سلام ب همه سایت داستان سکسی ها امیدوارم از داستان من لذت ببرید. داستان از اینجا شروع شد که من دوست دختری ندارم ولی از نظر قیافه درست درست هستم و ناقصی ندارم اینو جدی میگم بریم سراغ داستان و سرتون رو درد نیارم. ی روز طبق معمول ک داشتم از خونه میزدم بیرون تا برم باشگاه گوشیم زنگ خورد و جواب دادم دیدم دختری هست خشک شدم عرق کرده بودم و حرف برام نیومده بود. اینو بگم تا بحال با دختری حرف نزده بودم چون خوشم نمییومد و دوست داشتم دوست دختر داشته باشم ولی روم نمیشد چند باری پسر خالم بهم گفته بود تا برات پیدا کنم ولی من روم نمیشد خلاصه بعد کلی حرف زدن من قبول نکردم ولی چون دلم میخواست دو دل شدم و قبول کردم بعد فهمیدم که شماره منو از پسر خالم گرفته بود و اونی ک زنگ زده بود دوست دختر پسر خالم بود و طرف حساب من یکی دیگه بوده…. که دوست دوست دختر پسر خالم بود. راستی من اهل استان بوشهر هستم.. بعد قرار شد بیام اونو ببینم و من هم رفتم ولی با پسر خالم چون هنوز روم نمیشد.. رفتیم تو ی بازاری و منتظر اونا شدیم یچند دقیقه ای طول کشید ولی بالاخره اومدن و من اونو دیدم ای بدک نبود ولی خودم ازش خوش قیافه تر بودم خلاصه بعد دیدن بهش گفتم ای بدک نیستی تا اونم بهم گفت خیلیم خوشت بیاد واقعیتش خوشکل بود با اندامی مانکنی و خوش تراز خلاصه از نظر هیکل هیچی کم نداشت ی چند روزی با اس از رفتار و خلقخو همدیگه اشنا شدیم تا ک یروز بهش ی اس سکسی دادم تا نه خانوم هم از سکس بدش نمیاد و شروع کردیم پیام سکسی دادن و بهش گفتم بیا با هم حال کنیم ولی اون امتنا میکرد و میگفت خوشش نمیاد من ک دیدم داره امتنا میکنه زیاد کشش ندادم تا ک یروز جشن تولد دوستش بود و بهم گفت پایان دوستاش با دوست پسراشون میاند توام بیا من خوشم نمییومد چون تازه از مدرسه اومده بودم راستی من یادم رفت بگم من 19 سالم بوده و پیش دانشگاهی رشته ی تجربی میخوندم و این داستان مال پارسال بوده بعدش دوستش بهم زنگ زد و گفت بیا چون با هم اشتیشون داده بودم منظورمدوست دختر خودم و دوست دختر پسر خالم میخواست با این کار ازم تشکر بکنه بعد کلی التماس رازی شدم ک برم چون از این مراسما خوشم نمییومد بعد ناهار خوردن اماده شدم و ب دوستم گفتم بیا منو برسون جای و با ماشین پدرم ک 206بود. اومدم دنبالش و بهش گفتم میخوام برم پارتی میای؟ گفت گفتم باشه پس فقط منو برسون و ماشینم دست تو باشه تا من بیام خلاصه بع کلی پرس و جو تا تونستیم ادرسو پیدا کنیم و رفتم ب پارتی تا داخل شدم کلی جا خوردم. دیدم اونجا پره از دختر و دوست دوستدخترم گفت زهرا بیا کیوان اومده دستشو گرفتم گفتم اینجا کجاست کلی ارایش کرده بود و خودشو ساخته بود. بعد رفتیم پیش بقیع دخترا نشستیم تا داخل شدم دیدم پایان نظرا ب من بود و دوست دخترم ی جای کنار اتاق نشستیم بعد کیک تولد اوردن و بعد کلی رقصیدن دخترا م باهوشن حال کردن بهم گفت بیا بریم بیرون دوست دخترم زهرا منم پاشدم و باهاش رفتم رفتیم تو حیاط و منو چسبوند ب دیوار و خودشو ب من چسبوند منم خیس عرق شدم چون اولین بارم بود گفت لبتو بیار و شروع کردیم ب لب گرفتن از هم دیگه… ی چند باری از هم دیگه لب گرفتیم و رفتیم تو حال نشستیم و کیک تو دهن همدیگه میزاشتیم تا اینکه موقع رفتن شد.همه اومدن بیرون تا برن خونه هاشون و ما هم رفتیم… اخرای سال مدرسه بود بهم اس داد گفت دلم برات تنگ شده گفتم من بدتر از توام قرار شد بیام ببینمش و ب دوستم گغتم تا خونه برادرش رو برام خالی کنه و اونم قبول کرد. صبح زود از خواب بیدار شدم و رفتم حموم و خودمو صاف کردم بعد لباسامو پوشیدم و به پدرم گفتم ک میخوام برم پیش دوستام تا باهاش درس بخونم و اونم قبول کرد و کلید ماشینو بهم داد از خوشحالی داشتم پر در میوردم و رفتم تو شهر دنبالش ی جا ادرسو بهش دادم. و اونم اومد و سوارش کردم تو راه ب دوستم زنگ زدم ک چیکار کردی اونم گفت همه چی حله وای تا اینو شنیدم کیرم شق شد خلاصه رسیدیم ب خونه دوستم زهرا رو پیاده کردم و خودم ماشینو ب دوستم دادم و بهش گفتم برو ی جا پارکش بکن و کلیدشم پیش خودت باشه.من و زهرا رفتیم تو خونه و درو از پشت بستم و قفلش کردم. نشستیم و من اومدم نزدیکش و ی لب ازش گرفتم و خوابوندمش رو خودم و لباساشو دراوردم وای چ سینه های خوشکلی مثل حشری ها شروع کردم ب سینه خوردن اونم داشت با کیرم بازی میکرد بعد ک سینش خوردم دست کردم تو شرتش و با کسش ور رفتن اب کسشو دیدم ک داره میاد و داره ارضا میشه و بهش گفتم ابت داره میاد اونم گفت بزار بیاد از بس شهوتش بالا بود ک نمیدونست چیکار کنه بعدش گفت نوبت توء منم شلوارمو دراوردم و شروع کرد ب ساک زدن ی چند دقیقه ای برام ساک زد و بهش گفتم بسته دیگه اونم گفت باشه گفتم از پشت بخواب ولی اون گفت دردم میگیره گفتم زیاد داخلش نمیکنم ک دردت بگیره و شرتشو دراوردم و کون سفیدش مثل برف میدرخشید منم کیرمو ک با اب دهنم ی کم ریختم روش تا راحت بره تو کونش و دردش نگیره کیرموگذاشتم رو سوراخ کونش و با ی تمبله سر کیرم رفت داخل کونش بدبخت خودشو جمع کرد و ی اخخخخی کشید ک دلم براش کباب شد درش اوردم و دوباره کردم داخلش ی چند باری تمبله زدن راهش باز شد و میدونستم ب کسی تا بحال نداده بود چون خیلی تنگ بود کیرمو تا اخر کردم تو کونش و راحت میرفت و مییومد کیرم بزرگ نیست ولی کلفته ی چندبار تمبله زدن داشت ابم میومد ابم زیاد بود و همشو ریختم تو کونش وای وقتی خالیش کردم دیگه نای هیچی نداشتم و کیرمو همون حالت داخل لای پاش گذاشتم ……. امیدوارم از داستان من خوشتون اومده باشه دنباله خیلی داشت ولی سعی کردم کوتاهش کنمنوشته کیوان
0 views
Date: November 25, 2018