از موقعي كه ١٣سالم بود و تازه حرف سكس و اينا خيلي دنبال صحنه هاي سكسي بودم مثلا اولا عكس دخترايي كه رو ادکلن بود و نگه ميداشتم و برام جذاب بود.يه بار يه كانال موزيك عربي رو ديدم كه دختره سينه هاش بيرون بود و دراثر همون صحنه آبم اومد، اولين بارم بود كه آبم مياد خيلي لذت بخش بود،خيال كردم شاشيدم و وقتي رفتم حموم ديدم كه مايعه لزج و سفيدهاز اين ماجراها بگذريم سر قضيه خاله هام همون موقع يه بار كه سينه هاي خاله اسما رو اتفاقي ديدم خيلي بزرگ بودن وكيرم شق كرد منم هي داشتم ديد ميزدم و متوجه شدم خاله هما هم مث من ديد ميزنه هما اونموقع ١٦سال و اسما ١٨سالشون بود هر٢مون متوجه نگاه همدگه شديم و دیگه من خجالت كشيدم بيشتر نگا كنم تو آشپزخونه كه با هما بودم و يه لبخندي بهم زد كه به خاطر ماجراي اسما بود.بعد كلي شست وشوي ظرفا رفتيم اتاق هما اونجا چشام به سينه هما افتاد اونم متوجه شده بود ديد ميزنم وخنديد از اين ماجرا گذشت من و هما خيلي راحت بوديم وهميشه تو درساي مدرسه كمكم ميكرد،هميشه لباسايي تنش ميكرد كه من ديدش بزنم تا يه بار ازم پرسيد چيو نگا ميكني منم جا خوردم وترسيدم اونم خنديد درس كه تموم كرديم بهم گفت كه به كسي چيزي نگم بهم نشونش ميده همين كارم كرد اونموقع زياد رشد نكرده بود اما از ديدنش خيلي كيف ميكردم.تو مدرسه هم راجب اين چيزا ميشنيدم و هميشه به عشق سينه ي هما آبم ميومد. ١٤سالم بود كه يه بار اتاقش بودم بهم گفت ميخواد شلوارمو براش پايين بيارم اما روم نميشد ولي اگه اينكارو نكنم دگه پيرهنشو واسم باز نميكنه منم شلوارمو پايين كشيدم اونموقع مو ريز ريز داشت اونم درو قفل كردو پيشم اومد دست زد به كيرم شق شق شده بود.ازم خواست با صابون بشورم وقتي شستم بوسه زد به سر كيرم و كرد تو دهنش الان ميفهمم كه بار اولش بود.منم چندشم ميومد از كارش اما خيلي حال ميكردم و لذت داشتم بهشم گفتم كه سينشو بزاره بخورم اونم اصلا چيزي نگفت سينه هاشو در آورد و منم داشتم همه جاشو ليس ميزدم (حتي يه عكس سكسي هم نديده بودم) خيلي آماتور بود.اونروز هم باسن و كسش رو هم در آورد و ازم خواست كه بخورم اما بخاطر چندشي كه حس ميكردم اينكارو نكردم هردو ارضا شديم و هما هم بهم گفت حموم كنمبرا اينكه عادي شدن من و هما رو بگم بايد از اولش ميگفتم حالا بريم سر ماجرا من ٢٠سالمه هما٢٣ و اسما هما و اسما٢٥ خيلي خوشگلن هما خوشگلتره وسفيدتر اما اسما سكسيتره سينه هاي بزرگ باسن بزرگتر اما قدش حدود ١٥٥ ومه ١٦٧ هما ٣ ٤ سانتي ازم كوتاهتره.داستان از اينجا شروع ميشه كه من و اسما رفتيم خونه هما آخه شوهرش رفته بود دانشگاش و يه هفته اي خونه نبود و شوهر اسما هم دبي بود ماه به ماه ميومد.من و هما از قبل برنامه داشتيم چون برام تعريف ميكرد كه دوران دبيرستان چقد اينو اسما قبل خواب باهم ور ميرفتن فرداي اونروز كه خونشون رفتيم قرار بود عمليش كنيم هما و اسما تو اتاق بودن و منم با موبايل داشتم ور ميرفتم كه هما اومد صدام بزنه و گفت اوكيه وقتي رفتم تو ديدم اسما با يه تاپ كه مث لباساي هما بود رو مبل نشسته و معلومه كه خجالت ميكشه هما وقتي اومد رفت پيش اسما ونشست پيشش دستشو رو روناي اسما ميزاشتو ميكشيد كم كم كس ماليش كردو دگه اسما داشت راه ميفتادو باهم لب دادن منم كه حسابي شق بودم همون موقع هم چندتا عكس گرفتم(تا الانم دارم)هما تاپ اسما رويه خورده پايين كشيد وسينه اسما رو ميخورد،هما رو اسما بود منم دگه بيشتر منتظر نموندمو رفتم پشت پشت هما گردنو صورتشو بوسيدم حدود ٥دقيقه گذشت هما از رو اسما بلند شدو منم كه از پشت هما رو بغل كرده بودم گردنشو ميليسيدم تاپو شرت اسما رو درآوديم و٢نفري افتاديم به جون سينه هاش آه آهش در اومده بود منم تو حين خوردن سينه هاش زبون به لبو صورت هما ميزدم،سر هما رو فشار دادو هما رفت سمت كس اسما و براش ميخوردو آهو ناله اسما بيشتر شد،داشت ارضا ميشد،بعد ارضا كردن خاله اسما نوبت منو هما بود اول پيرهنمو در اوردم بعدم شلوارم كه خيس شده بود در اوردمو تاپ هما هم در آوردم يه لب طولاني گرفتم و گردنشو ليس زدم خوابوندمش رو زمين سينه هاشو خوردم ميك ميزدم گاز ميگرفتم آه و ناله هما هم در اومد اونم تو همين حين شرتمو يه خورده كشيد و منم بلند شدمو شرتشو در اوردم اسما دوباره جون گرفته بودو دوست داشت بياد قاطيمون شه كه رفتم بالا سر هما و كيرمو گذاشتم رو لباش از اسما خواستم كه كس هما رو بخوره اونم شرت هما رو در آوردو پاهاشو باز كردو كسشو ميخورد خودمم كيرمو تو دهنش ميكردم يه ١٠ دقيقه تو همين حالت بوديم و دگه وحشتناك منو هما حشري بوديم بعد از روش بلند شدم و رفتم كاندوم آوردم از اسما خواستم كه ساك بزنه و بزاره رو كيرم بلند شدمو پاهاي هما رو باز كردم،كيرمو آروم آروم فرستادمش تو خيلي تنگ بود يه سال از باز شدنش نگذشته بود خيلي آه اوه ميكرد و درد داشت اما با پاهاش كمرمو هل ميداد كه بكنمش منم تاته كردم توش و در آوردمو دوباره تا ته محكم شلاپ زدم تو كه جيغ كشيد اسما تو همين حين ازش لب گرفت لباشو ميخورد منم محكم داشتم تلمبه ميزدم تا هما ارضا شد منم يه چند دقيقه دست كشيدم تا جلو ارضا شدنمو بگيرم تو يه خورده ميوه و آب خوردم و رفتم سراغ اسما اونو رومبل نشوندم طوريكه ايستاده بكنمش كيرمو فرستادم توش زياد تنگ نبود تاته كردم توش جوري كه آخ گفت و ازم خواست بااحتياط بكنم اما من سريعترو محكم ميكردمشو با دستام سينه هاشو فشار ميدادم داشتم ارضا ميشدم كه دوباره دست كشيدم چند دقيقه منتظر موندم اينبار رفتم سراغ خاله هما ميخواستم از كون بكنمش از اسما خواستم كه اونو اماده كنه اسما هم جوري روش خوابيد كه كسش جلو دهن هما باشه كس هما جلو خودش يه خورده كرم به سوراخ كون هما ماليدو باانگشت ميكرد تو سوراخش،منم رفتم حموم آب سرد رو كيرم ريختم تاارضا شدنمو تاخير بندازه اومدم و بالش زيرشكم هما گذاشتم اسما هم كسشو جلو هما گرفته بودكه بخوره منم سر كيرمو فرستادم تو كه اه بلندي كرد منم ادامه دادم تاته كردم تو كون هما اروم تلمبه ميزدم و كم كم سرعت دادم به تلمبه هامو اسما رو ميديدم كه چطوري سرهما روفشار ميده كه بخوره منم از ديدن اين صحنه به اوج لذت رسيده بودم و دگه داشت آبم ميومد كه با يه ضربه محكم هرچي آب بودو خالي كردم تو كون هما اونم انگار ارضا شده بود منم همينجوري خوابيدم رو كمرش لپ وصورتشو بوسيدم.باخاله هما زياد سكس ميكنم حتى دوستاش كه خودش جورشون ميكنه اما خاله اسما زياد راحت نيستم كه بخوام ازش باهام حال حال كنه چون اصلا فرصتش پيش نيومده و يه ماه از اين سكسمون نگذشته اما خاله هما يه شهر دگست كه امسال قراره دانشگام اونجا باشه شوهرشم هر٣روز يه روز خونه نيست نوشته امین
0 views
Date: November 25, 2018