سكس در سال 71

0 views
0%

سلام به دوستان گلم اسمم اسمأعیل و کیرم مثل بیل.بزرگ تنومند.خودم هم خیلی‌ قدرتمند.نمی‌خوام از خودم زیاد تعریف کنم که باعث ناراحتی‌ اونایی‌ که کمبود دارن بشه.من عشق سکسم همه جور سکسی.اما فلش بک میزنم به چند سال قبل و یکی‌ از داستانهای قدیمی‌ که برام اتفاق افتاده رو براتون میگم.ساله ۷۱ بود و بد جور بگیر بگیر.اون روزا بهترین ماشین پاترول بود و کارخانهٔ تویوتا یه پرادووی ۴ در فقط برا ما سخته بود.نمی‌خوام ریا بشه اما بابای من از بزرگان این مملکته.توی اداره کارمند و چند نفری میشناسنش.من اون رضا هم از کسی‌ نمیترسیدم.یادمِ با یه خانم دوست شده بودم که خیلی‌ خشکل بود .اسمش آذر بود و طلاق گرفته بود.سه طلاقه کرده بود خودشو.چند باری باهم سکس کرده بودیم اما نه به صورت امروزی.بابام اینا تازه ویدئو خریده بودن که به ۱۰۰۰ زحمتی یه فیلم سوپر پیدا کردم تا نگاه کنم.اون روزا ویدئو رو هم میگرفتن.فیلمو که نگاه کردم گفتم حیف این فیلم نيست تنهایی‌ نگاه کنم.به آذر پیشنهاد دادم بیاد خونمون.وقتی‌ اومد بد از خوردن چای فیلمو گذشتم تا ببینیم.اون روزا قهوه مد نشده بود.دیگه نهایتش شیر کاکائو می‌دادن.فیلمو گذشتم آذر جونم تو کفه فیلم که الانه که بروسلی بیاد طرفو بگیر بکشه.تا فیلم شروع شد و مرد لخت اومد دیدم آذر چشاشو گرفته نگاه نمی‌کنه .گفتم چرا نگاه نمیکنی‌.گفت نامحرم.گفتم جون اسماعیل بی‌خیال فیلمه ديگه.اون که تورو نمیبینه.یه کم که نگاه کرد براش عادی شد و قرار شد هر کاری اونا می‌کنن ما هم بکنیم.رسید به صحنهٔ ساک زدن زن.و آذر مجبور شد این کارو بکنه.اولین بار بود می‌خواستم کیرمو بذارم دهان یه زن.وقتی‌ فیلم به جایی‌ رسید که خانم ساک میزد آذر جان هم داشت کیر منو ساک میزد.بدبختی اونجایی که من نشسته بودم موکت زیرم بود.با هر بار ساک زدن آذر یه دردی از کونم حس می‌کردم.یهو فهمیدم موکت داره میره تو کونم.گفتم آذر فوت کن موکت رفت تو کونم.بیخیال ساک زدن شد.و خواستم براش کسشو بخورم اما بی‌خیال شد.گفت بدش میاد.گفتم باشه بخواب می‌خوام بکنمت.مثل این فیلما بهش گفتم muther fucker.یهو برگشتو زد زیر گوشم.گفت به مادر من فحش میدی.دیگه بهت نمیدم.با ۱۰۰۰ بدبختی از دلدش در آوردم که مي خواستم حالش بیشتر شه.بالاخره با ۱۰۰۰ زحمت راضی‌ شد.و دوباره خوابید زیر.همین که میکردمش یه صدایی مانند گوزیدن اومد.بدبخت اون زیر تحمل نیاورده بود و گوزیده بود.اما اونقدر با حيا بود که نمیتونست برگرده منو نگاه کنه.اما گوزش خیلی‌ خوش بو بود.بو باغالی میداد با یه کم کلم.ازش خواستم قبمل کنه و سگی‌ بشینه .باز ناراحت شد گفت دستت درد نکنه حالا شدیم سگ.گفتم عزیزم اینا همشون حالتای سکسه.قهر کرده بودو میگفت این مدلو نمیدم حیوانی و از این حرفاآخر سرم مثل جندها گفت میخوابم بکن.منم مجبور شدم که اونجوری بکنمش.چون نمیخواستم دوباره بیضه درد بگیرم.کردمشو همرو ریختم تو کوسش.چون مشکله بارداری داشت حامله نمی‌شد.بعده سکس بردمش حموم تا غسل کنه و تمیز شه.پایاننوشته‌ شاه اسماعیل

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *