار سنگینی بهم آورد وکیرشو با پایان وجود تا ته فرو کرد بعد چند لرزش گرمای آبشو توکونم حس کردم خودمو دراختیارش گذاشتم حسابی که سبک شد کیرشو درآورد شره آب از کونم داشت میزد بیرون باشرتش آبو از کونم پاک کرد با هم رفتیم حموم یه حال دیگه بهش دادم ولی اون حال سرپایی یه از بهترین حالهای عمرم بودنوشته پژمان

Date: September 26, 2019

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *