سوراخ کون فریبا، بهترین کادوی تولد من

0 views
0%

سلاممن سعید هستم و میخوام ماجرای جالبی که باعث شد من عاشق سکس ضربدری بشم، براتون تعریف کنم.من و ساناز 27ساله و 24 تقریبا 3 ساله که ازدواج کردیم و از همدیگه خیلی راضی هستیم.تنها یک ماه از ازدواج من و ساناز گذشته بود که من متوجه شدم ساناز قبل ازازدواج با من یک دوست پسر بنام رضا داشته که باهم همسایه بودن و اتفاقا من و رضا دوست و دوره دبیرستان همکلاسی بودیم . اولش خیلی ناراحت شدم ولی باگذشت زمان و اینکه خودم هم قبلا دوست دختر داشتم ،( البته من تا قبل از ازدواج اصلا تجربه سکس نداشتم فقط چند بارکس دوست دخترمو دستمالی کرده بودم ) جدی نگرفتم . منو رضا همچنان با هم دوست بودیم منم اصلا بروش نیاوردم که یه چیزایی ازش میدونم . تا اینکه یه روز ساناز بهم گفت که رضا با یکی از فامیلهای دورشون به اسم فریبا نامزد کرده . از اون به بعد خیالم راحت شد ودیگه اونارو زیر نظر نمیگرفتم . تقریبا هفته ای 3 یا 4 باربا سانازجونم سکس داشتیم وای چه سکسهایی همه روشهایی رو که از فیلمهای سوپر یاد گرفته بودمو روی سانازجونم اجرا میکردم . مثلا در حالی که کیرمو تا آخر تو کسش جا داده بودم با یه کیر مصنوعی که خودمون درستش کرده بودیم به سوراخ کونش حال میدادم ولی بازم سانازهمیشه تشنه سکس بود تا اینکه یه روزکارم زود تموم شد و منم زود رسیدم خونه دیدم از ساناز خبری نسیت . یکی دو جا زنگ زدم ولی پیداش نکردم بعد از حدود یک ساعت صدای درو شنیدم و فهمیدم خودشه . ساناز که انتظار دیدن منو نداشت خیلی جاخورد و حسابی دستپاچه شد منم اول علت دستپاچگی شو نفهمیدم . گفت که یه خورده خرید داشته و خیابونا شلوغه و… سریع رفت تو حموم و برگشت گفت العان ناهار حاضر میشه . کاملا از رفتار ساناز گیج شده بودم بهش گفتم تا ناهار تو حاضربشه یه دوش بگیرم . تو حموم شلوغ بود و رخت و لباسا تو رخت آویز زیاد بودن لباسهامو درآوردم و یه جوری میخواستم اونارو تورخت آویزجا بدم که حس کردم دستم خیس شد . بله لباسهای زیر ساناز پر از آب کیر بود . سرم گیج رفتو حسابی بهم ریختم . هزارجورفکر از سرم گذشت . دیگه مطمئن شدم علت رفتار عجیب ساناز همین بوده ماتم برده بود دستو پام داشت میلرزید . یعنی کی با ساناز رابطه داره؟ خدایا بدبخت شدم ، حالا چیکارکنم؟ لبا سامو همونجور پوشیدمو سریع رفتم سراغ ساناز . منو که دید وحشت کرد رنگش پرید . فهمیده بود که لو رفته . یه کشیده آبدار زدمو دسته جارو برقی رو برداشتم که بهم التماس کرد گفتم خفه شو … فقط بگو با کی رابطه داری؟اونم از ترس بدونه هیچ حرفی سرشو انداخت پائین با صدای وحشت زده گفت … رضادیگه نفهمیدم چی شد که دیدم دارم زنگ خونه رضا رو میزنم . در باز شد مامانش بود گفت سعید جان چی شده چرا بیقراری پسرم؟ اتفاقی افتاده ؟ حرف بزن دیگه زبونم بند اومده بود گفتم با رضا کار دارم اونم سریع رضا رو صدا کرد . تا رضا بیاد یه لیوان آب سرد بهم داد گفت بشین رو تخت آب بخور . رضا اومد ببینه کیه با دیدن وضعیت داغون من اونم فهمید لو رفته رنگو روش پرید و خشکش زد . با خودم گفتم خدایا حالا چیکارکنم نگاهم افتاد به مامانش که هراسان منتظر بود ببینه چی شده . به یاد مادرهمیشه نگران خودم افتادم دلم براش سوخت . رضا هم دیگه کم مونده بود پیش مامانش سکته کنه . خودمو کنترل کردم یه خورده آروم شدم با خودم گفتم سعید العان وقتش نیست . همونجوری بدونه اینکه حرفی بزنم برگشتم خونه دیدم سانازنیست خودمو انداختم روتخت نمیدونم چند ساعت رو تخت بودم که صدای زنگ در سکوت خونه رو شکست پاشدم درو بازکردم با تعجب دیدم رضا ست. قیافش خیلی شرمنده نشون میداد بی اختیاریه سیلی محکم بهش زدم . میخواستم درو ببندم که رضا به زوراومد توافتاد به دستو پام.سعید جان منو ببخش غلط کردم اگه جریانو پیش مادرم میگفتی سکته میکرد همش تقصیر من بود ساناز نمی اومد من مجبورش کردم به خدا تلافی میکنم و …چند ماهی ازاین ماجرا گذشت منم به خاطر اینکه سانازو خیلی دوست داشتم واینکه فهمیدم مقصر اصلی رضا بوده سانازوترسونده اگه بهش یه بار کس نده یه چیزهایی رو به من میرسونه، بخشیدمش ولی دیگه باهاش سکس نداشتم و همین خیلی کلافش کرده بود. با رضا هم نه مثل اول ولی حرف میزدیم وهر باربه من میگفت که منو شرمنده کردی و من حتما جبران میکنم دلم خیلی برای کردن سانازتنگ شده بود وقتی یاد کس تپل و داغش با سینه های گرد وزیباش می افتادم دیوونه میشدم خود ساناز هم میدونست چی میکشم . دو روز به روز تولدم مونده بود . ساناز اومد پیشم دراز کشید و بی مقدمه با دستش کیر پژمرده منو گرفت . زیاد عکس العمل نشون ندادم ولی کیرم بدجوری بلند شد منو حسابی ضایع کرد . ساناز هم از بی کیری داشت میمرد ولی میگفت العان بهت کس نمیدم نگه داشتم واسه شب تولدت در ضمن مهمون هم داریم.پس فردا ساعت هفت و نیم از سر کار رسیدم خونه یادم رفته بود که امشب شب تولده و مهمون هم داریم . خیلی عادی در رو باز کردم ساناز اومد ، چقدر لباس زیبایی پوشیده بود کیک و بندو بساط همه براه بودن خونه خیلی مرتب و ترو تمیز بود همه چیز برق میزد. حس آرامش خوبی داشتم با دیدن کیک تولد به شوخی به ساناز گفتم پس کادوی تولدم کو؟؟؟ اونم با یه لبخند زیبا جواب داد کادو هم آماده است ولی باید یه قول مردانه بدی که کادوی تولدت رو رد نکنی آخه براش خیلی خیلی زحمت کشیدم گفتم مگه میشه دست سانازم رو رد کنمساعت حدودا 10 بود که زنگ خونه بصدا دراومد . رفتم درو بازکردم . از تعجب خشکم زد . رضا بود با یه دختر چادری کنارش مهمون نمی خوای آقا سعید؟ چچچرا بفرمائید . حدس زدم دختره باید نامزدش باشه از ساناز پرسیدم گفت هفته پیش عروسی کردن.خلاصه بعد از تعارف کردن اومدیم نشستیم دور هم رو مبلها رضا گفت اجازه هست راحت باشیم ؟ بله خواهش میکنم بعد بلند شد کتش رو درآورد زنش هم چادرش رو برداشتو داد به ساناز . واااااااااااااااااااااااااااااای زنش یه دخترزیبای قد بلند خوش هیکل وسفید … که روسری نداشت یه تاب قرمز تنگ که کمرش هم لخت بود با یه دامن خیلی کوتاه زرد به تن داشت نوک سینه هاش از زیر تاب معلوم بود. رضا گفت معرفی میکنم فریبا خانمم هستن منم گفتم خوشبختم خانم . تشکر کرد و گفت رضا تعریف شمارو خیلی برام کرده . لباس پوشیدن ، طرز نشستن و آرایش بسیار زیبای فریبا یه جوری بود که ناخاسته کیرم بلند شد حس کردم یه قطره هم آبش اومد . ساناز از آشپزخونه صدام زد ولی اگه پا میشدم همه جریان کیرمو میفهمیدن . چند ماه بود سکس نداشتم و حسابی حشری شده بودم .رضا گفت با اجازه آقا سعید من برم آشپز خونه چایی بیارم . جاخوردم ولی تا حرفی بزنم پاشد رفت . فریبا از جاش بلند شد و اومد کنارم نشست از خجالت پاشدم رفتم به طرف آشپزخونه رضا سینی بدست داشت می اومد . با طعنه و یواش به سانازگفتم حتما کادوی تولدم یادم انداختن اون قضیه هست نه؟ ساناز اومد روبروم وایساد با لحن دلشینی گفت نه کردن سوراخ کون فریبا کادوی تولد تو از طرف رضاست . کم مونده بود آبم بیاد گفتم چی؟ درست شنیدی برو که منتظرته سرمو که برگردوندم دیدم فریبا لخت مادرزاد نشسته روی صندلی بدن سفیدش داشت برق میزد . رضا گفت آقا سعید بیادیگه فریبا منتظرته گفته بودم که از خجالتت درمیام . بیا که امشب میخوام باهات بی حساب شم . فریبا هم گفت آقا سعید نکنه از من خوشت نمیاد ؟ آروم آروم رفتم جلوتر نشستم رو صندلیفریبا هم از رو صندلی خودش بلند شد و رو زمین کونشو به طرف من قنبل کرد و گفت آقاسعید کادوی رضا رو رد نکن . ساناز اومد گفت سعید پاشو دیگه بده . بعد رفت یه کرم آورد سوراخ کون فریبارو که درست جلوی من بود چرب کرد دیگه طاقت نداشتم سریع شلوار و شورتمو دراوردم انگشتم آروم آروم دور سوراخ کون فریبا چرخوندم بعد یواش انگشت اشارمو فرو کردم تو کونش . از صدای آخ خ خ گفتن فریبا فهمیدم دردش اومد . داشتم تو آسمونا سیرمیکردم رضا به خاطر اینکه حشریترم بکنه گفت سعید جون من تا حالا فقط کس فریبا رو کردم . کونش تا حالا کیر ندیده سوراخ کونشو مخصوصه تو نگه داشتم . زود باش افتتاحش کن شاید از من راضی بشی درضمن هوای زنمو داشته باشیا یواش بکنش . کیرمو گرفتم تودستم انگار بزرگترو کلفت تر از همیشه شده بود گذاشتم در کونش که فریبا برگشتو گفت یه لحظه ببخشید بعد کیرمو گرفت تو دهنش . فقط کله کیرم تو دهنش جا میشد حسابی خیسش کردو دوباره به طرف من قنبل کرد. وای که چه کیفی کردم . رضا واقعا خوب جبران کرده بود کیرمو یواش فشار دادم تو کونش سر کیرم بزور رفت تو صدای فریبا بلندش اوخ خ خ … دیگه تو حال خودم نبودم . به یاد روزی افتادم که رضا کیرشو تو کس ساناز من کرده بود واینکه چقدر عذاب کشیده بودم . راست میگفت فریبا رو تا اون روز از کون نکرده بودن من هم تجربه نداشتم ولی از تنگ بودن سوراخش مشخص بود . فشار کیرمو بیشترکردم و همونطور ویکدفعه تا آخرفرو کردم تو کونش . فریبا از شدت درد یه جیغی کشید که ترسیدم همسایه ها متوجه بشن . یکم زیاده روی کرده بودم خلاصه بار دوم که فرو کردم آبم اومد آهی کشیدم و پایان ابی که چند ماه بیرون نرخیته بود تو سوراخ کون فریبا خالی شد . فریبا دیگه صداش در نمیومد منم 5 دقیقه ای تو همون حال بیحرکت حال میکردم . به خودم که اومدم دیدم رضا و ساناز بغل هم نشستن البته کیرش تا ته تو کس ساناز من بود . رضا گفت ببخشید که بی اجازه بود منم گفتم نوش جونت آقا رضا .بعد از اون شب من از زبون خود رضا و ساناز شنیدم از موقعی که ساناز 9 سال و رضا 13 سال داشته با هم دیگه از کون سکس داشتن و من از همه جا بی خبربجز چند بار دستمالی کس خاطره سکسی نداشتم . فریبا هم چون بچه شهرستانیه و بخاطر محدودیتهای زیادیکه جا های کوچیک دارن تا موقع ازدواج اصلا دوست پسرحتی از طریق تلفن هم نداشته و کونش کا ملا آکبند دست من رسیده بود . برای جور کردن مراسم اون شب ، خانم من با رضا چندین ماه مخ فریبا رو کار گرفته بودن تا راضیش کنن . ازاین ماجرا دو سالو نیم گذشته و ما تا حالا هفت بار با هم سکس ضربدری داشتیم .بیشترین حالو وقتی سانازو دوتایی میکنیم میبرم یه بار هم که رفته بودیم شمال دو تا هتل مجزا گرفتیم و با کلک زنهامونوبا هم دیگه عوض کردیم و تاصبح انواع روشهای تخصصی کس کردن با کون کردنو به همدیگه یاد دادیم . امیدوارم از ماجرای من خوشتون امده باشه . لطفا اگه حال کردین و آب کس یا کیرتون راه افتاده نظرتونو در باره سکس ضربدری برام بدین . متشکر میشم .نوشته سعید

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *