سلام اسم من (آ) هست و 20 سالمه این داستان برای 1ماه پیشهاما قبلش ازتون خواهش میکنم که تا آخرش بخونید و در اخر اگه لایق تشویق بودم تشویق و اگر نه هم تا میتونید فحشم بدید. اما مطمئن باشید که این داستان واقعیه و اینو بهتون قول میدم که بر گرفته از تخیلاتم نیستداستان از اونجا شروع میشه که من یه پسر دایی به اسم کامران دارم که از من یک سال بزرگتره و جدا از نسبت فامیلی حسابی رفیق هم هستیمکامران قبلا بم گفته بود که توی نت با یه خانم شوهردار به اسم منیر دوست شده و تا حالا هم چندبار باهم سکس داشتنیه مدت بود که همش پیش هم بودیم و با ماشینش تو خیابونا کس چرخ میزدیم تا وقتمون بگذره (تابستون بودو ترم تابستون هم برنداشته بودیم) خلاصه از هفت دولت آزاد بودیمیه روز که نسبتا زود بیدار شده بودم (ساعت 11) به کامران زنگ زدم که ببینم چیکار میکنه که واسه عصر برنامه بچینیم که بهم گفت محلتونمو الان میام پیشتوقتی اومد ازم پرسید خونه خالی داری یا نه چون احتمالا منیرو بیارم که متاسفانه مادرم اون روز مثل عجل معلق هی میرفت بیرونو میومد و خبری از خالی شدن خونه نبود کامران که حسابی نا امید شده بود با یه لحن ناراحت گفت اگه ردیف شد خبرت میکنم که تو هم یه سیخ بزنی و بی نسیب نمونی اینو گفتو رفت (اولش تو کونم عروسی بود چون حدود 1ماه از آخرین سکسم میگذشت و به فکر این بودم که این کار پسر عمومو چطوری جبران کنم اما بعدش نا امید شدم چون خونه خالی نبود)بدون هیچ توجهی که این منیر خانم قصه ی ما شوهر داره انصافا اصلا یادم نبودمنم دست از پا درازتر سوار ماشینم شدم که برم یه دوری بزنم بلکه یه دختر سوار کنمو باش بلاسم که روزم بگذرهکه یهو کامران زنگ زدو گفت خونه رو خالی کرده( مادرشو راضی کرده بود که بره خونه ی خالش) منم بیخیاله کس بازی شدمو با سرعت پایان راهی خونه شدم و یکراست رفتم حموم که یکم سفید کاری کنممشغول شستن بدنم بودم گوشیم دوباره زنگ خورد (معمولا وقتی میرم حموم گوشیمو میزارم لایه حوله و با خودم میبرم حموم) کامران بودگفت خونه ی خاله ردیف نشد مادرم رو میارم خونه ی شما پیش مادرت و خودمون هم به بهونه ی اوردن لب تاب میپیچم به بازیزود از حموم اومدم بیرون و حاضر شدم و کاندوم خریدم و نشستم منتظر کامرانحدود 20 دقیقه ی بعد رسیدن و بعد از کلی سلامو احوال پرسی ما اونا رو پیچوندیم تا بریم دنبال منیر که بریم خونه ی کامران ایناتو راه کامران بم گفت که حاضری با خانم شوهر دار سکس کنی یا نه؟ منم که شهوت از گوشام داشت میریخت بیرون بی اختیار گفتم آره ( و رسما خودمو به گا دادم)خلاصه رفتیم دنبالشو 3 نفری راهی خونه شدیم. من ادم زبون بازی هستم و جلوی دختر جماعت حسابی زبون میریزم اما اون لحظه حرفی برای زدن نداشتم وانگار زبونم بند اومده بود فقط به کامرانو منیر که مشغول شوخی کردن بودن نگاه میکردموارد خونه شدیم . منیر به سفارش کامران یه لباس خواب توری خیلی سکسی اورده بود و رفت تو اتاق که بپوشه کامرانم رفت تا تو عوض کردن لباسش بش کمک کنهمن موندمو یه گوشی که هی زنگ میخورد و باید هی جواب میدادم چون کاره مهمی بودتو حالو هوای خودم بودم و داشتم با تلفن صحبت میکردم که در اتاق باز شد و منیر دست تو دست کامران اومدن جلومبیچاره منیر ازم خجالت میکشیدو سرش رو انداخته بود پایین (آخه تا قبل از این اتفاق اصلا همو نمیشناختیم)کامران چسبوندش به دیوار و شروع کرد به لب گرفتنبا یه دستش سینه هاشو میمالید با اون یکی هم کونش رو و من همچنان داشتم با تلفن فک میزدم و شاهد این صحنه بودمکیرم یواش یواش داشت یه تکون هایی میخورد و تو ذهنم داشتم همه چیز رو اماده میکردم که چطوری بکنمش که به جفتمون حال بدهخلاصه به هر زوری شده به طرف فهموندم که دستم بنده و بعدا زنگ بزنه گوشی رو که قعط کردم کامران سرش رو رو به من برگردوند و با حرکت سرش بم فهموند که بیا دیگه که من بازم ادای تنگ هارو در اوردمو نرفتم جلوچرخیدنو اینبار کامران چسبده بود به دیوار و پشت منیر رو به من بود وای که از شق درد داشتم میمردم و چون شلوارم تنگ بود کیرم حسابی درد گرفته بودمنیر در گوشه کامران یه چیز گفت ولی من نشنیدم و داشتم از فضولی میمردم که کامران با صدای بلند و با خنده گفت منیر میگه بار اولشه که خجالت میکشه؟ منم گفتم نه شما به کارتون برسید منم میام حالاو برگشتن تو اتاق و در رو هم بستنبعد از حدودا 30 دقیقه کامران لخت از اتاق اومد بیرون معلوم بود حسابی خسته شده چون هم چشاش خمار بود و هم خیس عرق بود . داشت میرفت به سمت دستشویی که بم گفت منتظر چی هستی برو تو دیگه منم مثل احمقا هاج و واج مونده بودم که یهو ازش پرسیدم منیر میدونه که گفت اره زود برو که وقت نداریم(اخه اولین باری بود که با طرفم تنها نبودم .. خب کامران قبلا تجربه ی سکس گروهی رو داشتو براش عادی بود ولی من نه)وقتی رفتم تو دیدم داره شرتش رو پاش میکنه اول پیشه خودم گفتم نکنه داره میپوشه که بره که رفتم سمتش و بغلش کردم … جفتمون ساکت بودیم و هیچ حرفی برای زدن نداشتیم (حتی اسمم رو هم نمیدونست) که من سکوت رو شکستم و گفتم کامران ازت خیلی تعریف میکرد و معلومه خانم خوبی هستی (میدونم کس گفتم اما فقط میخواستم به اون سکوت مسخره پایان بدم)گفت لطف داری و بعدش شروع کردیمبزارید از هیکلش براتون بگم (سینه های نرم و کوچیک- قدشم حدود 160 تا 165 بود- چون زایمان کرده بود یکم شیکم داشت – در کل معمولی بود ولی از هیچی که بهتر بود)شروع کردم به لب گرفتن ازش با دست راستم سینه هاشو میمالیدم و دست چپم هم دور کمرش بود بعد از چند دقیقه دراز کشیدیمو شروع کردم به خوردن گردنش بوسیدن سینه هاش این وست دستم بیکار نبود دستمو کرده بودم تو شرتشو کسشو میمالیدم و انگوشتمو هی میکردم تو کسش و در میاوردم- چون قبل من هم سکس کرده بود کسش حسابی خیس بودیواش یواش لباسام رو در اوردم و از جیبم کاندومو دراوردمو گذاشتم رو کیرم بهش گفتم میخوری که گفت بدم میادو از رو کاندوم میخورم- به حات 69 بودیم داشت کیرمو میخورد ولی چون کاندوم گذاشته بودم زیاد بم حال نداد 5 دقیقه ای برام ساک زده منم هی باکسش بازی میکردمو انگوشتمو میکردم تو و در میووردمخوابوندمش رو زمین و پا هاشو باز کردم انصافا با اینکه هیکلش کیری بود ولی کس قشنگی داشتکیرمو اروم کردم تو(کسش بقدری گرم بود و کیر منم مثل یه رسانا عمل کرد و تا گوش هام هم داغ شده بود) و نوک سینشو میبوسیدم و شرو کردم به تلمبه زدنبعد از چندتا تلمبه برای اولین بار صدای ناله هاشو شنیدم به قدری قشنگ ناله میکرد که دلم میخواست صداشو ضبط کنمگردنشو میخوردم و اونم داشت لاله ی گوشم رو مک میزد- حدود 10 دقیقه همونجوری تلمبه زدم – دیگه کمرم درد گرفته بودو سرعت رو حسابی کم کردم اونجا بود که اسم و سنمو پرسید اسمم یکم عجیب غریبه واسه همین معنیش رو ازم پرسید و منم گفتم معنیش میشه مقدس وقتی اینو گفتم یه نیش خند معنا دار زد که من اون لحظه هیچی جز اینکه باید به کارم ادامه بدم متوجه نمیشدم – شهوت منو هم به ناله و اه و اوه انداخته بود- بدون مقدمه بهش گفتم از زندگیت راضی هستی؟(اصلا نمیدونم تو اون وضعیت این سوال رو از کجام در اوردم ) اونم در حالی که زیرم بود و پا هاشو دور کمرم حلقه کرده بود گفت نه – گفت که مردم نمیتونه ارضام کنه و یه دختر 3 ساله دارم وقتی اینو شنیدم انگار یه پارچ آب یخ ریختن روم به خودم اومدم ولی خیلی دیر بود و دیگه کار از کار گذشته بود و حالا تازه یادم افتاده بود که دارم یه خانم شوهر دار رو میکنمحالا که دیگه آب از سرم گذشته بود و شهوت سر تا پام رو فرا گرفته بود با قدرت هرچه بیشتر تلمبه میزدم محکمتر از قبل داشتم میکردمش صداش رفته بود بالا و داشت لذت میبرد و من از اینکه تونستم کاری کنم زنی که ازم 5 سال بزرگتره اونجوری زیرم ناله کنه خوشحال بودملبم رو چسبیدم به لباش زبونمو کردم تو دهنش و اونم با اشتیاق زبونمو مک میزد( که وقتی بعدا برا کامران تعریف کردم از خنده داشت زمینو گاز میگرفت چون قبل از اینکه من برم سراغه منیر براش بدون کاندوم ساک زده بودو الکی بم گفته بود که بدش میاد و من نا خواسته وارد یه بازی کثیف شده بودم اونم بازیی که کیر پسر داییم توش نقش اول رو بازی میکرد)چندبار مدل عوض کردیم و حتی یبار هم کاندوم پاره شد و مجبور شدم عوضش کنم ولی از اینکه ابم بخواد بیاد خبری نبودبعد از نیم ساعت حالا رو کیرم نشسته بود و اروم اروم بالا و پایین میکرد کیرم انگار داشت میشکست دیگه لذتی نمیبردم و همش درد کیرم رو تحمل میکردم که کامران اومد تو با خنده گفت بی جنبه کم بکن همیشه بکنمنکه بیحاله بیحال بودم و فقط میخواستم ابم زودتر بیاد ولی اخرش هم نیومد منیر گفت بجم دیگه دلم درد گرفته دیگه نمیتونم منم گفتم که بسه و رفتم توالت.تو این داستان بر عکس داستان های دیگه نه اب من با فشار زیاد پاشید توی کون یا روی سینه های منیر و نه اون تنش لرزید و ارضا شد هیچیاصلا باورم نمیشد … مگه میشه ادم سکس بکنه و لذت نبره؟ ولی من نبردماز اون روز به بعد من موندمو یه خاطره و یه دنیا عذاب وجدان . عذابی که ناشی از شهوترانی خودم بود نه کس دیگهولی این تجربه باعث شد تا خیلی از دوستامو که میدونستم با خانم متاهلن یا میخوان برن دنباله اینکار جلوشونو بگیرم و این داستانو براشون میگم که منصرف شناین داستان کاملا واقعیه الان که دارم فکر میکنم میبینم حقمه کلی فحشم بدین اما بعد از این ماجرا خیلی ها رو از اینکار منصرف کردم و دنبال راهی برای جبرانش هستمببخشید که سرتون رو درد اوردمدوستتون دارم (آ)نوشته sismaster2012
0 views
Date: November 25, 2018