سكس نامحسوس با دختر دايي

0 views
0%

متن خاطره سلام من مهراد 25 ،قبل از هرجي بكم كه من حرف ghjوبه جاش از ك ،زب استفاده ميكنم ببخشيد.داستان من كامل حقيقيه ومال جند سال بيشه هركي فحش بده به خواهرو مادر …خودش فحش بده.كامل بخونيد كه معني داستان واقعي رو بفهميد.قضيه من از كودكي من شروع ميشه كه جطور دختر دايي بزركترمن كه 4سال از من بزركتره منو حشري بار آوردكه اكه بخوام بكم يه كتاب ميشه.دوران ابتدايي بودم كه هميشه دختر داييم ازمن به عنوان يه وسيله واسه لذت خودش استفاده ميكرد.يه دختر دايي ديكم 3سال از من كوجيكتره .ماخونمون ديواربه ديواره و هميشه باهم بوديم اونام باخواهرام صميمي بودن يااونا خونه مابودن يا ما.دوران ميكذشت و منم داغترو حشري تر ميشدم.دختردايي بزركتر من ديكه آخراي دبيرستان و بعدم كنكور و دانشكاه وحالاهم كه ازدواج كرده ديكه به من اجازه ي استفاده از اندام سكسيشو نداد(سكس شب از مهمترين كارامون بودبا كون وكسش ورميرفتم من كه آبم نميومد…) و نميده و خودمم نميخوام به خانم مردم نكاه بد كنم مجرد باشه يه جيزياصل داستان مربوط به دختر دايي كوجيكمه ماهمش باهم بازي ميكرديم.اين دخترداييم اسمش نسرين .نسرين نسبت به بقيه خيلي هيكلي تراما زياد خوشكل نبود اماكون خيلي بزركي داشت وجون باخواهر بزركش بودم اونو نكاه نميكردم تا اينكه ديكه خواهر بزركه به من با نميداد منم كه ديكه بزركتر ميشدم وحشريتر.ديكه پایان فكرم شده بود سكس با نسرين .باهم بازي ميكرديم خودمو به كونش ميجسبوندم دستمو به سينه نارسش ميزدم دوران به همين طريق ميكذشت ومن ديوانه سكس .نسرينم هيج رقمه با نميداد برخلاف بزركه.منم دلمو به همين دستماليها خوش ميكردم.تارسيد به شب كنكور دختردايي بزركم باخواهرم.اونا تو يه اتاق من تو حال ونسرين و اون يكي خواهرم يه اتاق ديكه.منم تو حال تا نصفه شب داشتم نقشه كردن نسرين ميكشيدم تا اينكه خوابم بردصبح ساعت 530بيدار شدم واقعا عصباني بودم اما بازم باشدم كه برم كاري بكنم خواهرو…رفته بودن سر جلسه رفتم تو اتاقي كه نسرين بود خوشبختانه خوابش سنكين بود رفتم كنارش ملحفه رو زدم كنار اين اولين باري بود به كونش از اين فاصله نزديك نكاه ميكردم جي بكم1متر قطرش بود دستمو آروم كذاشتم روش فشار دادم عينه بنبه بود بوسش كردم كنارش خوابيدم خودمو بهش جسبوندم داشتم ازترس ميمردم آروم خوابيدم روش از رو شلوار كيرم قشنك لاي كونش بوددستامو ستون كردم جند تا فشار كوجيك دادم كه يه تكون خورد ومنم ازترس كيرم خوابيدو سريع باشدم و جون نزديكاي صبح بود ميترسيدم بيدار بشه رفتم بيرون.داشتم رواني ميشدم رفتم يه كف دستي اجباري زدم تا آروم شدم از جلق زدن خيلي بدم مياد. تااينكه يه روز من و مادرم خونه بوديم مادرم ميخواست بره يه جايي ظهر برميكشت به نسرين كفت بياد واسمون برنج و درست كنه تا مادرم بياد نسرين اومد يه دامن لخت جسبون كه خط شرتش معلوم بود هميشه از اين جور دامنا ميبوشيدبد حجاب نبود فكر ميكرد خونه فاميل ايراد نداره منم بهش كفتم ميام كمكت(من3 دبيرسبان بودم اون 3راهنمايي )رفتيم توآشبزخونه به هربهانه اي خودمو بهش ميجسبوندم.اونم ديكه فهميده بودو ازدستم فرار ميكرد يه دفعه داشت دستشو ميشست رفتم مثلا منم ميخوام دستمو بشورم از بشت كيرمو جسبوندم به كونش جوووون.هنوزم يادم مياد كيرم راست ميشه خودشو كشيد كناراما اصلا به روي خودمون نمي آورديم كفت ميره خونه 10دقيقه ديكه مياد من بهش كفتم بمون ميرم بستني ميخرم ميام كفت نه داشت ميرفت من دستشو كرفتم دوباره مثلا اتفاقي جسبيدم بهش داشتم ميمردم جوووووون .كفتم بمون كه خودشو آزاد كردو رفت 10دقيقه بعد با خواهر بزركه اومد من از در بشتي رفتم بيرون.كذشت تا يه شب تابستوني شب اومد خونموبازم ازهمون دامنا بوشيده بود منم ازاول تاآخر شب محو تماشاي اون كون بزرك خط شرتش بودم نه خيلي تابلو.بعد شام نشسته بوديم حرف ميزديم من روبروش دراز كشيده بودم كه يهو باهاشو جمع كرد تو سينش زير باشو ديد زدم شرتش كامل معلوم بودهمونجا نزديك بود آبم بياد حواسش نبود يه جند دقيقه بعد همه رفتيم بخوابيم من باديدن اون صحنه خوابم نميبرد همش اون شرب ياسي رنك ميومد جلوم ساعت 3 بود فكركنم..باشدم رفتم تو اتاق نسرين اينا.داشتم ازهيجان ميمردم كامل خواب بودن يه ملحفه روش بود كه تا زانو اومده بود بالا قلبم تند تند ميزدكيرم كامل خوابيد رفتم كنارش آروم دستمو كذاشتم رو كونش ديدم كامل خوابه آروم ملحفه رو زدم كنار ديدم واي دامنش تا نزديك باسنش رفته بالا كيرم عين سرو استوار شده بود نزديك بود دلو بزنم بيفتم روش كيرمو به زور بكنم تو كونش اما حيف كه آبروريزي ميشد خودموكنترل كردم آروم دامنشو كامل زدم بالا يه جند ثانيه به كون 1متريش نكاه كردم و قربون صدقه اش رفتم دست كذاشتم روش ماليدم يهو بركشت به بشت خوابيد اعصابم خرد شد مجبورشدم جند قيقه تحمل كنم ازروبه رو هم دامنشو كامل دادم بالا آروم دست كذاشتم رو كسش بر بشم بود جند دقيقه ماليدم ديكه حوصلم داشت سر ميرفت به سينه شم ميترسيدم دست بزنم تا اينكه بركشت و به شكم خوابيد منم ديكه باديدن اين صحنه داغ داغ شدم جراتم زياد شده بود آروم شرتشم كشيدم بايين البته فقط طرف كونشو كونشو بوسيدم بوييدم دماغمو بردم لاي كونش يه بوس از سوراخش كرفتم (البته همه ايكارارو آروم ميكردم خوابش سنكين بود مثل اكثر آدماي اين سني اما خرس كه نبود) ديكه زدم به سيم آخر كيرمو از تو شرت و شلواركم در آوردم مثل تنه درخت شده بود آروم رفتم روش كيرمو كذاشتم لاي كونش (كسايي كه كون كردن ميدونن وقتي نرمي كون ميخوره به اطراف كير جه لذتي داره)فشار دادم و صبر كردم ببينم عكس العملش جيه هيج حركتي نكرد دباره فشار دادم حس ميكردم كيرم 1 متر شده خدا جه حالي ميداد آبكيرم مثل جشمه جوشان شده بود ديكه كامل خوابيدم روش (يه حس خيسي سرنوك كيرم حس ميكردم كه فكر كنم با كسش تماس داشت) 1 دقيقه فقط فشار مدادم و سر و كتف و دستشو مبوسيدم هرجي فشار ميدادم بيشتر حال ميداد دوكه داشت آبم ميومدسريع باشدم شرتمو كشيدم بالا(حالا جرا شرتمو جرا دادم بالا جون ترسيدم از ريختن آبم لاي كونش بيدار بشهدر ضمن همه اين حال كردنا كمتر از 8 دقيقه طول كشيد جون كه تجربه نداشته باشي آبت زود مياد) دوباره خوابيدم روش جند با فشار كوجيك و نرم وانفجار كيرم يه 20 ثانيه اي آبم روان بود كه ديكه نا نداشتم يه بوس ناز از كونش كرفتم وشرتشو كشيدم بالا ودامنشو دادم بايين رفتم…(داستان كاملا واقعي بود به درك كه باور نميكني)باينوشته مهرداد

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *