سفیدبرفی

0 views
0%

من رضا هستم18 ساله از شهر الف رنگ مومشکی چشم درشت و مشکی پوستقهوه ای روشن مقدار کمی ته ریش هفته ای سه بار میرم باشگاه هیکل رندی اولتون رو تصور کنید کوچکتر و خط عضله روی شکم نداشته باشه البته از لحاض هیکل (اسم ها مستعار اند)طرف قصه ما اسمش سحر (دختر عمومه) یه سال از من کوچیکتره هم قدمه پوستش بیش ازحد سفیده .اصلا سفید برفی رو تصور کنید کمی چاق تر با موهای قهوه ای لخط. سه ماه پیش خونمون مهمونی بود خانواده اوناهم اومده بودن بجز باباش که کار داشت .خونه ما دوبلکسه اتاق من و برادرم بالا ست توی هال و پذیرایی ریخته بود مهمون منم که حوصلم سر رفته بود رفتم بالا از پله ها که بالا میرفتم صدای آخ و اوخ از تو اتاق برادرم میومد در رو باز کردم دیدم خواهر سحر لخت مادر زاد روی کیر برادرم بالا پایین میپره. منم یه سوت بلبلی زدم گفتمچه خبره خواهر سحر گفت تو هم بیا بکن کونم ولی به کسی نگو؟منم با کمال خریت و پرویی بهش گفتمخفه شو بعد رو به برادر بزرگه کردم گفتم ناشی کس خل حد اقل در رو قفل کن؟؟ سپس به خواهر سحر گفتم جنده لاشی در رو بستم از اتاق زدم بیرون؟(اصولا از همچین دخترایی خوشم نمیاد) رفتم تو اتاق خودم ام پی 4 رو گذاشتم گوشم. از تو پنجره تو حیاط رو نگاه کردم دیدم دخترا توی حیاط نشستن دارن حرف میزنن چند دقیقه مونده بودم نگاهشون میکردم یهو دیدم سحر سرش رو بالا کرد گفتچیکار میکنی بچه کوچولو؟ منم ام پی 4 تو گوشم بود رضاچی میگی سحرکوچولورضاچی ی ی یییبا اشاره به دوتا بغل دستیش گفت مخش تاب دارهرضاتوهم سوار تابش میشی بازی بازی میکنی؟همشون زدن زیر خنده؟منم از فرط خستگی ولو شده رو تخت. به ساعت مچیم نگاه کردم دیدم ساعت دوازده و نیمه .گوشی ها رو از تو گوشم در آوردم گوشم رو چسبودم به دیوار اتاق دیدم هنوز داره آخ و اوخ میکنه منم خواستم یه حالی به داداشی بدم رفتم دور بین رو برداشتم یهو وارد اتاقش شدم ازش یه عکس تمیز با کیفیت گرفتم بعد بهش گفتم هنوز درو هم نبستی آقای ناشی دویدم رفتم تو اتاقم در رو هم قفل کردم . صدای خواهر سحر رو میفمیدم که میگفت هر کاری بخوای میکنم ؟منم با صدای بلند بهش گفتم ؟تو فعلا به کار خودت برس؟داشتم میمردم از خنده بعد از چند دقیقه رفتم پایین دوتا ایستک بر داشتم رفتم تو اتاقم تو راه در رو امتحان کردم دیدم قفلهچند دقیقه بعد طوری که انگار یکی هلش داده باشه سحر پرید تو منم که تخم بر شده بودم برگشتم دیدم سحره . دسپاچه شده بود گفت آهنگ داری گفتمآره بیا اینجا(در حالی که ام پی4 دستم بود بهش گفتم)اومد پیشم نشت رو تخت گفت پس بفرست منم گفتم همینطوری که نمیشه باید گوش کنی بعد بفرستم؟سحرخوب پس بزار گوش کنیم رضاباشه(یکی از گوشی های ام پی4 رو بهش دادم.)(اونم کمی شالش رو داد عقبو گوشی رو گذاشت تو گوشش)(((((بعد از چندی کس کس و شعر گویی)))))رسیدیم به آهنگ دوست دختر من نازهسحراینو برام بفرسترضاباشهسحررضاا تو دوست دختر داشتی؟رضابگی نگیسحریعنی چی؟رضا تو به کی میگی دوست دختر؟سحربه دوستی که دختره؟(از این حرفش کمی خندم گرفت بعدش یه ایستک براش باز کردم بهش دادم)رضافرض کن من با شقایق دوستم فقط دوست ما نه همدیگه رو بوسیدیم نه دست همدیگه رو گرفتیم نه با هم رفتیم بیرون ونه هیچ رابطه خاصی بین ما بوده ؟؟به نظرت ما دوست هستیم؟؟؟؟؟سحر بگی نگی؟؟رضا خوب منم همین رو میگم(بعد از چند دقیقه)…………………………..سحر رضا رضا جونمسحر عکسی که از خواهرم گرفتی رو پاک میکنی(به صورت معصومانه ای نگام میکرد)رضاشقایق تو رو فرستاده؟؟سحر آره ؟ اومد بهم گفت که بهت بگم هر کاری بخوای میکنم فقط اونو پاک کن؟رضا کمی صبر کن؟؟رفتم دوربینو اوردم عکسو نشونش دادم؟؟یهو دوتامون زدیم زیر خنده دهن خواهر ش و برادرم مثل غار باز بود صورت سفید سحر حالا عین سیب سرخ قرمز بود من اون از بس خندیده بودیم ولو شدیم رو تخت گفتم باشه فقط به خاطر تو پاکش میکنم.اونم زیر گوشم روبوسید اولش شوکه شدم(تو شهر ما مثل شما نیست که کس مس فت فراون ریخته توی خیابون)منم به تلافیش یه لب ازش گرفتم انگار 30000ولت بر از لب بهم وصل کردن اونم اومد خوابید رو و گردنم رو بوسید کیرم داشت از توی شلوار جین میزد بیرون که یهو یاد یه چیز افتادمبهش گفتم من باید برم مثل پر کاه بلندش کردم گذاشتمش اونوررفتم طرف در یهو گفت کجا میری نامرد ک…..گفتم چته عزیزم صبر کن میخوام در رو ببندم یهو یه نفس عمیق کشید گفت شرمنده مستر(برای اونایی که نمیفمهمن مستر یعنی آقا)باخنده در رو باز کردم بیرون رو نگا کردم دیدم هیچ کس نیست دادشم صداش از پشت در اتاقش میومد داشت با خواهر سحر حرف میزد که بهش گفتم نگران نباش پاکش کردم یهو اومد بیرون خواست یکی بخوابونه زیر گوشم که دستش رو گرفتم گفتمش الاخ پاکش کردم برو کارت رو تموم کن ؟؟ گفت حیف که … زدم تو حرفش بهش گفتم برو منتظرته؟یه نگا تو اتاقش کرد دیدخواهر سحر پتو رو گرفته رو سینه هاش داره به حالت التماس آمیز نگا برادرم میکنه برادرم گفت بعدا به حساب تو میرسمرفت تو اتاق ولی باز در رو قفل نکرد در رو زدم بهش گفتم قفل کن.دیدم اومد گفت برو دیگه سیریشمنم رفتمیه نگا به پایین کردم دیدم حالا حالا ها سر مهمونا گرمهرفتم تو اتاق پیش سحر گفتم کجا بودیم ؟ سحر گفت اینجابودیم پرید تو بغلم بعد منو هل داد رو تخت؟؟بعد پرید روم و از من لب گرفت بهش گفتم کمی صبر کن گفت دیگه چه مرگته ؟؟سیم ام پی 4 رو کشیدم و گذاشتمش روی یه آهنگ رقص آور بعد بلندش کردم گفتمش باهم برقصیم و در حال رقص لباسامون رو در آریم ؟ گفت اوووووکی بعد با خنده ازم لب گرفتو داشت لبا سام رو در میورد من اول مانتوش رو در اوردم بهد سوتینش بعد کرستش رو که باز کردم واییییییی چی میدیدم دو تا سینه سفید با نوک قهوه ای روشن که سرش راست شده بود. (مثل سینه های کره ای ها)بهش گفتم به اینا میگن پستون؟ در حالیکه سرم رو به طرف سینه هاش هل میداد گفت خفه شو کارت رو بکن من شرو کردم به خوردن و مالوندن سینه هاش. اونم از زیر شرتم با کیرم بازی میکرد و بهد از چند دقیقه بهش گفتم انقدر ور نرو آبم میاد ها اونم گفت باشه (ما که مثل شما اسپری و قرص و ژل و از این چیزا نداریم که)اونم که طاقتش تموم شده بود گفت بسه دیگه؟؟بکن کونم گفتمالکی که نیست اول باید کیرم رو ساک بزنی؟بهم گفت دلم نمیاد بهش گفتم پس کیر بی کیر ؟اونم با کلی اسرار گفت باشه؟من خوابیدم رو تخت اونم کیرم رو با حالت منزجز کننده ای گذاشت تو دهنش بعد کمی دید خوش مزه س با ولع میخورد بهش گفتم کمی صبر کن کیرم رو از تو دهنش در آوردم کمی ایستک ریختم روش بهد بهش گفتم حالا بخور اونم مثل آدمی که 9 روزه چیزی نخورده شروع کرد به خوردن کیرم کیرم داشت منفجر میشد .بعد از چند دقیقه بهش گفتم بشینه رو کیرم اون با دستش کیرم رو گذاشت تو کونش و هی عقب جلو میکرد (حتما میگید چرا راحت رفت تو کونش ؟چون قبلا با خواهرش لز داشته)بعد از چند دقیقه داشت خسته میشد گفتمش بخواب اونم خوابید منم بالشتم رو گذاشتم زیر کونش و آرو کیرم رو گذاشتم توش؟؟ یهو آه شهوت آنگیزی کشید وگفت تند تر منم تند تند تلمبه میزدم بعد اون دوتا دستش رو حلقه کرد دور کونم و هی بالا پایین میکرد این حالت نزدیک 10 دقیقه ادامه داشت نفس هامون به شماره افتاده بود کیرم داشت منفجر میشد گرمای کونش داشت آتیشم میزد حس کردم داره آبم میاد ازش پرسیدم که چیکارش کنم گفت هر کاری که دوست داری بکن؟؟منم بافشار زیاد آبم رو ریختم کونش همزمان با این کار اون سینش رو چسبوند به سینم به راحتی میشد فهمید که ارضا شده بهد من افتادم روش بعد با بیحالی رفتم بغلش در گوشش گفتم این خیلی قوی بود؟ بعدش کمی خندید منم کمی سینه هاش رو مالوندم و ازش لب گرفتم اونم کمی گردنم رو بوسید وگفتباید برم؟رضا اگه من بخوام بمونی چی؟سحراگه بمونم شک میکننرضاباش تا دفعه بعد تلافیش رو در میارمسحرمنم کیرت رو منفجر میکنمرضامنم واسه اون روز لحظه شماری میکنم بعد لباش رو بوسیدم و کمکش کردم لباساش رو بپوشهموقعی که از اتاقم بیرون رفت بهش گفتم دفعه دیگه مو های کونت رو بزن؟اونم گفت دفعه دیگه تو هم ته ریش بزبزیت رو بزن بعد لب و گردنم رو بوسید و رفت پیش مهمونا؟منم اونشب تا صبح خوابم نبرد.از اون به بعد ما هم همدیگه رو بوسیدیم هم دست همدیگه رو گرفتیم هم با هم رفتیم بیرون هم رابطه خواصی بین ما بود حالا که فکرش رو میکنم واقعا خر شانس بودیم که از اون همه جمعیت نه کسی سراغ ما رو گرفت نه کسی تو اتاق من اومدنوشته رضا

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *