من 30 سالمه و خانمم 28سالشه و خيلي تپل مپل و خواستنيه و هروقت ميره بيرون ده تا شماره تلفن زوركي بهش ميدن و اونم مياد و اونا رو برام ميخونه و كلي با هم ميخنديم و بعدشم يه سكس جانانه ميكنيم و ميخوابيم . من مهندس عمرانم و براي يك پروژه 2 سال 89 از تهران به بندرعباس رفتم . بندرخيلي شرجيه و مرداشون خيلي دوست دارن با زنهاي ساير شهرها يا به قول خودشون سرحدي سكس كنن . يه روز خانمم رفته بود بانك و منم خارج شهر بودم و موبايلم از دسترس خارج بود و خانمم توبانك يه خورده پول كم آورده بود و با موبايلش از توبانك به خواهرش زنگ زده بود كه بره و به حسابش پول بريزه كه يه آقاي باشخصيت كه شنيده بود خانومم پول كم داره همونجا دويست هزار تومن بهش داده بود و شمارشه موبايلشو رو هم بهش داده بود تا بعدا بهش برگردونه . شب كه من رفتم خونه ديدم خانومم حسابي به خودش رسيده و خيلي خوشحاله و كل موضوع رو برام گفت و من همون اول بهش گفتم كه اين يارو ميخواد بكنت ولي اون گفت تو به همه بدبيني . ولي من ميدونستم كه اون آقا دنبال گاييدن عزيزمه . خلاصه به يارو از تلفن خونه زنگ زديم و گفتم كه خانومم صحبت كنه . آدم بسيار با شخصيت و پولداري بود و از خانومم در مورد شغل و شرايط كاري من پرسيد و قرار شد كه منو ببينه . روز ملاقات كه توي دفتر كارش بود اولين فكري كه بسرم زد اين بود كه اين آقا فقط دنبال گاييدنه . با هم آشنا شديم تو كار ساخت وساز بود و تقريبا يه درصد بالايي از برجهاي بندر رو اون ساخته بود و ماشينش هم لكسوس بود كه خودش نزديك 100 تومن ميارزيد . ازش خوشم اومد و راستشو بخواين دلم خواست كه خانمم رو بكنه . ضمنا بهم وعده داد كه برامون يه آپارتمان كوچيك تو بندر بخره تا اجاره نديم . شب كه اومدم خونه به خانمم گفتم كه يارو خيلي كله گندست و معلوم بود كه خانمم ازش خوشش اومده بود ولي حياي زنانش نميذاشت بروز بده . خلاصه يه روز آخربرج پول كم آوردم و قرار شد خانومم بره و ازش يه مقداري قرضي بگيره .عصر كه به خونه اومدم ديدم خانومم ناراحته بهش گفتم چي شده گفت كه اون بهش پيشنهاد سكس و دوستي داده و گفته كه هرچي بخواد بهش ميده فقط باهاش رابطه ذاشته باشه . من كلي حال كردم و يه خورده مالوندمش تا حشري بشه و بهش گفتم خوب باهاش باش تا يه خورده از لحاظ مالي كمكمون كنه . خلاصه با بدبختي راضيش كردم كه بهش نه نگه . قرار بود روز چهارشنبه بياد خونه ما و منم از رئيسم مرخصي گرفتم تا خونه بمونم . خلاصه رفتم تو حموم و كلي خرت و پرت اضافه گذاشتم تو حموم تا يه وقت نياد تو . سرساعت به موبايل خانمم زنگ زد و گفت تو كوچه است منم سريع در حموم رو بستم و قرار شد روي تخت سكس كنن تا بتونم از لاي كليد در ببينمشون . خانمم يه لباس خواب خوشكل پوشيده بود و كلي به سر و وضعش رسيده بود و حسابي كردني شده بود . اول كه اومد تو كلي مودبانه با خانمم برخورد كردو حسابي حال كردم . خانمم براش آبميوه آورد و حدود ده دقيقه رو مبل تو پذيرايي بودن و صداشونو ميشنيدم كه دارن در مورد مسائل كاريش صحبت ميكنه و موبايشم تند تند زنگ ميخورد . به خانمم گفت بايد زودتر برم دفتر كارم . كلي كارام مونده و خانمم بهش گفت بريم تو اطاق خواب و . يهو ديدم خانمم محكم پرت شد رو تخت و يارو مثل وحشيها خوابيد روش و شروع كرد به لب گرفتن و خوردن زير گلوش و لاله گوشش . خيلي لحظه خوبي بود كيرم داشت ميتركيد واقعا لذت بخش بود كه اون يارو با اونهمه اعتبار اينجوري محتاج كس عزيزمه راستش به خودم باليدم از داشتن همچين زني . خلاصه كيرشو در آورد و رو تخت يه ذره با چوچول خانمم وررفت بعدشم بي مقدمه كرد تو كسش زنمو مميديدم كه داره زير يارو دست و 1ا ميزنه و كلي حال ميكنه . راستش كير من زياد بزرگ نيست حدود 13 سانته و يارو دوبرابر كيرمن كيرداشت و تو چند حالت مختلف گاييدش . اول وايستاده كردش بعدش بغلش كرد و گذاشت تو كسش و خلاصه رو تخت خوابوندشو لنگهاشو هوا كرد و گذاشت تو كس خانمم و حدود 30 ثانيه كوبيد و آبش رو ريخت رو ناف خانمم . و حدود ده دقيقه هم تو بغل هم رو تخت خوابيدن و بعدشم بلند شد و يك ميليون تومن به خانمم چك داد و گفت خيلي ازش خوشش اومده و رفت منم بلافاصه اومدم بيرون و با همون خيسي آب يارو گاييدمش راستش كس خانمم مثل هميشه نبود و گشاد شده بود ولي حسابي حال كردم و بهترين سكس عمرم همون بود . بعداز اون برامون يه خونه كوچيك تو بندر خريد و ماهي دو سه بار زنمو مبيرد قشم و براش كلي خريد ميكرد و براي دفتر فروش جديدش زنمو به عنوان منشي استخدام كرده و واقعا بهمون ميرسه و من هميشه ازش بخاطر كمكهايي كه به ما كرده ممنونم و خانمم هر وقت يارو بخواد بهش نه نميگه . ولي تا حالا سر كار حتي يه بار هم بهش دست نزده . خلاصه همه جوري باشخصيته و منم از صميم قلب دوستش دارم و حس ميكنم كه خانمم وقتهايي كه با اون سكس كرده تو خونه خيلي بيشتراز قبل بهم حال ميده . اين رابطه شون هنوز ادامه داره و يارو هنوز نميدونه كه من از كل ماجرا خبر دارم و وقتي من و خانمم با هم هستيم اصلا تو صورت خانمم نگاه نميكنه و منم كلي حال ميكنم . اين داستان كاملا واقعيه وبه شما هم توصيه ميكنم اگه آدم باشخصيتي دوروبرتون هست اين كارو بكنين خيلي خيلي حال ميده و زندگيتون رو از يكنواختي در مياره .نوشته سارا
0 views
Date: November 25, 2018