اسمم نیما هستش و 17 سالمه و كیرم 18 سانته و 178 قدمه و 58 كیلو وزن لاغرم و كیرم هم خیلی خوش تراشه و كلاهكش هم خیلی بزرگه و میخوام از بهترین سكسم با یه جنده لاشی به اسم سحر بگم اشنایی ما دو تا از روزی شروع شد كه من رفته بودم بازار پیش دوستم كه تعمیرات موبایل داره خواستم اگه داره یه گوشی كار كرده ازش بخرم داشتم باهاش صحبت میكردم كه یه خانم ابوالباسن (سحر) وارد مغازه شد و گفت كه یه گوشی داره واسه فروش منم نگاه گوشیش كردم وپسندیدم و بهش گفتم كه برا چی میخواد بفروشه كه گفت پول احتیاج داره منم با رضایت خودش شمارمو دادم بهش كه قرار بذاریم یه جایی تا من پول ببرم و گوشیشو بخرم رفتم خونه فردا صبح سر كلاس بودم كه یه مسیج اومدواسم نوشته بود سحرم ساعت پنج بعدازظهر بیا خونمون به نشانی … من رفتم خونه و از اونجا پولا رو بردم واسه سحر خانم وقتی رسیدم به نشونی دیدم كه سحر خانم داره زنگ میزنه برداشتم سحر گفت كه بمونم دم درب خونشون تا بیاد دم درب چند ثانیه بعد درب وا شد خدای من چی میدیدم سحر خانم با یه مانتو مشكی قشنگ و تنگ و شلوار جین آبی كه خیلی سكسی شده بود بهم تعارف كرد كه بیام داخل ومن هم با پررویی پایان رفتم داخل خونه نشستم رو مبل سحر خانم هم یه نوشیدنی سردآورد واسه من و نشست كنارم جوری كه باسنش همش به من چسبیده بود و من از خدا خواسته هم تكون نمی خوردم و كیرم هم شق شده بود و گفتم كه سحر خانم بريم سر اصل مطلب كه یهو دیدم دست سحر خانم رو كیرمه گفتم داری چكار میكنی گفت كه اصل مطلب همینه و من میخوام كه جرم بدی نیما جون منم كه اول شوكه شده بودم بی مهابا دستمو بردمو سمت سینههاشو باهاشون حال میكردم كه اول لبامو بردم سمت لباش و یه لب اساسی ازش گرفتم و بعدش هم اون منولخت كرد و من هم همینطور لختش كردم دیدم كه خانم اپن تشریف دارند من هم اول كیرمو گذاشتم تو دهنش یكم كه خیسش كرد گذاشتم در كسش و با یه فشار رفت تو و شروع كردم به تلمبه زدن بعد 2_3 دقیقه كه آبم میخواست بیاد درش آوردم و گذاشتم در كونش و به سختی رفت توش من كه دیگه خیلی حشری شده بودم با پایان توانم تلمبه میزدم كه آبم اومد و ریختم تو صورتش و همشو خورد و ازم تشكر كرد كه سیرش كردمو و ازم خواست كه بازم با هم سكس كنیم و من هم قبول كردم و هفته ای یه بار میكنمش و در ضمن گوشیشو هم خریدم و با همون گوشی این داستانو براتون نوشتم امیدوارم راضی باشید فحش ندیدنوشته نیما
0 views
Date: November 25, 2018