با سلاممن تاحالا داستانی در مورد سکس ننوشتم ولی خواستم اون چیزی که برام اتفاق افتاده رو برای شما هم تعریف کنم . من و خانواده ام دو سه ساله که به خاطردرس همسرم به اکراین اومیدیم و من در شرکت یکی از دوستانم مشغول به کار شدم .راستش من از نظر سکس هیچ مشکلی با همسرم ندارم و همیشه از این بابت خوشحال بوده و هستم ،نه اینکه بخوام بگم فردمذهبی هستم،نه . ولی اخلاقا خوشم نمیاد کسی که همسر داشته باشه سراغ کسی دیگه بره اینجا هم اصلا به مغزم خطور نمیکرد که با کس دیگری سکس داشته باشم ولی این مورد برام پیش اومد و با دیدن این سایت گفتم این موضوع رو بنویسم .شرکتی که من کار میکنم شرکت یکی از دوستانم به نام فرشید هست و ما خیلی به هم نزدیکیم .اون خیلی فرد متعصبیه و از سکس و اینجور چیزها هم خوشش نمیاد . یه دختر به نام رونا به عنوان منشی دفتر توی شرکت کار میکنه .رونا23 سالشه و مثل بقیه دخترهای اکراینی خیلی خوشکله و اندام خیلی زیبایی داره .موهای بلند و چشمهای آبی .ازهمون اول رابطه دوستانه ای بین ما برقرار شد و من هم بخاطر اینکه زبونم خوب بشه سعی میکردم بیشتر باهاش رابطه داشته باشم البته اینو هم بگم که خیلی وقتها شیطون گولم میزد که یه کمی پا رو از رابطمون فرا تر بذارم ولی همش به خودم نهیب میزدم خجالت بکش تو خانم داری .اینو هم بگم که من30 سالمه و اگه تعریف نباشه خوش تیپ و خوش اندامم و زیاد هم ورزش میکنم.اینو هم بگم که اصولا برای اروپایی ها سکس چیز مهمی نیست و براشون این مسأله حل شده است و شاید بتونم بگم تا قبل از ازدواجشون با هرکی بخوان سکس میکنن ولی اینجوری هم نیست که بری و دست یه دختر رو بگیری و بگی من میخوام بکنمت .ماجرا از اونجا شروع شد که یه روز من توی فرهنگ لغات دنبال یه کلمه میگشتم یهو چشمم افتاد به کلمه (сосок – سوسوک) به معنی نوک پستان .یه دفعه پیش خودم گفتم بذار یه شوخی با رونا بکنم ولی اون روز فرصت نشد و منهم یادم رفت .یکی دو هفته بعد توی شرکت بودم و کارمون هم خیلی زیاد بود .فرشید اومد و به من گفت که کاری پیش اومده و باید به شهر خارکف بره و چند روزی نیست .عصر همون روز فرشید رفت راه آهن و من و رونا تا ساعت 10 شب مشغول کارها بودیم .دیگه خسته بودم و به رونا گفتم (До дома – دو دوما) یعنی بریم خانه و او هم گفت (Так Я дуже втомлений – تاک یا دوژه وتوملنی ) یعنی آره من حسابی خسته ام .تا او در شرکت رو قفل میکرد من رفتم و ماشین رو روشن کردم .رونا رو رسوندم خانه و میخواستم برم که رونا یادآوری کرد که یه فرم رو که توی خانه جا گذاشته بود رو باید پر میکردم تا از طریق فکس بدست فرشید برسونم .با هم به داخل خانه رفتیم و من فرم رو پر کردم و فرستادم . تا حالا به این فکر کردید بعضی چیزها بی اختیار رخ میده؟ من اولش اصلا تو فکر کلمه (сосок) نبودم ولی یهو به ذهنم اومد و یه برق شیطنت آمیزی تومغزم زد .بدون اینکه اراده داشته باشم زبونم شروع به صحبت کرد .گفتم رونا (Що це сосок – اشچو ثه سوسوک )یعنی این کلمه یعنی چی؟رونا یه نگاهی بهم کرد و گفت (Ти хочеш знати – تی خوچش ازناته؟)یعنی میخوای بدونی ؟ منم گفتم (Так – تاک ) یعنی آره .یه حالت عجیب بهم دست داده بود مثل یه سنگینی یا یه خستگی مفرط. رونا گفت (Подивись – پُ دِ و ِ س) یعنی ببین …یهو دیدم دست برد زیر پیراهنش و با یه حرکت پیراهن و سوتینش رو زد بالا .تو اون لحظه میخواستم بگم دست نگهدار غلط کردم ولی یه نیروی عجیبی جلوم رو گرفت و بهم گفت بذار هرکاری می خواد بکنه .چشمتون روز بد نبینه یهو چشمم افتاد به سینه هاش .سینه های سفید و سفت با دوتا نوک ریزه میزه خوشکل .از دیدن سینه هاش به هیجان اومده بودم وکیرم بی اختیار راست شد . دیگه نمیفهمیدم دارم چیکا ر میکنم . بهش گفتم ( НУ яке це сосок – نو یاکِ ثهِ سوسوک ) یعنی خوب سوسوک کد ومه ؟ رونا اومد جلو ودرست جلوی من قرار گرفت ودست انداخت زیر سینه هاش و یه کمی آورد بالا و به نوک پستــــونـاش اشاره کــــــــرد و گفت (це – ثهِ) یعنـــی اینهــــا هستنــــــــد بی اختیــــــــــار گفتم (Можна Попробовати – موژنا پوپروبواته؟)یعنی میتونم امتحان کنم ؟ رونا بدون فکر گفت (Прошо – پروشو) یعنی بفرما….وای تو اون لحظه نفهمیدم چکار کردم.بدون اینکه فرصت بدم دهنمو بردم سمت پستوناش و آروم آروم زبون زدم وبعد یه کمی خشن تر شدم و شروع کردم به مکیدن ولی شدید. سر پستوناش تودهنم بود و داشتم هی عوض میکردم وبا دستام اون سینه های سفیدشو میمالیدم نمیدوستم کدومشون رو بخورم اصلا حواسم به رونا نبود .یه لحضه نگاش کردم دیدم چشماشو بسته و داره از حال میره آهسته بردمش سمت اتاق خواب و او هم بدون اینکه کاری بکنه با من او مد . روی تخت خوابوندمش و باز شروع کردم به خوردن سینه . او هم یواش یواش دستش رو برد به سمت کیرم که داشت میترکید و شروع کرد به نوازش کردن . آروم آروم لباسهاشو در آوردم و همینطور بدنش رو میبوسیدم و رفتم پایین . شکمش رو بوسیدم واطراف نافش دست کشیدم . دوباره شروع کردم به بوسیدن و برگشتم به سمت زیر گلو . بدنش از سفیدی برق میزد . یواش یواش رفتم سمت صورتش و لبش .او هم بی اختیار لبش رو باز کرد و گذاشت رو لبم وبا دستش داشت کیرم رو مالش میداد.همینطور که داشتم لبش رو میمکیدم دستم رو آروم آروم بردم سمت شکمش و یه کمی دور نافش رو نوازش کردم و بعد دستم رو بردم پایین و زیپ شلوارش رو باز کردم و دستم روآروم بردم سمت کسش.قلبم داشت تند تند میزد وفکر میکردم داره از سینه ام میزنه بیرون . دستم رو از برآمدگی بالای کسش رد کردم و آروم بردم لای پاش . دیدم حسابی خیس و لزج شده . خیلی دلم میخواست که یکدفعه برم سراغش ولی یه حسی بهم میگفت صبر کن . شروع کردم به نوازش کردن چوچولش وآهسته باهاش بازی کردم . یواش یواش صدای رونا بلند شد و آه آهی راه انداخته بود که بیا و ببین .کاملا شلوار و شورتش رو در آوردم و خودم هم لخت شدم و همینطور لخت گرفتمش تو بغل ولی یه لحظه مردد شدم .رونا گفت (Що таке – اشچو ته که؟) یعنــــی چی شده ؟ من میخــــــواستم بگم کاندوم لازم دارم ولی اسمش رو نمیدونستم وبه رونا گفتم (Як це називається – یاک ثه ناز ِ وایوت سیا؟) یعنی اسم این چیه؟ و با دست بهش نشون دادم چی میخوام . رونا منظورم رو فهمید و گفت (зачекай – زاچیکای) یعنی صبر کن .سریع رفت و از توی کشو میز یه کاندوم آورد .من پیش خودم گفتم کس لیسی هم شاید لذت بده ولی فکر کردم شاید تمیز نباشه به همین علت همینطور که رونا کاندوم رو به طرفم دراز کرده بود دستش رو گرفتم و به سمت حموم کشوندمش .مثل اینکه رونا از همه چیز خبر داشت و برای هر کاری آماده بود .با هم رفتیم زیر دوش وتوی وان خوابوندمش تا اون لحظه به کسش نگاه نکرده بودم و اون موقع خواستم که بشورمش . با دیدنش سرم گیچ رفت .کس تقریبا گوشتی وخوشگل که من باید برای لیس زدن دوتا لبش رو باز میکردم .شروع کردم به شستن کس و کونش حسابی تمیزش کردم ،کیر خودمم همینطور وبعد زبونم رو بردم لای کسش وشروع کردم بازی کردن وبعد از چند دقیقه سر چوچولشو کردم تو دهنم یکی دو تا مک زدم .صدای جیغ رونا کاملا توی حموم پیچیده بود .توی وان یه کمی جا تنگ بود.کیرم هم حسابی از فشار درد گرفته بود با یه حرکت تغییر وضغیت دادم و کیرم رو بردم سمت دهنش .رونا هم بدون فکر کیرم رو که تقریبا بزرگ و کلفت هست رو کرد تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن .داشتم بی حس میشدم و دیدم اینجوری فایده نداره ،کیرم رو در آوردم وکاندوم رو گذاشتم روش .رونا رو برگردوندم و اول چند تا ماچ آبدار از کون سفید و قلنبش گرفتم و بعد روش دراز کشیدم.از سمت کونش و از لای پاهاش کیرم رو فرستادم سراغ کسش .کیرم بدون درد سر رفت تو .یه کمی تنگ بود ولی اذیت نکرد و راحت داخل شد .شروع کردم به عقب و جلو کردن و باانگشت دست راستم هم چوچولش رو میمالیدم .رونا پشت سر هم میگفت (Давай Давай – داوای داوای )یعنی زود باش زود باش وخودشو تکون میداد.منهم خودم و دستمو تند تند تکون میدادم .رونا رو چرخوندم و دوتا پاهاشو بالا کردم و کیرمواز جلو کردم تو کسش و شروع کردم به تکون دادن .رونا هم باهام خودشو تکون میداد .دیگه خسته شده بودم .دوباره نشستم و با دستم چوچول رونا رو تند تند مالیدم یهو رونا جیغ بلندی کشید و بی حال شد ،منهم حس کردم کیرم داره میترکه .همون لحظه کیرم رو کردم تو کسش وبا چند تا حرکت دیگه کیرم از منی خالی شد .دوتایی بیحال افتادیم روی همدیگه .همینجور که روش افتاده بودم سینه های سفیدشو دوباره میبوسیدم و میمکیدم . یه چند دقیقه به همین حال بودیم .وقتی بلند شدم باتعجب کاندوم رو نگاه کردم .تا حالا سابقه نداشت اینقدر از من منی خارج بشه .وقتی خودمون رو شستیم و لباس پوشیدیم ،رونا منو دوباره توبغلش گرفت و همش میگفت (Дякую – دیاکویو) یعنی ممنون .وقتی از اونجا اومدم بیرون هم یه حالت لذت داشتم و هم حالت نفرت .لذت از سکسی که داشتم و نفرت از خودم .البته اینو بگم که شاید هرکس دیگه هم تو وضعیت من بود نمیتونست جلو خودش رو بگیره .امیدوارم همسرم منو ببخشه .اینو هم بگم که بعد از اون قضیه چندین بار رونا اومد سراغم ولی من دیگه سعی کردم فاصله مو باهاش حفظ کنم تا دوباره خطا نکنم. ببخشید اگه بد نوشتم .نوشته ج-ح
0 views
Date: November 25, 2018