سکس اردلان و شقایق

0 views
0%

سلاماین اولین داستانمهامیدوارم خوشتون بیاد(مقدمه)من اسمم اردلانه. (تعریف از خود نباشه) یه پسر تو دل برو یه کمکی خوشتیپ.به لطف دوستان و آشنایان هم سر و زبونم قـــــــــــده ی چنارهو تو کل کل کم نمیارم. اصولا اوپن مایند هستم و زیاد تو بند و بار +18 و اینا نیستم.به نظر من دوستی ارزشش خیلی بیشتر از این چیزاست که بخایم بگیم سریع برم با یکی دوست شم این شب جمعه ای یه کمری خالی کنم.از اونایی هم نیستم که فکر کنم که دختر یه ماشینه واسه من که خودم و راحت کنم و نیازم رفع بشه.نسبت به چیزایی که دیدم و شنیدم و خوندم ، یکم زود ارضا میشم واسه همین سعی میکنم اول طرف ارضا بشه.ببخشید که سرتون رو درد آوردم.اولین بارمه دیگه ، خودتون ببخشید.(داستان)داستان از زمانی شروع شد که من کلاس دوم راهنمایی بودم.من دوتا دایی دارم که هر کدوم دوتا دختر دارن.هر کدوم تو ی شهر زندگی میکنن و مام تو ی شهر دیگه.کلا هر گوشه ی کشور یه فامیل داریم ولی جداییم کلا (همه ی ایران سرای من است )) )یه روز که رفته بودیم مسافرت خونه دایی کوچیکم ، بعد از ناهار بزرگا رفتن خونه مادر بزرگم.خونشون از اون قدیمیاست و مادر بزرگم و داییم با هم زندگی میکنن ، یعنی فقط یه چند متری باهم فاصله داشتیم.من نشسته بودم رو مبل که دیدم ی دفعه شقایق اومد و نشستش رو پام، بدون هیچ مقدمه ای (شاید خیلیاتون بگین که الان دارم چرت میگم ولی راسته)این شقایق اون موقع ها اول دوم دبیرستان بودش،آشنا بودش با این چیزا ولی من نه.خیلی عادی بود واسه من.معمولا هم تو خونواده ی مادریم ، همه با هم راحتن ، حالا خالی نمیبندم و نمیگم که با تاپ استریج و شلوارک پلی بوی میومدیم جلو همدیگه ولی خوب زیاد هم شیخی نبودیم.گذشت و گذشت تا اینکه مام اومدیم تو خط و فهمیدیم که این شقایق خانوم کونش میخاره.من دوم دبیرستان شدم و اون شده بود بچه کــــــــــــــــــــــــــــونکوری.مادر بزرگ مادریش تو شهر ما زندگی میکرد ، یه تابستونی واسه عیادتش اومدن.شبی ک رسیدن اومدن خونه ی ما واسه استراحت و رفع خستگی سفر.من بیرون بودم و داشتم از باشگاه میومدم که تا فهمیدم که داییم اینا رسیدن مثه گرگی که دنبال بره باشه میدویییییدم.رسیدم خونه.تا حالا شده تو یه موقعیت تعجبناک قرار بگیرین؟تعجبناکی که خشکتون بزنه؟تا رسیدم خونه و دیدم که داییم اینا رسیدن (بعد چاق سلامتی ) گشتم دنبال شقایقی دفعه چشام نا خود آگاه به ی گوشه خیره شد8 ثانیه به طور کامل مبهوت وجناتش شده بودم.هر چی بگم کم گفتم (شقایق تو فامیل به بی بند و باری و دوست پسر فراووووون و … معروف بود واسه همین زیاد نمیدیدمش)آز آخرین باری که دیدمش 180 درجه که چه عرض کنم ، 540 درجه تغییر کرده بودموهاشو مش (نمیدونم اسمش چیه ولی خیلی طلایی بلوند نبودش و یکم میل به قهوه ای میزد) کرده بود.ابرو شیطونی ، کلاس ایروبیکی شده بود و مثه جمیله میرقصید و خوش هیکل شده بود.من اولش از بعد ظاهری فقط به همینا توجه کردم ( تو فکر پلاس ایتین نبودم)رفتم جلو دستمو دراز کردم و دست دادم ، صورتم و بردم جلو خواستم روبوسی کنم که مامیم با نگاه های خشمناکش منو بلعیدفهمیدم که میگه کره خر بزرگ شدی دیگه ، جلو ننه و باباش بوسش میکنی؟ ( اینو بعدا بهم گفتش)چند ساعتکی گذشت و خانم داییم فیلش یاد هندستون کرد و گفت باید بره خونه مامانشمام زیاد اصرار نکردیم ولی بچه هاش گفتن ما میایم و برمیگردیم ، آخه حوصلشون سر میرفتش.قبول کرد و رفتنساعتای 12 برگشتن.تو این مدت من همش تو فکر شقایق و هیکش و تیپ و قیلفش بودمدیگه یواش یواش شیطون داشت میرفت تو جلدم و اصغر هم هی سیخونک میکرد ( اصغر اگه گفتین اسم چیمه؟)خونه ی ما 3 تا اتاق داره.اتاق برادرم کولر و بخاری و اینا نداشتش و اون شب من و برادرم و دوتا دختر داییام تو اتاق من خوابیدیم(گفتم که زیاد گیر نبودن خونواده ها)البته من و برادرم رو تخت و اونا رو رخت خواب پایین.داداشم یه بوهایی برده بودش ولی ب روی خودش نمیاورد.من هی با خودم کلنجار میرفتم که چ کنم چ نکنم؟اون مشکلی نداشت یا اگه میداشت با چند دیقه ور رفتن باهاش حل میشدش ولی من همه ی ترسم از اون حرف مادرم بودش و اینکه یهو کار دست خودم ندم.تصمیم و گرفتم ( تو حین بازی کردن با کامپیوتر ، اون موقع ها تازه بازی hot ersiut اومده بودش) گفتم تیری تو تاریکیه دیگه.ساعتای 1 شده بود که چراغا رو خاموشیدیم و خوابیدیم(اولین بارمون نبود ک بچه ها تو ی اتاق میخوابیدیم)داداشم که مثه جنازه افتادش ، اون دختر دایی کوچیکمم که مثه اینکه تو ماشینشون کوه کنده بود و مردش ، من موندم و شقایق.داشت با گوشیش اس بازی میکردش و هی صدای تیک و تاک دکمه هاش استرس منو بیشتر میکردش.یهو گفتم بذار شروع کنم دیگه ، بهش گفتم بسه پدر اینقده اذیتش نکن بدبخت و ، یه ماچ کوچولو این دفه ک دیدیش بده بهش تا بیخیال شه دیگه.خندید و گفت بچه مثبته و واسه شارژ دارمش و از این حرفا.گفتم ما پسرا چرا تا ی دختر خوشگل و ناز و جیگر ک هات هات میبینیم اینجوری میکنیم؟( حالا تو اون موقعیت اون بهم میگفت هر کاری بکن میکردما، داشتم مقدمه چینی میکردم)گفتش دیگه اگه قرار نبود که واسه دختر خوشگلا شارژ بخرین پس واسه کی میخواستین شارژ بخرین؟از همین چرت و پرتا گفتیم و خوابیدیم.شقایق ی دختر کاملا خوشگل و هاته.ی صورت گرد و سفید و ناز داره، دماغشم از این کوچولو عملیاست و چونشم از این سوراخیا داره (مثه پرویز پرستویی)و وقتی هم که میخنده رو لپاش چال میفته.کمر باریک و کون قلمبه ای داره ،سینه هاشم که وااااااااااااای نگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــودوتا سینه لیمویی داره که تیشرتاشو میخواد پاره کنه.بعد از کلاس رفتنش هم کونش قلمبه تر شده هم پاهاش و کمرش باریک تر شدنیه استایل ناز و مانکنی داره.(اگه شد عکسشو میذارم براتون)خوابیدیم و یکم که گذشت یهو از خواب بیدار شدم.دیدم ک ب شکم خوابیده و پتو و ملافه هم ندارهآرو از رو تخت اومدم کنار رخت خوابش و یواش یواش دستم و رسوندم طرف رونشاول رون پاش و ناز کردم تا ببینم بیداره یا نهدیدم ک خوابه خوابهیکم جراتم بیشتر شدش و دستم و رسوندم لای پاهاشیکم دستم و بردم پایین تر ، راحت میتونستم چاک کوسشو با دوتا انگشتم لمس کنم.یکم انگشتمو بین چاک کوسش آروم آروم بالا و پایین کردم که ترسم ریختقشنگ رفتم کنارش و با دستام کونشو میمالوندم.میتونستم شرت تنگی ک پوشیده بود و چسبیده بود به کونش رو حس کنمیواش یواش روناشو مالوندم و یکم کونش و فشار میدادم که یدفه قشنگ برگشت طرفمتو اون صحنه (نمیدونم ک شمام داشتین همچین تجربه ای یا نه) میخواستم زمین دهن واکنه و برم تو زمینهر چی ک خوش حال بودم و اصغرم داشت میشد اکبر ی دفه از کفم در رفتهمونجوری موندم،تا خواست دهنشو وا کنه با خودم گفتم الانه ک دهنشو یاز کنه و جیغ و داد کنه و بدخت شم، گاوت زایـــــــــــــــــد اردلان جان.سرم و انداختم پایین و هیچی نگفتم.یدفه در کمال ناباوری شنیدم که میگه اردلانی یا سام؟اینو که گفت دوزاریم جا افتاد که اــــــــــــــــــــــــــــــی جان ، اون مالشا و نرمشای کون و کوسش حسابی سر حالش آوردهگفتم ببخشید اشنباه شد تقصیر من نبودش یه دفه شدش دست خودم نبودش و ….خندید و گفت شیطون بازیا رو از کجا یاد گرفتی؟ من که ب لطف این سایت و مطالب بچه ها کاملا دوزاریم افتاده بود خودمو زدوم ب موش مردگی و یکن اشک ریختم ( البته یکمش هم از ترس بودش) منو ک دید اومدم ی بوش کوچولو گذاشت رو لپم که عیب نداره داداشیتو میگی ناخواسته بوده و دست خودت نبوده ، پاک کن اشکاتو خرس گنده.یکم حرف زد و منم آروم شدم که باز کونش به خارین افتاد و طلب اصغر من و کردش بیا پیش من بخواب اگه خوابت نمیبره و ناراحتیذوق مرگ شدم و مثه چی رفتم بغلش(بغل آدمی زادی نه مثه حشریا) دستم و گذاشتم زیر سرش و و سرش و گذاشت رو دستم و صورتشو آورد طرفم،منم هنوز تریپ موش مردگی بودم.گفت ناراحت نباش دیگه ، چیزی نشده ک ، هم تو پشیمونی هم من به کسی چیزی نمیگماینو ک گفت خیالم راحت تر شدشدستم و ب طرف خودم خم کردم و با بازوش یکم بازی کردم و گفتم مرسی گلم . و لبشو خیلی آروم و ی کوچولو بوس کردممثه اینکه بوسم خیلی احساسی بودش و آتیشیش کردسرمو ک عقب بردم دیدم که چشاشو بست و ی کوچولو لبشو گاز گرفت ، دیگه شیر شدمدوباره سرم و بردم طرف صورتش و لب بالاییشو گذاشتم بین لبامحالا نخور کی بخورخیلی آروم و احساسی داشتیم لبای همدیگه رو میبوسیدیماون دستم و آوردم دور گردنش و دستام و دور گردنش حلقه کردم و ی دل سیر لباشو خوردماونم با ی دستش کمر منو گرفته بودش و اون دست دیگش هم زیر سر من بودشداشتم دوتا لب سرخ و قلوه ای و نسبتا باریک و ناز و میخوردمچند دیقه ای گذشت ک دستم و آوردم رو سینه هاشآروم آروم از رو لباسش میمالیدمشونی تیشرت قرمز پوشیده بود که سینه هاش از بس ک سفت شده بودن داشتن پاره میکردن یقشودستم و از تو یقش بردم داخل و از رو سوتین سینه ی چپشو میمالوندم و همزمان لباشو میخوردمب کمر خوابوندمش و تیشرتشو در آوردمهیچ نوع مقاومتی نمیکرد و چشاشو بسته بود و در نهایت همکاری حال میکردیه سوتین از این تور توریای قرمز داشت ک نوک صورتی سینه هاش قشنگ سفت شده بودن و معلوم بودشبا دست راستم سینه چپشو گرفتم و با دست چپم سینه ی راستشوپاهام و دورش انداخته بودم ک بتون راحت ب خودش بپیچه و آروم لباش و میخوردم و سینه هاشو میمالوندمی لحظه سرمو آوردم بالا و نیگاش کردم دیدم چشاشو بسته و تو همون حالا لب مونده ، فهمیدم ک الان آخرت حالشهدستام و بردم زیر کمرشو و گیره های سوتینشو باز کردم ( خانوما محترم اون چنگکای آهنی کوچیکی رو کی ی طرف بند سوتین هست و میره تو یه تیکه های آهنی اون بند سوتین رو گیره میگن دیگه؟)آروم سوتینشو در آوردم و لباشو خوردم باز حتی ی نگاه کوچولو هم نکردمدیگه اصغر به اکبرتبدیل شده بود و خیلی راحت میتونست کیرمو حس کنه ( نه خیلی سایز غول باشه هـــــــــــــــــــــــا)دوتا سینه ی لیمویی سفید که نوکشون صورتیه صورتی بودش ، اینقدر که مالیده بودمشونو ال کرده بود که سفت سفت شده بودن و آماده ی خوردن ، سریع سرمو بردم طرف سینه ی چپشو و با دست چپم سینه ی راشتو میمالوندمنوک صورتی و سفت سینشو تا کردم تو دهنم ی گاز کوچولو گرفتمش و حسابی حال کرد و خندید و گفت نینی کوچولوی من کی دندون درآوردش؟موظب باشه حالا ک دندون درآورده اگه بازم گاز بگیره ممه های مامانیشو دیگه بهش شیر نمیدما. منم سریع گفتم سیگارمو ازم بگیرین ولی شیرمو نـــــــــــــــــــــــه(ی عکس هستش ک ی نینی کوچولو همینو میگه،سرچ کنین میبینینش)خندیدم و باز مشغول شدم.دوتا سینه ی سربالای لیمویی و صورتی و سفت در اختیارم بود.هی نوک سینشو ی گاز کوچولو میگرفتم و هی بوسش میکردم و سینشو لیس میزدم و با دستمم اون سینشو میمالوندم و اونم چشاشو بسته بود و لباشو از فرط لذت داشت گاز میکرفت و نمیتونس صدایی بده و خودشو خالی کنهی لیس از نوک سینش و ی گاز کوچولو و ی نیشگون کوچولو از اون سینش ، شده بود ی ریتم خیلی نـــــــــــــــــــــــــــازچند دیقه ای سینشو خوردم ک سرمو هل داد پایین تر، فهمیدم چی میخواد بگه با زبون بیزبونیش ، قبلش آروم زبونم و کردم لای چاک سینه هاش و آروم لیس زدم و بعدشم زیر سینه هاشو لیس زدم (سینه های مدل لیمویی پیدا کنین میفهمین کجارو میگم)آروم آروم سرمو بردم پایین تر ، هی با زبونم بازی میکردم رو تنش و هی لیسش میزدم تا رسیدم ب کوسشاول از رو شلوار با انگشت اشارم و شستم کوسشو ی فشار کوچولو دادم و از رو شلوار یکم مالوندمش که کعلوم بود داره حسابی حال میکنه.شلوارشو با هم دیگه در آوردیم ، شورتش یکمکی خیس شده بود ، از رو شرت ی گاز کوچولو از رو کوسش گرفتم ک ی جیغ کوچولو از شدت حال زد و گفت شیطون پس من اولیش نیستم؟ منه بدبخت هم ک تا حالا طرف کس دوست دخترامم نرفته بودم و نمیدونستم ک چجوری اون کارا رو میکردم گفتم چرا پدر هستی ، چطور مگه ؟ گفت پدر سوخنته چقدر حرفه ای هستیاینو ک گفت جفتمون خندیدم و لباشو دوباره خوردم و این بار بزور لباشو از لبام کند و سرمو داد ب طرف کوسشآروم آروم شرتشو در آوردم وااااااااااااااااااااااااااااای چی داشتم میدیم؟ ی کس سفید ک کلا ی لاخ مو هم نمیشد روش دید، قشنگ پف کرده بود و خیس شده بودش و اماده ی خوردن بودشاولش زیاد خوشم نیومد از مزش ( خانوما هر کی ی مزه ی میده کوسش آیا؟)ولی بعد ک دیدم شقایق جونم چجوری ب نفس نفس زدن افتاده و نمیتونه سر صدا کنه و لباشو از شدت لذت گاز میگرفت منم هی ترقیب میشدم ک بیشتر و محکم تر بخورم تا اینکه خحودمم حال میکردم دیگه.با دستام سینه هاشو میمالوندم و نیشگون میگرفتم نوک سینه هاشو و با زبونمم کوسش و میخوردم.زبونم و آروم آروم رو چاک کوسش میکشیدم و ی ذره تو کردم و در میاوردم و یا لیس محکم رو چوچولش میکشدموقتی این لیس محکم و میزدم سرمو چنگ میزد و ب طرف کوسش محکم فشار میدادمن دیگه کلا تو فاز لیسیدن کس شقایقم بودم و چیزی نمیفهمیدم تا اینکه ی دقه تند تند نفس نفس زد و یه مایع سفید شیری غلیظ از کوسش ریخت ، فهمیدم که ارضا شده ولی خودم چی پس ؟از شق درد داشتم میمردم و هنوز لباسام تنم بودشچند ثانیه ای گذشت و باز لباشو خوردمازش پرسیدم چور بود گلم؟ ک بدون اینکه جواب بده و چیزی بگه، مثه وحشیا از زیرم در اومد و یهو زیر یه خمم رو گرفتم و چپم کرد و اومد روم نشست ، دقیقا مثه ضربه فنی کشتی بودش ، نفهمیدم ک چجوری این کارو کرد ، تا ب خودم اومدم دیدم تیشرتمو در آورد و نوک سینه هامو گاز میگرفت و لیس میزد ( خانوما از این کار خوششون میاد یا آقایون؟من که هیچ حسی بهم دست ندادش)روم دراز کشیده بود و خودشو میمالوند به کیرم ک داشت میترکیدبهش گفتم گلم تنبلیت میشه بری پارچه ای دستمالی چیزی بیاری ک خودتو تمییز کنی بگو من برم برات بیارم، همه ی کوستو با شلوارم تمییز کردیاخندید و گفت خفه شو بینم حالا حالا ها جایی نمیری تو، همین جوری ک اینارو میگفت بم کیرم و تو دستش گرفته بود و میمالیدشیهو شرت و شلوارم و با هم درآوردو انداخت رو تخت ؛شانس گند منم افتاد رو سام کره خر ، گفتم الان بیدار میشه ک خوش بختانه هیچی نشدش،با هم خندیدم و ی لب کوچولو گرفتیم و شقایق جونم افتاد ب جون کیر بد بخت من ، حالا نخور کی بخورجوری ساک میزدش ک اینگار پورن استاره پروفشناله اول سر کیرمو آروم کرد تو دهنش و بعد ی ذره بیشتر کرد تو دهنشبا این کارش حسابی قلقلکم میومدش و حسابی حال میکردم،با دست دیگشم با تخمام بازی میکردشخیلی خوشم میومدش از این کارشدیگه خودشم مثه اینکه هیچی نمفهمید و داتش حسابی حال میکردشکیرمو میکرد تو دهنش و در میاورد و هی ک تکرار میکرد مقدار بیشتریشو میکرد تو دهنش تا اینکه ی دفه حدود چاهار پنجم از کیرمو کرد تو دهنشو ساک میزد برام(15 سانته همش ، کوفت چیه؟ خیلی هم خوبه واسه بچه تو این سن و سال،مرگ نخند)گفتم بسه گلم ، اصغرم میگه میخوام برم پیش کوبی جون باهم دیگه بازی کنیمخندیدم و باز ی لب گرفتیم و از روم اومد کنار و ب شکم خوابید و گفت بفرماوایییییییییییییییییییییییییییی چی داشتم میدیدم؟ی گون سفید و قلمبه با ی سوراخ ناز نازی جلوم بود و منتظر کیرم بوداصلا نمیتونستم باور کنم ک چی دارم میبینمگفتم گلم اوپنی؟ (یکی نیست بگه کره خر تو ب چیت مینازی ک سراغ کس میگیری؟تو تو همین کون کردنش موندی ،کوس هم میخوای؟)خندید و گفت زر زیادی نزن بچه جان و کارتو بکناز این حرفش ناراحت شدم و بهم برخورد و خواستم خشک خشک بکنمش ک گفتم حیفه پدر ، کون ب این تمیزی و باحالی بذار قشنگ حال کنیمدست خودم نبودش ، همیشه تو افکارم از این ک کون دختری ک میخوام بکنم و لیس بزنم بدم میومدش ولی اون شب اینگار ی اردلان دیگه شده بودماولش کونشو یکم ناز کردم و یواشکی ی نیشگون گرفتم کونشو ک خودشو ی ذره جم و جور کرد و ی خنده تحویلم دادآروم آروم سرم و بردم لای کونش و زبونم و رسوندم ب سوراخ کونشی سوراخ نرم و داغ ک داشت واسه کیرم آماده میشدشاومدم ی حالی بهش بدم و اول با انگشت یکم فرو کردم تو کونشاز این کارم ک ب فکرش بودم و ی راست مثه وحشیا نکردمش خیـــــــــــــــــلی خوشش اومد و حسابی حال ب حالی شد و انگشتمو گرفت و کرد تو دهنشو و حسابی خیسش کرد و گفت قربون پسر خالم برم ک معلوم نیست تا حالا چنتا کون و سرحال آورده،فداشم بشم ک ب کون دختر داییش رحم میکنهخندم گرفت و انگشتمو کردم تو کونشو آروم تکون میدادم تو کونشیکم ک گذشت و کونش عادت کرد ، دوتا انگشتمو کردم تو کونشدیگه حسابی حال میکرد و میگفت پس منتظر چی هستی دیگه ؟د بگن توش دیگهدیدم راست میگه دیگه بدبخت،مثه اینه ک ی کس بیارین و فقط براتون جق بزنهآروم سر کیرم و ب کونش و کوسش ک خیس بود مالیدم و گذاشتم دم سوراخ کونشیکم فشار دادم که سر کیرم رفت تواولش یکم قلقلکم اومد ولی بعد ک رفت تو کون نرم و داغش قلقلکو فراموش کردم و فقط داشتم حال میکردم.معلوم بود ک داده قبلا چون هم کیرم زیاد ب فشار نیازی نداشت و هم زیاد آخ و اوخ نمیکردشفقط داشت حال میکردکیرم و بیشتر فشار دادم که نصفش رفت تو کونشآخرت حال بودش، نصف دیگه رو ی دفه کردم تو کونش ک گفت وحشی آرومتر پدر (ی سوال این چرا این و گفتش؟با این حال ک از قبل داده بود؟شایدم نداده بوده و استنباط من بودش)آروم آروم کیرم و درآوردم و اینبار یواش یواش و بدون مکث کیرم کردم تو کونشهر بار ک در کیاوردو کیرم و میکردم تو کونش خودشم با کمرش ی تکونی میداد ک خیلی خوشم میومدشدیگه کیرم تا ته میرفت تو کونش و راحت تلمبه میزدم و اونم داشت حسابی حال میکردشهی من تلمبه میزدم تو کون شقایق جونم و با برخورد ب کونش ، کونش هی موج برمیداشت و منم داشتم حسابی حال میکردمبهش گفتم دراز نکش و یکم شکمشو بده بالا (شبه داگ استایل)تو کونش تلبمه میزدم و با ی دستم کوسش و میملوندم و با دست دیگم سینشو فشار میدادمخیلی داشت حال میکرد دیگه دست خودش نبود و آه آهش بلند شده بودبا هر آه گفتنش من بیشتر تحریک میشدم و سریع تر تلمبه میزدم(البته اینم بگم ک مثه فیلما نبودشـــــــــــــــــــــــــا، تو حین کردنش چند باری هم کیرم در اومد از کونش)4 دیقه ای ک تلمبه زئم حس کردم ک آبم میخواد بیادگفتم گلم داره میاد چ کنم؟گفت بریز توممنم از خدا خواسته چند تا تلمبه ی آخر و با آخرین توانم محکم و سریع زدم ک گفتم الانه ک با صداش بیدار شن ملتآبم و ریختم تو کون شقایق جونو همون جوری روش دراز کشیدمآبم ک ب طور کامل ریخت تو کون شقایق جونم از روش بلند شدم و رفتم کنارش دراز کشیدم و کشیدمش رو خودمآروم لباشو بوسیدم و گفتم مرسی گلمگفت قابلتو نداره فدات شماز این به بعد هم هر وقت خواستی با آنتن رادیو رو بگیری ب خودم بگوزدیم زیر خنده(جوک مرتبط با این حرفش حاجی کسکش حروم زاده داشته شب جمعه ای با خانومش ور میرفته ک بفهمونه باباب بسم الله پاشو دست ب کار شیم، زنه میگه چیه حاجی کسکش حروم زاده داری چیکار میکنی؟حاجی میگه هیچی میخوام رادیو بی بی سی رو بگیرم ، زنش میگه با این آنتی ک تو داری رادیو پیام رو هم نمیشه گرفت)پایاناگه خوب بود بگین تا لز بقیه ی داستان هام هم بذارمببخشید اگه مشکل داشتشنوشته اردلان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *