دانشجو بودم و تو تهران خونه مجردی داشتم. از یکی از همدانشکدهایها به اسم مینا خوشم اومده بود و کمکم باهاش داشتم دوست میشدم. البته نه اون و نه من اهل دوستدختردوستپسر بازی نبودیم. آشنایی برا ازدواج بود. بعد از یک مدتی با من به هم زد. خیلی داغون شده بودم. همش به این فکر میکردم که به چه دلیلی منو ول کرد. البته الان میدونم (بلد نبودم مخش رو بزنم)تو همین حال و اوضاع بودم که یک روز که دانشکده بودم تلفنم زنگ خورد. سر کلاس بودم و نمیتونستم جواب بدم. اومدم بیرون زنگ زدم قطع کرد. چند دقیقه بعد دوباره زنگ زد. خلاصه بعد از کلی ادا بازی شروع کرد صحبت کردن. گفت اسمش نسیمه (البته اسم واقعیش کلا یادم نمیاد). من اولین حدسم این بود که دوستان سر کارمون گذاشتن دومین حدسم مینا بود. چون شک کرده بودم که از طرف میناست خیلی با احتیاط حرف میزدم.همون روز داشتم میرفتم خونه، تو تاکسی که بودم دوباره زنگ زد. این دفعه شروع کرد که میخواد باهام دوست بشه و این حرفها. هر چی هم بهش میگفتم شماره منو از کجا آورده میگفت از یکی از دوستات گرفتم. خیلی رک و راست بهش گفتم که من از دوستدختر بدم نمیاد ولی دختری که خودش پیشنهاد بده خوشم نمیاد. راستش چون میترسیدم از طرف مینا باشه خیلی محتاط بودم. بهم گفت فقط تلفنی. گفتم نه. گفت فقط زنگ بزنم باهات درد دل کنم. بهش گفتم تو آخه درد دلت چیه؟ شروع کردم موعضه کردن که شماها درد ندیدین که ادعای درد میکنین. دیگه من رسیده بودم خونهام. بعد اینکه از منبر اومدم پایین برگشت گفت بزار بگم درد چیه. خلاصه گفت که مطلقه است و بچه ۹ ساله داره و از بچهاش دوره و یکی دوبار هم خودکشی کرده و این حرفها.راستش دلم براش سوخت. گفتم عیب نداره برای درد دل زنگ بزنه. همون اول هم قرارمون این شد که همدیگرو نبینیم فقط با هم تلفنی حرف بزنیم. همیشه هم خودش زنگ میزد. با هم حرف سکسی نمیزدیم ولی یه بار اساماس داده بود کهLife is too short as dasteto az too shortet dar ar o enghad ba zendegit bazi nakonفهمیده بود درسم خوبه بهم میگفت بیا بهم آمار یاد بده البته چون قرارمون این بود که همدیگرو نبینیم خیلی جدی نمیگرفتیم این حرفها رو. موقع حرف زدن هم بهش گفته بودم صداشو نازک نکنه. چون تحریکم میکرد.یه بار گفت میخوام ببینمت منم گفتم باشه. میدونستم که کرج پیش برادرش زندگی میکنه. قرارمون شد مترو صادقیه. برای اولین بار توی مترو دیدمش. خیلی خوشگل نبود شبیه دختر داییم بود (من به یاد همهی دخترای فامیل جلق زده بودم به جز همین یکی) ولی خوب زشت هم نبود. قد نسبتا کوتاهی داشت و قیافهاش هم کمتر از ۲۸ سالی میخورد که گفته بود. من اون موقعها تازه ۲۲-۲۳ سالم میشد. زمستون بود و برف. باهاش رفتیم ایستگاه میرداماد (حقانی الان). تو خیابون میرداماد دستشو گرفتم و راه رفتیم. راستش اولین بار بود دست یه دختر رو میگرفتم برای همین کیرم داشت شق میشد که به زور جلوی تابلو شدنش رو میگرفتم. بعد کلی پیادهروی گفتم بریم سیدخندان یه کافیشاپ. توی تاکسی هم که نشسته بودیم دستمو گرفته بود و میکشید سمت رونش. موقع پیاده شدن هم اولین کاری که کردم جابجا کردن کیرم تو شلوارم بود. راستش تا جایی که یادم میامد اونجا یه کافیشاپ بود ولی وقتی رفتیم پیدا نکردم. رفتیم پاساژ اول پالیزی. توی یه مغازه بودیم که مغازهدار گفت مامورا ریختن تو پاساژ بهتره جدا از هم برین بیرون. خلاصه بیرون اومدیم و چون دیگه جایی نبود که بریم خداحافظی کردیم و سوار تاکسیاش کردم و رفت سمت مترو و منم که خونهام همون نزدیکیها بود رفتم خونهام.موقعی که داشت سوار تاکسی میشد یه بوس برام فرستاد و منم لبخند زدم.شب زنگ زد و گفت چرا اون موقع که سوار تاکسی شدم لبخند زدی، منم خواستم خودمو بزنم به اون راه که گفت بعد بوس فرستادن. گفتم خوب خوشم اومد. کم کم شروع کرد صداشو ناز و ملیح کردن، میدونین منظورم چیه،بهش گفتم اینجوری حرف نزنه.- چراچون تحریکم میکنه.- مگه بدهنهخلاصه حرف رو به سکس کشوند. من یه استرس عجیبی داشتم. با اینکه راجع به سکس و کس و کیر و این حرفها داشتیم حرف میزدیم حتی دست به کیرمم نزدم که جلق بزنم. میگفت چه جور سکسی رو دوست داری، گفتم جوری که دختره از لذت مثل مار به خودش بپیچه. یه فیلم سوپر داشتم که توش مرده انگشت میکرد تو کس زنه و زنه اینجوری لذت میبرد. خلاصه از همه چی گفتیم. ازش پرسیدم از کون هم داده گفت نه ولی بدش نمیاد تجربه کنه. میگفت دوستاش میگن خیلی باحاله.اون شب یادم نمیاد چه جوری تموم شد. ولی من همش دلم میخواست خونه تنها باشم (همخونهایم اون موقع تازه با خانم الانش دوست شده بود و زیاد میرفت بیرون) و اونم تنها باشه تا زنگ بزنه بهم و حرفهای سکسی بزنیم. البته کلا باز هم باهم اساماس و زنگ زدن معمولی رو داشتیم.چند روز بعد خونه که بودم زنگ زده بود داشتیم از همون حرفها میزدیم و من هم کمکم داشتم کیرمو میمالیدم که همخونهایم سر رسید. خلاصه ضدحالی شد برای خودش.بعد این ماجرا گفت بیا خونم همون حرفهایی رو که پشت تلفن میزنی رو اجرا کن. از یه طرف خیلی دلم میخواست که برم از یه طرف میترسیدم. راستش از این همخونهایم هم خجالت میکشیدم که ماجرا رو بگم بهش و وقتی میرم اون خبر داشته باشه. آخر سر ماجرا رو به یکی از همکلاسیهای کسخلم گفتم و بهش گفتم اگه شب ازم خبری نشد یه کارایی بکنهقرارمون شده بود ایستگاه مترو بعد از کرج (اسمش یادم نیست مهرشهر؟؟؟) رفتم اونجا. زنگ زد گفت اومدم دم در خروجی متروام. بهش گفتم همون سمتی که اتوبوسا واستادن گفت آره. هر چی گشتم پیداش نکردم. دیگه به خودم فحش و بد و بیراه بود که میدادم. دوستان میدونن کنف شدن تو این جور ماجراها چه حسی داره. آخرش معلوم شده سمت دیگه ایستگاه واستاده که تاکسیها میایستن و حالا یه ایستگاه اتوبوسی هم اونجا بوده.همونجا یه تاکسی دربست گرفتم و من که کرج رو نمیشناختم بهش گفتم بگو آدرسو بهش.رفتیم یه جایی و چند تا کوچه رو پیچ تو پیچ رفتیم تا رسیدیم به یه خونهای پیاده شدیم. میگفت خونه برادرشه که با برادرش زندگی میکنه. میگفت اونا رفتن مسافرت حالا نمیدونم چقدر راست و دروغ بود حرفهاش. خونه ۲ طبقه بود ولی نفهمیدم که همسایه دیگهای هم داشتن یا نه. قلبم داشت میومد تو دهنم. قبل رفتن خودمو آماده کرده بودم و صاف و صوف کرده بودم کاندوم هم با هزار مصیبت خریده بودم (نمیدونم چرا دفعه اول کاندوم خریدن از دفعه اول سکس هم حتی بیشتر استرس داره)رفتیم بالا و تو حال نشستیم. فکر کنم چون دیده بود خیلی استرس دارم از همون اول وارد ماجرا نشد. برام شربت آورد و شروع کرد صحبت کردن. از همون صحبتهای روزمره که قبلا پشت تلفن میکردیم. وقتی معمولی حرف میزد سکسی نبود ولی وقتی لحن صداشو عوض میکرد کیر من شروع میکرد گنده شدن.خلاصه کم کم حرفو کشوند به سکس و شروع کردیم لب گرفتن و لباسای همو درآوردن. یه تاپ صورتی کمرنگ پوشیده بود زیر مانتوش. بعضی جاها خجالت میکشیدم (یا شاید بهتر بگم نمیدونستم کی وقتشه که یه کاریو شروع کنم) مثل دست گذاشتن رو سینههاش ولی بعضی موقعها هم کاری میکردم که خودش هم تعجب میکرد مثل موقعی که دست کردم تو شرتش. راستش میدونستم چون دفعه اولمه احتمالا آبم خیلی زود میاد (از برکات سایتای داستان سکسی) و از طرفی برای اینکه اینم حال کنه من تو اینکه بکنمش پیشقدم نمیشدم. دیگه کمکم لخت شده بودیم و رفته بودیم تو اتاق خواب رو تخت. لب میگرفتیم و یه دست من رو سینهاش بود و یه دستم رو کسش که با انگشت وسطم داشتم میمالیدمش. اونم کیر منو که دیگه داشت منفجر میشد رو تو دستش داشت میمالید. از ترس اینکه آبم زود بیاد خودمو یه کم جابجا کردم که کیرم از دسترسش خارج شه.داشتم با انگشتم کسشو میمالوندم که شروع کرد که محمد کیر بده، زود باش کیر بده. رفتم کاندوم رو از جیبم درآوردم و کشیدم روی کیرم که یک مقداری کیرم خوابید برای همین روش خوابیدم ولی نکردم تو. کیرمو گذاشتم روی کسش و یه کمی که بالا پایین کردم هم کیرم لیز لیز شد و هم شق شق. آروم آروم شروع کردم کردنش که برخلاف اینایی که تو داستانا مینویسن گفت تند تند بکن این خیلی طول کشید تا بگه سرعتشو بیشتر کن. که البته به نفع من هم شد چون تا سرعتمو بیشتر کردم آبم اومد. فکر نکنم اون اورگاسم شده بود. ولی من دیگه فقط میتونستم دراز بکشم.نخوابیدم چون میترسیدم اتفاقی بیافته. با وجود خستگی پا شدم و دوری راه رو بهونه کردم و لباسامو پوشیدم و رفتم. یکی دو بار دیگه هم باهاش سکس داشتم. فهمیدم یه مشکلی که من داشتم این بود که سایز کیرم با کاندوم جور در نمیاومد، برای دفعات بعد سایز بزرگ گرفته بودم راحتتر بودم. اینجوری هم کیرم بیخودی نمیخوابید و هم زود آبم نمیاومد. اون هم اورگاسم میشد.ماه رمضان بود که ما رو جو گرفت و بعد از اینکه یه شب که رفته بودم حسینیه ارشاد برگشته بودم خونه (البته من فقط سخنرانیها رو میموندم، عزاداریشو نمیموندم) زنگ زد بهش گفتم این رابطمون رابطه خوبی نیست و بهتره تمومش کنیم. نه به من زنگ بزن و نه اگه حتی بهت زنگ زدم جوابمو بده. شمارشو هم پاک کردم. دیگه اون هم زنگ نزد بهم.بعد از اون دوست دختر چند تا داشتم ولی از لب و بمال بمال جلوتر نرفتیم.چند سال بعد از این ماجرا هم با همون مینای اول داستان ازدواج کردم.در نهایت دوستان این داستان فقط تا یه جاییش راست بود. اگه گفتین تا کجاي نوشته محمد
0 views
Date: November 25, 2018