سمیرا

0 views
0%

من يك هفته اي مي شود كه با سميرا آشنا شده بودم كه آن اتفاق افتاد .بز أريد از اولش تعريف كنم .يك روز گرم تابستان بود كه ما براي ديدن داييم كه از مسافرت آمده بود رفتيم.در آن مهماني دختران زيادي از فاميل بودند كه من بعضي از آنها را مي شناختم وبعضي را نه وداستان نيز از اينجا شروع شد. در آن روزدختران زيادي آنجا بودند كه از زيبايي وادب چيزي از دختران ديگر چيزي كم نداشتند مثل نغمه و يا غزاله وغيره… ولي سميرا چيز ديگري بود. زيبا خوب وبا ادب بود.روزي از روز ها كه بي حال بودم سميرا با تلفن كه به من كرد من بحال آورد . ساعت 5 بعدازظهر بود ومن مشغول انجام كاري بودم كه تلفن زنگ زد گوشي روكه برداشتم ديدم سميرا است بعد از احوال پرسي گفت خونه مون خالي زود بيا منتظرتم. من هم رفتم .وقتي در زدم و وارد خانه شودم ديدم بايك دامن كوتاه آمد به استقبالم ودر حالي كه وارد خانه مي شوديم سميرا گفت چيزي مي خوري گفتم نه زحمت نكش اومد نشست كنارم نميدونم يكدفعه چي شد كه بي مقدمه گفت خيلي دوستت دارم و پريد با يك دست منو بغل كرده وبا دست ديگر داشت كيرم را مي ماليد من هم كه تازه قضيه رو فهميده بودم بي كار ننشستم و با يك دست مشغول ماليدن پاهاش بودم و بادست ديگرسينه هاشو مي ماليدم وهر دو از فرصت استفاده مي كرديم و لب مي گرفتيم بعد از چند دقيقه كه رو هم افتاده بوديم گفت من تا حالا سكس نداشتم عزيزم حالا بايد چه كار كنم گفتم اول برو آماده بشو گفت چه طوري گفتم برو پایان لباس هايت را در بيار بجز شرت وكرستت بعد بيا سر كمتر از 1 دقيقه حاظر شد . بعد نشوندمش رو پا و با يك دست كسش رو ميماليدم وبادست ديگر كونش رو درحالي كه سرش رو روي شونه ام گذاشته بود و آه آه  ميكرد گفت حالا نوبت منه بلند شد نشست بين دو پام و شلوارم را باز كرد وكير درازم را در آورد وشروع كرد من مونده بودم از اينكه بلد نبود ولي چه خوب ساك مي زد وقتي كه كارش با كير ما پایان شد گفت حالا وقتشه من كه منظورش را خوب فهميده بودم لباس هامو درآوردم و اونم همينطور بعد نشوندمش رو مبل وپاهاشو وا كردم وكير عزيزم را توي كسش كردم كه ديدم پرده داره كه يك دفعه گفت پارش كن پارش كن  من هم با پایان قدرت كردم توش كه جيغ بلند شد به حدي درد مي كشيد وجيغ مي زد كه با خودم گفتم الان بي هوش مي شه ولي نشد وكار ما باكسش پایان شده بود گفتم كرم داري گفت آره گفتم برو بيار وقتي كه آورد گفتم به شكم بخواب بعد كه خوابيد به كون مباركش كرم زدم وكيرم را تا ته كردم توش چنان فريادي زد كه هيچ وقت يادم نميره وبعد از حال كردنهاي فراوان سميرا با كس خوني وكوني پاره شده به حمام رفت . الان كه چند ماهي از آن ماجرا ميگذره وما هر وقت همديگر را مي بينيم در گوشه اي خلوت با هم حالي مي كنيم. 

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *