سکس اتفاقی با عمی کتی

0 views
0%

سلام اسم سامی هست از شهرستان دارابمن یه یه خاله دارم که خونشون بندرعباس هست خاله من کمک ماما هست تو بیمارستان بچه دنیا میاره تقریبا 45سالشه من خیلی دوست داشتم که با اون سکس داشته باشم یه شب که ما برای دیدنی به خونه خواهرم رفته بودیم بندر عباس من رفتم خونه خالم شب اونجا بمونم اخه یه پسر هم سن من داره از قضا همون شب دوستهای پسر خالم از کرمان امدن شب اونجا بمونن از اونجایی که خونه خاله من کچیکه من و اون پسر خالم و خاله ام داخل یک اتاق کوچک که اون خونه داشت خوابیدیم چونکه اتاق کوچیک بود یه جوری خوابیدیم که باسن خاله ام راست صورت من بود اون پسر خاله ام که کنار ما خوابید بود یه خورده قیافش به معتادها میخورد از شانس خوب من همین سرش روروی بالش گذاشت خوابش برد من که از قبلا هم تو نخ خالم بودم میدونستم که خودشم دلش میخواد چونکه شوهرش هم پیر بود هم معتاد نمیتونست راضیش کنه خلاصه ما خوابیدم سرجامونو اونم خوابید لامپو که خواموش کردیم یه نیم ساعتی که گذشت من حس شیتونیم گل کرد و یواش یواش دستمو به باسنش نزدیک کردم و یواش یواش لای پای خوشکلش مساژ میدادم یه ده دقیقهای به این کار داشتم ادامه میدادم که یک دفعه یه تکون بدجوری خورد و چرخید من هم خیلی ترسیدم گفتم شاید حواسش شده و دوست نداره این کارو بکنه خلاصه خودمو زد به خری پتو رو کشیدم رو خودم و چشمامو بستم که بخوابم یه ده دقیقه ای که گذشت یک دفعه دیدوم از جاش بلند شد نشست سرجاش من هم داشتم یواشکی نگاش میکردم یه نگاهی به بچه اش کرد در بست وپتویی که رو من بود نصفش کشید رو خودش وچوچولش رو داد طرف من و خوابید من حالا نمیدونستم چیکار کنم یه 5 دقیقه ای که گذشت دلو زدم به دریا گفتم بزار یه بار دیگه امتحان کنم دستم بردم طرفش دیدم دستشو گذاشته لای پاهاش منم یواش دستم رو کشیدم رو کسش یه چند باری این کارو کردم دیدم بله داره یواش یواش پاهاش از هم باز میکنه فهمیدم که خودشم دلش میخواد دستمو یواش از زیر شلواریش بردم داخل لامسب اونقدر تنگم بود که دهنم سر ویس شد تا بردم داخل یه خورده با کسش بازی کردم دستم از زیر شرتش بردم داخل یواش یواش دستم رو کردم داخل کسش کم کم داشت اب از کوسش میومد دست اوردم بیرون یواش دستش رو گرفتم وای نمیدونین انگار دستش داخل یه قالب یخ بزرگ بوده دستش داشت یخ میزد یواش کیرمو از تو زیر شلواری در اوردم دست اونو کشیدم بردم طرف خودم و گذاشتم وست دستش یواش یواش دست رو فشار میدادم به کیرم بعد از یه چند لحظه ای دستمو ول کردم دیدم بله خودش داره میمالونه من هم بیکار نشنستم زیر شلواریشو کشیدم پایین دستم خیس کردم و همین طور روی کسش میکشیدم انقدر کشیدم که دیگه صدای اه اهش در امد منم برای اینکه صدا نده جلوی دهنشو گرفتم اون که دیگه ارضا شده بود حالا نوبت من شده بود سرشو کشیدم جلو بردم طرف کیرم دهنشو باز کرد و گذاشتم تو دهنش یه خورده که ساک زد یواش خودمو چسبیدم بهش سرشو اورد طرف گوشمو بهم گفت فقط یواش که این بیدار نشه منم سر کیرمو گذاشتم لای دو تا پاهاشو شروع کردم به جلو و عقب کردن یه خورده که گذشت سرشو یواش کردم توش از اونجایی که میفهمیدم کرم هم بیجنبه هست بهش گفتم یه چیزی بده بریزم روش چونکه میدونستم اگه الان بخواد بره خودش بشوره خیلی ضایع است اونم هرچی گشت هیچی ندید شرتشو داد به من گفت بریز رو این من هم بعد از چند لحضه کردن دیدم داره میاد کشیدم بیرون و پایان ابم ریختم وست شرتش ولی خیلی تعجب کردم این با این سنش چه کس تنگی داشت فوری خودمونو جمع و جور کردم و اونم همون شرتو پوشید و خوابید اونو که نمیدونم ولی من که تا صبح خوابم نبرد تا صبح همین طوری دستم لای پاش بود فردا بلند شدم رفتم از اتاق بیرون اون رفته بود سر کار وقتی رفتم دستشویی معلوم بود که یکی رفته حموم من هم رفتم خونه خواهرم و رفتم حموم بعد از چند روز خواهرم بچه گیرش امد ویه چند روزی که گذشت قرار شد خاله جونم بیاد بچه رو نگه داره و بقیه بریم بیرون برای خرید من که تا جریانو فهمیدم خودمو به بی حالی زدم خاله که امد اونا رفتن بیرون واین دفعه دیگه من بودمو اون تنها یه خورده از اون شب صحبت کردمو از ترس اولش بهش گفتمو اینها بعد هم دوباره رفتم رو کار واز اون به بعد هر وقت که میرم بندر عباس حداقل یه بار مالشو میزنم اینم بود داستان من و خاله جونم حالا اگه دوست داری باور کن اگه هم دوست نداشتی برام مهم نیست باییییییییییییییینوشته‌ حسن

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *