من 22 سالمه و دانشجو هستم.ترم دوم دانشگاه بودم كه يه روز صبح طبق معمول واستادم كه با سروسيس برم دانشگاه تو همين حال بودم كه ديدم يه دختر ناز و خوشتيپو خوش اندام كنارم واستاد رو بهم كردو گفت ببخشيد شما بليط دارين از همونجا گفتم بايد ببينم اين دختره كيه و بايد باهاش طرح دوستي بريزم و خلاصه اينو بكنم.يكي دو روز بعد تو دانشگاه ديدمش فهميدم كه اونم دانشجويه با خودم گفتم كه داري به مقصودت ميرسي. يه ماهي رفت وآمداشو زير نظر گرفتم وخلاصه آمارشو كامل درآوردم.فهميدم كه يه دختريه كه هر 2،3 ماه يه بار پسرا رو تيغ ميزنه و در ميره.اين داستان رفت و آمدا ادامه پيدا كردو منم خودمو تو دلش جا كردم. اين جيگر ماشين گرفت و ما تو هفته 3،4 بار شبها بعد كلاسمون با هم ميرفتيم بيرون.يه هفته اي نگذشته بود كه من خودمو زدم به پررويي و دستشو گرفتم و كم كم تونستم بغلشم بكنم. من 1ماهي كه با هم بيرون ميرفتيم همين كارو ميكردم دختر همسايه كه از اين من بعد بهش ميگم سميرا فهميد كه نميتونه منو تيغ بزنه بهم خيانت كردو با يه پسر ديگه دوست شد.منم حسابي كفري شدمو با خودم عهد كردم تا اينو نكنم دست از سرش برندارم به همين خاطر يه شب دعوتش كردم به يه كافي شاپ بعد از اون گفتم بيا بريم بگرديم .من اونو بردم يه مسيري كه خارج از شهر بودو چراغ نداشت .ازم پرسيد كجا ميريم گفتم دارم مي برمت سر يه چشمه كه آبش حرف نداره.( درضمن اينو هم بايد اضافه كنم كه سميرا خيلي بهم اعتماد داشت ) وقتي رسيديم اونجا از ماشين پياده شديمو يكم از اون آب سرد خورديم دستم يخ زده بود برگشتيم تو ماشين من دستمو گذاشتم رو روناي سميرا و هي مي مالوندم تا هم دستم گرم شه هم بتونم به اون چيزي كه ميخواستم برسم خلاصه دستمو گذاشتم لاي پاهاش و ازش خواستم تا پاهاشو ببنده به بهانه اينكه دستم گرم شه بعد يه 10 دقيقه اي دست ديگمو انداختم دور گردنش تا مثل هميشه تو بغلم كنم .اون دستم كه بين پاهاش بودو كمي حركت دادم و به كسش نزديك كردم فهميد قضيه چيه كه مانع از پيشرويم شد هر كاري كردم اجازه نداد كه دست به كسش بزنم و ميگفت كه كه از اين كار بدش مياد با خودم گفتم بزار از لباش شروع كنم چون شنيده بودم كه خانوما از لبهاشون زودتر تسليم ميشن رفتم نزديك صورتش و رو گونه هاشو بوسيدم و همينور به لباش نزديك و نزديك تر ميشدم تا اينكه سريع خودمو انداختم روش قبل از اينكه دوباره بخواد مانع بشه و محكم چسبيدم بهش كه نتونه تكون بخوره و شروع كردم به خوردن لباش اونقد لبهاي شيريني داشت كه من از خوردنشون سير نميشدم و كيرمم حسابي بلند شده بود واونقدي فشار به كيرم اومده بود كه داشت شلوارمو جر ميداد.اونم داشت مقاومت ميكرد كه بتونه از زيرم بلندشه اما كورخونده بود بعد از 7،8 دقيقه اي كه لباشو خوردم ديدم ديگه از اون مقاومتاي شديد خبري نيست فهميدم كه داره تسليم ميشه 2،3 دقيقه ديگم لب گرفتنو ادامه دادم كامل تسليم شده بود يكي از دستامو آزاد كردمو گذاشتم رو كسش و شرو كردم به مالوندن كسش واي خداي من چه حرارتي داشت كسش از روي شلوار داشت دستمو ميسوزوند داشتم كسشو ميمالوندم كه ديدم ديگه اون شروع كرده به لب گرفتن از من و يه جوري زبونشو تو دهن من مي چرخوند كه لذت ميبردم.همين طور كه لب ميگرفتيم شروع كردم به در آوردن شالش چون هر موقع باهام ميومد بيرون يه شال سرش ميكرد.بعد از در آوردن شالش نوبت رسيد به مانتوش و شلوارش بعد از 10 دقيقه هيچي لباس نداشت منم لباسامو در آوردم و دوتايي مون لخت مادرزاد شديم شروع كردم به خوردن سينه هاش واي عجب سينه هاي خوش فرمي داشت .از بدن جفتمون داشت حرارت بيرون ميزد اونقد حرارت داشت بدنامون كه عرق كرديم و اين به من خيلي كمك كرد براي گاييدنش احتياج به نه تف داشت نه شامپو و صابون.برش گردوندم تا از پشت بكنمش گفت نه خيلي درد داره هر كاريش كردم بر نگشت بهش گفتم خب اينطوري كه حال نميده از جلو كه نميتونم بكنمت پردت پاره ميشه از عقبم كه نميزاري پس چيكا كنم كه يه حرف اميد وار كننده زد و گفت چرا نميتوني از جلو بكني اينو كه شنيدم از خوشحالي داشتم پر در مياوردم و فهميدم كه سميرا قبلا هم يكي دوباري كسشو كردن. سر مو بردم بين پاهاش و شروع كردم به خوردن كسش واي كه چه حالي داشت يه چند دقيقه اي كه كسشو خوب خوردم و همه جاي كسشو خيس كردم كيرمو كردم تو دهن سميرا اول ميگفت من تا حالا كير كسي رو نخوردم اما بهش گفتم من كس تو رو خوردم تو هم بايد كيرمو بخوري به هر كلكي بود راضيش كردم كه ساك بزنه .بي شرف ميگفت تا حالا اين كارو نكردم اما مثل حرفه اي ها پایان كيرمو تو دهنش ميكردو مك ميزد.بعد از اينكه ساك زدنش تموم شد كيرمو گذاشتم رو كسش و هي با كسش ور ميرفتم ،خيلي حالش گرفته شده بود بهم گفت اگه نميكني بلند شو بريم الانه كه مادرم بهم زنگ بزنه وسط حرفاش بود كه با يه فشار كيرمو تا ته كردم تو كسش دادش در اومد و مدام ميگفت سوختم سوختم بكش بيرون منم سرعت تلمبه زدنمو بردم بالا و تا جايي كه ميشد يعني تا خايه هام تو كسش ميكردم يكم كه گذشت ديدم زياد حال نميده و آخ و اوخ نميكنه گفتم بزار يه كوني از تو بگام كه ديگه هوس خيانت به سرت نزنه به زور برش گردوندم و اونم التماس مي كرد كه از عقب نزارم دردش ميگيره كه اين درد در عوض ضربه اي كه از نظر فكري بهم زده بود چيزي به حساب نمي اومد تا جايي كه زور داشتم اونو محكم چسبيدم تا تكون نخوره كيرمم كه به خاطر عرقي كه كرده بود حسابي خيس شده بود گذاشتم دم سوراخ كونش و اونم هي خودشو تكون ميداد كه من اين كارو نكنم ولي منم نامردي نكردمو با يه ضربه به داخل سوراخش هم اونو خلاص كردم هم خودمو. نفسش بند اومد يه لحظه فك كردم كه ديگه نفس نميكشه خواستم بلند شم كه با يه جيغ خيلي بلند منو به خودم آورد .حالا خيالم راحت شده بود كه سالمه شروع به تلمبه زدن كردم و سميرام جيغ ميزدو گريه ميكردو التماسم ميكرد كه تمومش كنم اما من هنوز كينه اي كه ازش داشتم تسويه نشده بود و به كارم ادامه دادم هنوز 2،3 دقيقه اي نگذشته بود كه آبم اومد باخودم گفتم اگه بكشم بيرون كه جفتمون نجس ميشيم همه آبمو با پایان فشارو حرارتي كه داشت تو كونش خالي كردم.از روش بلند شدمو كيرمو با دستمال كاغذي پاك كردم اون هنوز همونطوري رو صندلي دراز كشيده بود و گريه مي كرد و نمي تونست بلند شه.يه چند دقيقه اي گذشت ديدم به زور خودشو جمع و جور كرد و از ماشين پياده شد، پياده كه شد ديدم خيلي نافرم راه ميره منم رفتم ببينم چي شده كه برگشت و هرچي از دهنش در اومد بهم گفت اما منم توي دلم راضي و خوشحال بودم كه تونستم هم حق خودمو و هم حق پسرايي كه اين سميراي جنده لاشی تيغ شون زده بود و بگيرم به زور سوار ماشينش كردمو رسوندمش سر كوچه مون من پياده شدمو گفتم خب به سلامت اينم بخاطر اين بود كه در حقم نامردي كردي و يه چند تايي هم بهش فحش دادمو اومدم خونه.اونم رفت خونشون از اون شب به بعد هروقت از تو كوچه رد ميشه با ماشين بهم اعتنايي نميكنه.خب منم ميگم به كيرم ما كه كار خودمونو كرديم حالا هر كاري كه ميخواي بكن.اينم از يه رويدادي كه واسم اتفاق افتاد هم تونستم حقمو ازش پس بگيرم هم يه تجربه فراموش نشدني برام اتفاق بيافته.
0 views
Date: November 25, 2018