سوگل تپل و پسر دایی متین

0 views
0%

سلام.سوگل تپلم….داستانم رو با شهاب خوندین.حالا میخوام داستانم با پسر داییم رو تعریف کنم که اینم عین حقیقته.پسردایی من-که اسمشو میذارم متین به خاطر ساکت بودنش اما فقط من میدونم چه جونوریه- ازم 3 سال بزرگتره.قد 180.کمی تپل و هیکل ورزشکاری .از بچگی باهم بویم.دوستش دداشتم.کم کم عاشقشم شدم.اونا یه شهر دیگه زندگی میکردن.هر چند سال یه بار میدیدم همو.من 14 سالم بود و اون 17 سالش که فهمیدم یه کم خیلی دوسش دارم.اومده بودن خونمون.همه خواب بودن .رفت حموم.کمی بعد صدام کرد.منم فک کردم حتما چیزی میخواد.رفتم.سرشو اورده بود بیرون.بعد با یه صدای لرزون بهم گفت سوگل میای یه کم از اون کارا بکنیم؟منو میگی دیونه شدم…با عصبانیت نگاش کردم و رفتم اتاقم.تصمیم گرفتم به خواهرش بگم..اما نگفتم.بعد با خودم گفتم دیگه باهاش حرف نمیزنم..اخه اون موقع ها زیاد از سکس و این چیزا خوشم نمیومد.خلاصه..اون چند روزی که اونجا بودن باهاش قهر کردم.خیلی ناراحت بود.معلوم بود هم پشیمونه و هم ترسیده از گفتنش.روز رفتن که شد دلم طاقت نیاورد.رفتم باهاش روبوسی کردم و با چشم گریون بدرقه اش کردم…..اینا گذشت…تا امسال عید..تو این وسط گاهی با هم اس میزدیم.چندبار هم اومد اینجا.اما چیزی نشد.فقط نگاهاش بهم تابلو شده بود.دائم زیر چشمی همه جامو دید میزد.امسال عید اومد.اون شب وقتی منو تو بغل شهاب دید..دیدم ناراحت شد..من دیونه هم هنوز عاشقش بودم.اما بهش نمیگفتم.به خیال اون که اونم منو دوس داره اما….تصمیم گرفت بودم باهاش حرف بزنم و بدونم نظرش چیه.میخواستم تکلیفم رو روشن کنم.میدونستم با یککی دوسته..با خودم گفتم اگه بدونم منو فقط به خاطر سکس میخواد حالشو میگیرم….از یه طرف هم چون اون شبا خیلی حشری میشدم همش دلم میخوات باهاش باشم..فقط و فقط در حدد عشق بازی.اون روز که با شهاب رفتم بیرون…وقتی برگشتیم خواب بود تو اتاق.همه خواب بودن.شهاب هم رفت خوابید.قراربود براش یه مطلب ترجمه کنم.دیدم نمیتونم بخوابم.رفتم سراغش.دیدم خوابه .چندبار خواستم بیدارش کنم اما نشد.دل و جراتم بیشتر شدده بود بعد از حال با شهابدل ر زدم به دریا و رفتم جلو.تیشرت تنش نبود و یه رکابی داشتوچند بار صداش کردم..متین…متین..متین جان-تنبل نمیخوای بیدارشدی…من اومد م ها….اما خیدر…یه لحظه صورتم رو بردم جلو.لپش رو بوسیدم اروم و شهوانی..بعد با نوک انگشتام کشیدم رو بازوهای لختش…..بیدر شد.با تعجب برگشت و وقتی منو دید….لبخند زد.اگفتم پاشو بیا..کارت دارم..گفت باشه..وقتی خواستم برم دستمو گرفت…کشید طرف خوددش..داغ بودم..لباشو اورد جلو..منم …..و این اولین بار بود که لبای اونو لمس میکردم …واییییییییییییی…گر گرفتم…یه لب خیلی کوتاه..و زود دویدم بیرون…اصلا فکر نمیکردم که اگه کسی ببینه چی میشه..خلاصه اومدد وترجمه کردم متناشو.شب با پسرای فامیل جمع بودیم و دداشتیم پاسوربازی میکردیم..من تنها دختر تو جمع بودم..داشتیم حکم باز ی میکردیم..متین سمت چپم نشسته بود و شهاب سمت راستم.البته شهاب بازی نمیکرد.سرش رو گذاشته بود رو رون من ….و منم سرشو گاهی نوازش میکردم.متین برداشت یه بالش داد به شهاب که بیابخواب روش…شهاب گفت مگه عقلم کمه رون به این نرمی رو ول کنم رو بالش بخوابم…و هم خندیدن…موقع بازی که به جاهای حساس رسیده بودد و همه فکرشون به بردد بود…هرکدوم یه بالش بغل مونبود.منم دامن بلند پوشیده بودم.دیدم یه چزی خورد به انگشتای پام..دیدم دست متینه..کم کم دیدم داره انگشتای پا و پامو میماله که به خیال خودش منو تحریک کنه…منم ککم نمیگزید…اما خودش…….بالاخره بازی تموم شد و رفتیم بخوابیم.اس میدادیم.بعد گفت میای تو اتاقم.خواهش میکنم…منم قبول کردم.وقتی مطمئن شدم همه خوابن-ساعت 3.5 صبح بوداخه-پا شدم اروم رفتم تو اتاقش….فقط دلم میخواست تو بغلش باشم و لبام رو لباش..همین….وقتی وارد اتاق شدم دیددم ایستاده….معطل نکرد..اومد جلو …..بغل کردیم همو و لبام قفل شد رو هم…حالا نخور کی بخور..بادستم هم پشت شو ممالیدمدیدم بدجوری حشری شده….داشت میلرزید شدید….اصلا کنترلش دست خودش نبود…اما منوووخیلی ریلکس…دیدم اینطورینمیشه…اروم گردنشو بوسید مو لاله گوشش رو گرفتم تو دهنم …بعد در گوشش گفتم اوم..متین جان اروم باش عزیزم..من پیشتم دیگه…عجله نکن…آروم……ارومبا لحن صدام …کمی اروم شد..محکم بغلش کرددم و نگهش داشتم..مثل اینکه یه ماددر داشت بچش رو اروم میکردد.اما تا ولش کردم باز شروع کرد…اومد رو گردنم و داشت میخورد با حرص و تند تند..بعد برم گردوند و از پشت مشغول خوردن گردنو گوشم شد….فک کنم وقتی داشت پاهامو ومیمالید خودش حشری شده بود نه من Dبعد یهو برم گردوند .از جلو چسید بهم و خودشو مالید و انگشت کرد بهم…کیرش رو حس کردم…میمالید رو کسم….بدم اومد…منتظر همین یه حرکت بودم…گفتم متین ولم کن…..نمیشنید چیزی..همینطور که داشت لب و گردنو بالای سینه هامو میخورد….خودشم میمالید..منم هی میگفتم نکن…جدا بدم اومد..من ه چی فک میکردم..اون به چیوو…..برام ثابت شد که تو پایان این سالا فقط به خاطر سکس چشش دنبال من بود….تصمیمم رو گرفتم…. )هنوز داشت خودش رو بهم میمالید..منم میخواستم ارومش کنم..نشد…..برم گردوند از پشت به شدت بعلم کرد..نفسم بند اومد…..دست رفت عقب..بعد گرمی یه چیزی رو روی دامنم حس کردم…وسط کونم…و بعد بوی کیر…حدس زدم که کیرشو اورده بیرون..اما اصلا نگاش هم نکردم…داشت خودش رو میمالید و کیف میکرددددددددددد پیش خودش…بعد برم گردوند و از جلو چسبید..و دوباره….وقتی دیدم کاملا حشری شده و راست کرده…گفتم متین…یا ولم میکنی یا داد میزنم همه بریزن اینجا میگم به زور کشید ی منو تو اتاق.. )تا اینو گفتم فک کنم…..فییییسسسسسسسسسسسسسسسسس…..کیرش خوابیدباورش نمیشد…زدم بیرون از اتاق =))و رفتم که بخوابم.شورتم حساب یخیس شده بودکاش به جای اون با شهاب یه حال حسابی میکردم….این بچه قرتی هیچی حالیش نبود….فرداش بهم اس داد که تو خیلی ریلکس بودی..انگار نه انگار..اما من کاملا حشری شده بودم…دیوونم کرده بودی…اما بد کردی باهام تا صبح از شق درد و کیر درد خوابم نبرد =))و این گونه بود که من ازش انتقام گرفتمتا عمر داره اون درد یادش نمیره..الانم محل سگم بهش نمیذارمنظر بدید..میدونم میگید اصلا سکسی نبود و از این حرفا…..به هر حال……هرچی بود این بود….نوشته سوگل هات و تپل

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *