سلام دوستان احسان هستم مستعار در حال حاضر 19سال سن د ارم در یکی از استان های مرزی زندگی میکنم از لحاظ تیب و قیافه هم بد نیستم قهرمان برورش اندام هستم 188قد دارم و حدود 98کیلو وزن دارم تابستون سال گذشته بود که ازفشار و استرس کنکور خلاص شده بودم خاله بزرگم 2تا دختر ناز داره که تهران زندگی می کنند برای یه هفته خونه ما اومدند دختر بزرگش 20سالشه و کوچیکه هم 18سالشه کوچیکه اسمش سمیراستمستعاراز سمیرا براتون بگم یک دختر سفید مثل برف با سینه های لیمویی و بچه کونی گنده و کمری باریک درست مثل گلابی میمونه ادم وقتی اونو ببینه بی اختیار کیرش شق میشه منم که این 2تا لعبتو برای یه هفته در کنار خودم میدیم در بوست خودم نمی گنجیدم به قول معروف کبکبم خروس میخوند 3روز بعد همگی نهار دعوت خونه داییم در یکی از روستاهای اطراف بودیم سمیرا حالش خوب نبود بردنش دکتر 4ساعت بستریش کردند قرار بود خونواده ما و خاله ام برن منم بیش سمیرا بمونم تا مرخص شه با هم بیایم ترخیص شدن از بیمارستان تا ساعت 2بعداز طهر طول کشید گفتم سمیرا برای روستا دیر شده بریم خونه یه چیزی بخوریم رفتیم خونه سمیرا یه شلوار استرچ تنگ و یه تی شرت تنش کرد خودشو به بی حالی زد دمر رو زمین دراز کشید اون لمبرهای بهشتی و گوشتیش بیرون افتاد منم که این صحنه هارو دیدم حشری شدم چیری حالیم نبود با صدای لرزان و تو کف گفتم سمیرا چیزی میخوری برگشت و نگاهی به کیر شق شده و صورت رنگ بریده من کرد و گفت نه الان اشتها ندارم با صدایی لرزان گفتم میخای ماساژت بدم اونم که خودشم دست کمی از من نداشت در کمال ناباوری به من گفت اره رفتم سمتش شروع کردم به ماساژ از بشتش شروع کردم حدود 2دقیقه ادامه دادم دیدم اونم بدش نمیاد بر رو تر شدم دستمو تا نزدیکای باسنش بردم اصلا تو حال خودم نبودم الانم که دارم اینارو تایب میکنم کیرم حسابی شق شده با کمال بررویی شروع به مالیدن اون کون گنده ونازززززززززز شدم سمیرا که دست کمی از من نداشت شروع به اه و ناله کردم شلوارشو در اوردم وقتی اون 2 تا کوه سفیدو دیونه شدم بهش حمله کردم لب های کونش می لیسیدم گاز می گرفتم چنگ می انداختم اصلا باورم نمی شد سمیرا لخت جلومه قبلا با دوست دخترام لاس زده بودم اما هیچ گدومشون مثل سمیرا این قدر سکسی نبودند سمیرا که دردش اومده بود گفت چته دیونه مثل ادم منم تی شرت و شلوارمو در اوردم سمیرا از دیدن بدن عضلانی و حجیم من به وجد امده بودم همدیگرو بغل کرده بودیم واز هم لب می گرفتیم سمیرا هراز گاهی نوک سینه هامو گاز می گرفت خیلی بهش اصرار کردم ساک بزنه اما گفت چندشم میشه منم دوباره دمرو خوابوندمش دو تا لب کون بهشتیو باز کردم یه سوراخ فهوه ای تمیزو دیدم دیونه شدم با زبون شروع به لیسیدنش کردم سمیرا خیلی خوشش اومده اه و ناله می کرد تا اینکه نوبت به عمل اصلی رسید یه تف ادختم در کونش کیرمو اروم اروم داخل کونش میردم خیلی دردش اومده بود میگفت درش بیار سوختم فش میداد اما گوشم به این حرف ها بدهکار نبود خیلی ذست و با و تقلا داد اما زیر بدن بزرگ و عضلانی من بی فایده بود من هی قربون صدقه اش می رفتم که یه خرده تحمل کن بهتر میشه کسشو می مالیدم تا ته کردم تو کونش یه 20ثانیه نگه داشتم تا کونش عادت کنه بعد اروم شروع به تلمبه زدن کردم اونم دردش به لذت تبدیل شده بود داد می زد تندتر تندتر تا اینکه ابم اومد همهشو رو باسن سمیرا خالی کردم بعد از اون رابطه خیلی با هم صمیمی شدیم تو اون یک هفته چند بار دیگه هم کردمش بعدها فهمیدم خودشم منو دوست داشت و انتظار همچین رابطه ای رو داشته اون تابستون جواب کنکور اومد رتبه ام خوب شده بود دانشگاه تهران قبول شدم الانه هر دو هفته یک بار میرم خونشون اگه فرصت بشه یه حالی می کنیم این ماجرای اولین سکس واقعیم در تابستون 89 در سن 18 سالگی بود امیدوارم خوشتون اومده باشه. بای نوشته 666
0 views
Date: November 25, 2018