اسم من شکوفه است . شاید فکر کنین دیر رفتم سراغ سکس اما همیشه درگیر درس و و بعدشم کار بودم و اصلا به این چیزا فکر نمیکردم. تا حدود 3 سال پیش یعنی 24 سالگی. تا اون موقع همیشه فقط ایمیل کاری میزدم و اصلا سراغ چت نرفته بودم. اما توی فیس بوک کلی دوست داشتم ولی اصلا سراغ حرفای سکسی هم نرفته بودیم و همیشه خیلی مودب و گل و بلبل بود همه چی، تا اینکه یه روز یه آقایی اد کرد منو. منم پروفابلشو دیدم و دیدم دکتره و استاد دانشگاه و…کانفرم کردم.هنوز 30 ثانیه نگذشته بود که اومد روی والم نوشتچطوری جیگر طلا شوکه شدم خیلی فوری ریموش کردم. خیلی ترسیده بودم. مسیج داد چی شد؟ منم گفتم این چه کاری بود و اینجا جای این کارا نیست و از این حرفا…اونم شروع کرد با من حرف زدن و که خوب ببخشید و بیا اصلا همینجا حرف بزنیم و برو توی مسنجر تا بچتیم و…خلاصه یه دوره فشرده آموزش چت و یواش یواش منو با قابلیتهای چت آشنا کرد. اما تهش اونقدر از حرکت اولش بدم اومده بود که دیگه باهاش حرف نزدم و خلاص.این گذشت و من وارد فضای چت شدم و هر روز بیشتر از دیروز وقت میذاشتم…تا اینجوری با یه پسری آشنا شدم که توی شیراز مدیر داخلی یه شرکتی بود و…. خیلی با هم حرف میزدیم و او خیلی راحت بود تو حرف زدن برعکس من. بخصوص تو مسایل سکسی. یکبار یهو گفت وب کم تو روشن کن ببینم هیکلتو منم روشن کردم. با هم راحت شده بودیم دیگه. بهم گفت در بیارم لباسمو و با لباس زیر بچرخم جلوش. گوش دادم. من پستونها و کونم بزرگه و کمرم به نسبت باریک. خوشش اومده بود. همونجا ازم خواست برم شیراز پیشش. تنها زندگی میکرد و گفت باید بیایی تا ببینم دیگه چی داری اون زیر دختر جان منم به مادرم گفتم یه سفر کاری برام پیش اومده (خیلی بهم اعتماد داره)از فرودگاه اومد دنبالم. با اینکه این همه با هم راحت بودیم وقتی دیدمش مردم از خجالت. نمیدونم چرا ولی شاید چون تجربه نداشتم هرچی میگفت گوش میکردم. از قبل با هم قرار گذاشته بودیم که تا رسیدیم خونه اش براش بخورم و او فشار بده تو حلقم. برام یه سری عکس و فیلم ایمیل کرده بود که یاد بگیرم چجوری ساک بزنم. منم عین بچه مثبتای مدرسه همه شونو نگاه کردم و تو ذهنم مرور میکردم تا برسیم خونه اش. خلاصه رفتیم بالا و تا درو بست تو تاریکی منو کشید سمت خودشو یه لب ازم گفت. من هنوز نفسم بالا نیومده بود که شونه هامو فشار داد و گفت زانو بزن بعد فوری زیپشو باز کرد و سر کیرشو گذاشت تو دست من و گرفت جلوی صورتم. منم عین اونچه تمرین کرده بودم شروع کردم به لیس زدن و میک زدن…. فکر کنم خیلی بهش حال داد چون مدام ازم تعریف میکرد و آخ و اوخ میکرد. منم خوشم میامد که کیرش توی دهنم هی بزرگتر و سفت تر میشد. اینقدر تند تند ساک میزدم که به نفس نفس افتادم. یهو گفت بسه بلند شو ببینم چی دارم حالاتازه چراغ رو روشن کرد و من بیشتر خجالت کشیدم که داره تو نور منو میبینه. کلا نمیفهمیدم چه احساسی باید داشته باشم. همه چی برام عجیب بود. اما هرچی میگفت هم گوش میدادم. گفت دربیار مانتو روسریتو بدون حرف در آوردم. من خیلی سفیدم و یه تاپ نازک مشکی تنم بود با سوتین و شورت مشکی توری. با تاپ و شلوار ایستادم جلوش و سرم رو انداختم پایین. دستشو آورد سمت گردنم و از پشت گردنم لمس کرد تا وسط پستونام. بعد دستش رو سر داد توی سوتینم و هی جوووون جوووون و به به میکرد. موهامو باز کرد و ریخت دورم و بهم گفت شلوارمو دربیارم. بعد رفت نشست روی کاناپه و گفت بیا اینجا ببینم عین یه بره حرف گوش کن رفتن نشستم کنارش و دستش رو دوباره کرد توی سوتینم. یواش یواش خوابوندم روی پاش و تاپ رو زد کنار و پستونامو کشید بیرون. وقتی میمالیدشون دلم ضعف میرفت. نذاشت دربیارم سوتین و تاپمو. همونجور که نوکشو میمالید میگفت من عاشق کونتم سینه گنده از خجالت کشیدن و سرخ شدن من کیف میکرد. اونقدر پستونامو مالوند تا حسابی نوکشون سفت شد. بعد یهو بلندم کرد و کشوندم تو اتاق و لب تخت خوابوندم و شورتم رو کشید پایین غافلگیر شده بودم و فکر کردم الان پرده مو میزنه (من هنوز دخترم و بهم گفته بود کاری با پرده ات ندارم خیالت راحت) خودشم لخت شد و کیرشو کشید روی رونام و هی اومد بالا تا نزدیک کسم که حالا دیگه خیس خیس بود…از ترس داشتم میمردم…ناله کردم تورو خدا نه…گفت نترس سینه گنده اوپنت نمیکنم تا کون به این خوشگلی داری و یهو برم گردوند.من همه چیز رو از خودش پرسیده بودم. بهم نگفته بود از کون کردن خیلی درد داره. اما بهم گفته بود دوست داره موقعی که منو میکنه اشکمو دربیاره. من هم توی تصوراتم خوشم میامد مرد خیلی قوی و غالب باشه بر خانم و بهش زور بگه توی سکس. وقتی برم گردوند پاهامو بهم چسبوند و لای کونم رو باز کرد وای چه سوراخی داری…یهو کونم یخ کرد. دیدم داره کرم میزنه بهش. فکر کردم حالا تا بمالدش و کیر خودشم لیز کنه طول میکشه. سرم رو برگردوندم که یهو موهامو چنگ زد و کشید عقب و کیرشو محکم کرد توی کونم نفسم بند اومد و اگه دهنم رو نگرفته بود جیغم رو تموم ساختمون میشنیدن گردنم رو کشید عقب و تو گوشم گفت صبر کن هنوز نرفته توش همه اش حتی فرصت گریه زاری نداشتم با فشار کرد توش و شروع کرد عقب جلو کردن…دهنم رو ول نمیکرد که جیغم درنیاد و هی میگفت الان کونتو گشاد میکنم دردت کم میشه…الان خوب میشه… یواش یواش دردش کم شد و اونم دهنمو ول کرد… دیگه نای ناله هم نداشتم…موهامو شل کرد و افتادم روی تخت. دستاشو از زیر آورد و نوک پستونام رو گرفت و فشار میداد و میپیچوند…از دیدن اینکه من زیر دستش نفسم در نمیاد کیف میکرد…منم آب کسم راه افتاده بود و میریخت روی رونام…خلاصه اونقدر کرد تا آبش اومد که ریخت توی کونم (قبلا بهم گفته بود دوست داره بریزه توش) منم بی حال افتادم پای تخت روی زمین. رفت توی حمام و کیرشو شست و برگشت تو اتاق دید من روی زمین خوابیدم و بیحالم دوباره اومد سراغ پستونام و شروع کرد نوکشونو کشیدن… من نا نداشتم بهش بگم نکن و اون هم از همین کیف میکرد و میکشید نوک پستونام و بلندم میکرد…تا دو سه روز بعد چند بار دیگه ام منو از کون کرد که بعدا براتون میگم. نوشته شکوفه
0 views
Date: November 25, 2018