سکس باحال در سیزده به در

0 views
0%

سلام من سامانم ٢١ساله ١٧٢ قد پوست سبزه. ما یه همسایه داریم ب اسم فرناز این فرناز خانم ما دوست خواهرمه یه بار ازدواج کرده از شوهرش جدا شده دوتا بچه هم داره عید پارسال بود ک رفته بود یاسوج بچه هاشو ببینه ولی از شانس بد اونو شانس خوب من شوهر سابقش رفته بودش مسافرت و نا امید فرناز جونم برگشت وقتی برگشت دید خانواده ش هم رفتن واسه مراسم تشییع عموش تو اهواز خانواده منم رفته بودن عید دیدنی. مادر فرناز کلید خونه رو گذاشته بود پیش من ک اگه فرناز اومد بهش بدم منم تازه از بیرون برگشته بودم خیلی ناراحت بودم آخه دوست دخترم تصادف کرده بود یه بسته ده تایی ترامادول پنجاه انداخته بودم بالا حال نداشتم رو تخت دراز کشیده بودمو فقط یه مایو تنم بود ک درو زدن چون حوصله نداشتم برم درو باز کنم ریده شد ب حالم فکر کردم داییمه رفتم درو اف اف رو زدمو اومدم دراز کشیدم یه چند دقیقه ک گذشت دیدم یکی داره صدا میزنه مرضیه.( مرضیه اسم خواهر مه) فهمیدم از صداش ک فرناز جونه ولی حال بلند شدن نداشتم در اتاقم رو زدن گفتم بیا تو اومد سلام کرد گفت ک چیشده و چرا زود برگشته بعد پرسید ک خانواده ش کجان منم إته پته کنون بهش گفتم فکر کردم ناراحت میشه ولی تا فهمید زد زیر خنده نگاش کردم گفت تعجب نکن آخه عمر نوح رو داشت بعد بهش گفتم ک خانواده خودمم رفتن عید دیدنی بعد بهش گفتم از رو جاکفشی کلیدو برداره رفت دوباره برگشت گفت پیدا نکردم بیا خودت بگرد رید تو حالم یه فحش زیر لب دادم گفتم ولی بهش گفتم یه شرط داره. واسه م یه قلیون بچاق تا کلیدو پیدا کنم قبول کرد رفت آماده کرد اومد گفت حالا بیا کلیدو بده گفتم باشه روتو بگیر لباس تنم نیست حوصله ندارم بپوشم گفت خبه حالا دختر چهارده ساله ک نیستی بیا گورتو گم کن برو بیار این فرناز جون ما از لوند بازیهاش هروقت میومد خونه ما معلوم بود کونش میخاره منم پررو با همون وضعیت بلند شدم کلیدو بهش دادم وقتی از در میرفت بیرون یه سیلی محکم زدم ب کونش چیزی نگفت رفت خونه ساعت ٨شب بود زنگ آپارتمان رو زدم با همون وضعیت درو باز کردم دیدم خودشه یه بالشو پتو و تشک هم زده زیر بغلش بهم گفت مهمون نمیخوای گفتم چیشده گفتم تنهایی میترسم گفتم بیا تو اومد تو گفت شام خوردی گفتم نه گفت چی میخوری گفتم کوبیده زنگ زد ب اشتراک خودش دو پرس کوبیده سفارش داد اوردن خوردیم سرشام گیر داده بود چته چرا حال نداری خوابو بهونه کردم اونم دیگه گیر نداد سفره رو جمع کرد گفتم تو اتاق مرضیه بخواب گفت حالا زوده گفتم خب بیا فیلم ببین اومد کنارم نشست منم بی تعارف زدم یه فیلم سوپر گذاشتم تا دید گفت در دیزی بازه حیای گربه کو منم گفتم اگه خوابت میاد برو بخواب چیزی نگفت اومد کنارم رو مبل نشست فیلمو دیدن داشتیم فیلم میدیدیم گفتم عجب شوهر خری داری از تو خوشگل تر کس میخواد کجا پیدا کنه گفت تو امشب یه چیزیت میشه خندیدم گفت تعارف نکن هرکاری دلت خواست بکنا میخوای بکنیم خیالت راحت شه یهو بوسیدمش خودشو کشید کنار گفت بیجنبه خودتو سفت بگیر منم خورد تو ذوقم گفتم اگه خوابت میاد بخواب خندید منم نزدیکش شدم یه لب ازش گرفتم اونم دیگه کاری نکرد شروع کردم لیسیدنش از گردن و گوشاش ازش جدا شدم پیرنشو کشیدم بیرون بعد دامنشو بعد تاپشو یه شرت و سوتین ست مشکی توری خوشگل تنش بود از رو سوتین و شرت خوب کس و سهنه هاشو لیسیدم بعد درشون اوردم بهش گفتم نمیخوای کاری کنی اونم پرید شرتمو کشید پایینو با حشر پایان کیرمو گاز گرفت دردم گرفت گفتم چ مرگته اروم خودشم ناراحت شد و کیرمو بوسیدو گفت ببخشید گلم بعد 69 خوابیدیم و واسه هم خوردیم یه دو دقیقه ک گذشت گفت سامی بکن توش مردم منم ب کمر خوابوندمش پاهاشو انداختم رو کولمو آروم آروم کیرمو تا دسته کردم تو هی قربون صدقه م میرفت و آه میکشید تا کم کم دیگه تبدیل شد ب جیغ دیدم داره ارضا میشه منم کارمو تندتر کردم یهو لرزید بعد آروم شد فهمیدم ارضا شده یه کم صبر کردم بعد گفتم حالا نوبت منه برش گردوندم ب شکم خوابوندمش یه کرم از تو یخچال اوردم یه کم ب کیرم زدم یه کم ب سوراخ کونش یهو برگشت گفت از کون نه منم بهش گفتم حال خودتو کردی زد حال نزن دیگه اونم قبول کرد عجب کون جیگری داشت تا کیرم بره تو پوستش کنده شد بس ک تنگ بود شروع کردم تلنبه زدن دیدم صداش درنمیاد فهمیدم درد داره ولی چیزی نمیگه یه دو دقیقه ک گذشت باز شروع کرد قربون صدقه رفتن منم سرعتمو بیشتر کردم تا یه جیغ کشید و دوباره ارضا شد گفت سامی چرا تموم نمیکنی کونمو جر دادی چیزی زدی گفتم نه بجون فرناز گفت آره جون خودت خندیدم گفتم ترامادول زدم و کارمو ادامه دادم دیگه جون نداشتم کمرم درد گرفته بود فرناز یه بار دیگه ارضا شدنش نزدیک بود منم داشتم ارضا میشدم گفتم فرناز داره میاد گفت خفه شو کارتو بکن مردم سرعتمو بیشتر کردم یهو فرناز ارضا شد یه یه دقیقه آروم گرفت منم همینطور کارمو ادامه میدادم بهش گفتم آبمو کجا بریزم گفت بده بخورم منم سریع کیرمو کشیدم بیرون گذاشتم دهنش همه آبمو تا ته خورد بعد کنار هم خوابیدیم کیرمو گذاشتم لاپاشو تو بغلش تا صبح خوابیدم… امیدوارم خوشتون اومده باشه ببخشید اگه خسته شدید غلط املایی هم ببخشید لطفا فحش هم ندید چون هیچ احمقی قصه دروغ نمیگه ک فحش نثار ش کنن. نوشته‌ سامان

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *