این داستان را که میخوام بگم واسه 2 سال میشه من 28 سالم و درسن 21ازدواج کردم و بعد از 5 سال جدا شدیم حالا به دلایل علکی شاید خیلیش هم بخاطر سکسی بودن من بگذریم بعد از جدایی من تو نت با یه خانمی 39 ساله دوست شدم که از مشهد بود و تو آموزش و پرورش کار می کرد و آن هم مطلقه بود شوهرش معتاد بوده و از ان جدا شده 3 تا بچه داشت که یکی از دخترهاش ازدواج کرده بوده و شیراز زندگی میکیرد یه پسر 19 ساله هم داشت که میگفت نزدیک حرم تو بازار رضا کار مینکه یه پسر 16 ساله که دبیرستانی بود.بعد از چند بار جت کردن شمارشو گرفتم و با هم صحبت کردیم و کم کم صحبتهای سکسی و سکس تل که من بهش گفتم اگه بیام مشهد مکان داری اون گفت اره صبح ها که دخترم مدرسه است من هم مرخصی میگرم اون روز و میریم خونه خودم من هم برنامه ریزی کردم و مرخصی گرفتم از کارم و یه روز با هواپیما رفتم مشهد راستی من فقط عکسشو دیده بودم. توی مشهد هتل گرفتم نزدیک حرم که بتونم راحت هم برم حرم واسه زیارت من شب رسیدیم دیر شده بود و نشد بهش زنگ بزنم چون میترسیدم پسرش خانه باشه صبح بهش زنگ زدم و با هم نزدیک هتل من قرار گذاشتیم ولی وقتی دیدمش تو ذوقم خورد جون با چادر بود و با عکسش خیلی تفاوت داشت خودش اینو فهمید که تو ذوقم خورده و هی میگفت پشیمونی منم واسی اینکه دلشو نشکونم گفتم نه فقط خستم جیزی نیست اون اول یه کاری داشت که با هم رفتیم انجام دادیم بعد تاکسی گرفتیم رفتیم خانشون. وقتی رفتیم من خیلی ترسیده بودم اخه تو ان شهر غریب بودم و هیج جا را نمی شناختم بعد از موقعیت خانه اون خبر نداشتم ولی با همه این تفاصیر رفتیم تا رسیدم اونم لباسهای کارشو در اورد و یه لباس راحتی پوشید که گفت خودش دوخته که از سینه هاش بود تو پایین یه پیراهن با اون لباس بهتر شده بود ولی خوب باز از اینکه این همه هزینه کردم و وقت گذاشتم پشیمان بودم اخه یکم قوز داشت و یه دندان شکسته داشت که خیلی دلو میزد بعد رفتیم تو اطاق خوابش به من گفت که صیغه ام کن من گفتم ک بلد نیست جی باید بگم اون هم گفت من بلد نیستم خوب من گفتم برو کتاب بیار اون گفت خانه نداریم بعد لباسشو در اوردم که زیرش یه ست قرمز و توری پوشیده بوده که منو حشری کرد جون یکم تپل و سفید بود با سیه های قشنک من جند تا زدم رو کونش و لباسم در اوردم رفتیم رو تخت اول لباشو خوردم گوشاش لیس زدم باز یکم استرس داشتم گفتم پسرت نیاد که گفت صبح که خواسته بره سر کار من کلید به بهونه اینکه کلیدم گم کردم ازش گرفتم و کلید نداره و در میزنه من هم خیالم راحت شد دوباره شرو به خوردنش کردم که خیلی حال میداد بعد اون منو خورد با اون که با موهای سینم بازی می کرد بعد کیرمو گرفت دستش دستش مثل دخترها ظریف نبود از پس کار کرده بوده ولی وارد بود خوب باهاش بازی می کرد و بد بهش گفتم واسم بخور اون هم حسابی خورد که من برای بار اول ارضا شدم یکم کنارش دراز کشیدم و اون با کیر من باز می کرد تا دوباره سیخ شد بعد من بهش گفتم بخواب من رفتم و کسشو یکم خوردم دیکه پاهاشو دادم بالا و کردم تو اون میگفت که کم سکس میکنه اخه شوهرش معتاد بوده و هیج وقت نای کردن نداشته من هم یه 10 دقیقه تلمبه زدم واون هم به اوج لذت رسیده بوده که بهش گفتم ابم داره میاد کجا بریزم اون گفت که من لوله هامو بستم بریز تو میگفت که منی واسه ی رحم خوبه من هم ریختم تو و کنارش دراز کشیدم اون خودش تمیز کرد و پیش هم دراز کشیدیم من واسه ی اینکه پسرش کم کم از دبیرستان میومد گفتم که برم که اون اول گفت بزار واست شربت بیارم اخه شاید از حال بری که دوبار ارضا شدی من گفتم نه حالم خوبه که خداحافظی کردم و رفت بیرون تاکسی گرفتم و رفتم هتل اون بعد اس ام اس داد گفت بهت حال داد من گفتم اره عصر خودم رفت بیرون تنهای بعدم رفت حرم زیارت فردا صبح میخواستم بیارمش هتل یعنی با هم بودیم امدیدم تو لابی هتل میخواستیم که اگه بشه بریم تو اتاق که نشد با بعد من رفتم وسایلمو جمع کردم اون هم تولابی منتظر بود بعد با هتل تسویه کردم و یکم با هم تو شهر پیاده روی کردیم و من چونه بلیط داشتم رفتم فرودگاه که برگردم ولی خیلی پشیمان بوده چون اونی که فکر می کردم نبود دیگه بعد هر جی زنگ یا اس ام اس میداد جواب نمی دادم.نوشته ؟
0 views
Date: November 25, 2018