سلام من یه دختر 20ساله هستم که تا 4روز پیش هیچ سکسی نداشتم اما 4روز پیش برای من یه اتفاق جالب افتاد که میخوام براتون تعریف کنم امیدوارم خوشتون بیادچند روز پیش یعنی 5روز از اول مهر میگذشت که تویه مدرسه دوستمو بعد دوماه دیدم وباهم کلی حرف زدن واز تابستون گفتن صحبت کردیم (اسم دوستم لیداست)لیدا به من گفت تابستون بی اف پیدا نکردی؟گفتم نه تو چی؟گفت یکی پیدا کردم اسمش حامدهگفتم میشناسیش پسر خوبیه؟گفت اره باهاش سکسم داشتم (با خنده) اولین جایی که من رفتم تو کف به من گفت تو تا حالا سکس داشتی؟ گفتم نه بعد لیدا بهم گفت چرا خودتو از این نعمت محروم میکنی گفتم مادرم زیاد گیر میده گفت خوب نذار بفهمه گفتم اخه من زیاد بلد نیستم ازین کارالیدا ادامه داد وگفت زیاد سخت نیس به یه پسر که خوشت میاد نگاه میکنی شماره میگیری زنگ میزنی وقرار میزاری بعد یه مدت میرین یه جایه خلوتخلاصه اون روز گذشت من بعد 2روز یاد حرف لیدا افتادم که گفت (این نعمت بزرگیه)همون روز دوباره باهاش حرف زدم وگفتم عکس یه پسر لختو داری بهم بدی؟خندیدو گفت میخوایی چیکار؟گفتم من تا حالا ندیدم گفتمن ندارم اما ادرس چندتا سایتو میدم برو اونجا ببین تویه دفترم یاداشت کردو منم لحظه شماری کردم که شب بشه ومامان پدرم بخوابن(اینم بگم که من یه دخترم ویه برادر دارم 8 سالشه)خلاصه شب شد و همه خوابیدن منم پریدم جلویه پی سی وروشنش کردمو رفتم تو اولین سایت دیدم مسخرست اومد رو دومین سایت که سایت سایت داستان سکسی بود یه چرخی زدمو به عکسهایی که پسرا اینجا از خودشون گذاشته بودن برخوردم و منم یه کم حشره ای شده بودم خلاصه خودمو یه مالش دادم دیدم حالی نمیده اونجور که لیدا میگفت تصمیم گرفتم فردا یه دوست پسر خوب پیدا کنموخواب رفتمچشامو باز کردم شنیدم صدای دره که مادرم میگه نیلوفرم پاشو باید بری مدرسه اومدم دستو رومو شستمو رفتم سر میز صبحانه بعد اماده شدم که مادر منو تا دم مدرسه برسونه من به مادرم طبق معمول گفتم میرم پارکینگ تو بیا گفت الان داداشتو اماده میکنم میام سویچو برداشتمو کیفمم انداختم پشتم ورفتم درو بازکنم راستی اینم بگم که(خونه ما اپارتمانیه)درو که باز کردم پسر همسایمونو دیدم که داره از پله هایه بالا میاد پایین که بره مدرسه تا جایی که خودش گفت پیش دانشگاهیه یه بچه درسخون بایه عینک قاب دار مشکی اسمش محمده که همین قبل سکس بهم گفت من محمدو دیدم یاد تصمیم دیشب افتادم خلاصه اون رفت ومنم رفتم پارکینگ ومدرسه و……عصر شد مادرم بهم گفت من میخوام برم با نیما (داداشم)براش لباس بخرم میایی؟ گفتم نه مادر حال ندارم قبول کرد و نیم ساعت بعد رفتن من موندمو خونه خالی وفکر محمداز مادر محمد شنیده بودم که رشتش کامپیوتره یه فکر خوب به سرم زد که برم دم خونشونپریدم یه چادر رنگی برداشتمو رفتم دم خونشون برادر کو چیکش از محمد کو چکتره درو باز کرد گفتم داداشت خونست گفت اره دیدم خودش اومد گفت سلام امری داشتین؟گفتم سلام ببخشید مزاحم شدم این کامپیوترم اذیت میکنه کمکم میکنی گفت چشه؟منم نمیدونستم چی بگم اخه خراب نبود گفتم نمیدونم فکر کنم از ویندوزش باشهگفت باشه بفرمایین داخل گفتم نه اگه میشه الان بیایین گفت شما برین من میاممنم خوشحال و با استرس اومدم خونه با خودم میگفتم اگه مادرم بیاد چی میشه ؟اگه اون نخواد چی؟خلاصه دلو زدم دریا تو همین فکر در پشت سرم به صدا در اومد باز کردم دیدم محمد با یه کیف پراز سی دیه ویندوز و انتی ویروس وارد شدیا الله گفت اومد تو گفتم راحت باش کسی نیست گفت خوب کامپیوترت کجاست؟گفتم بفرمایید اینجاسترفتیم تو اتاقم گفت روشنش میکنی گفتم چشم بعد گفتم یه چیزی بیارم بخوری گفت زحمت نکشین من همه چی خوردم منم با گفتن اینجام بخور اومدم بیرون گفتم خدایا من چطوری به این بگم تا مامانمم نیومده خلاصه رفتم از یخچال میوه برداشتمو چادرمو کندم با یه شلوارک ویه پیراهن بکن جلوش ظاهر شدم منو دید هیچ عکس العملی نشون نداد فقط گفت زحمت نکشین منم گفتم خواهش میکنم چه زحمتی ما شمارو انداختیم تو زحمتگفت فکر نکنم مشکلی داشته باشه گفتم اعصابمو داغون کرده گفت بگین چش هست من درست کنم گفتم میخوام برم تو سایت اذیت میکنه اومد امتحان کنه نوشته بود سایت داستان سکسی و اسم دوتا فیلم سکسو ازین جور چیزا بازم اعتنایی نکرد گفتم وارد یکی ازینا شو اذیت میکنه وارد شد همون لحظه باز شد عکس(زوج طرفدار شهوانیم اومد رو صفحه)دیدم چشاش برف زد و یه لبخن ملیهییم زد گفت اینا چه سایتین میری؟گفتم از بی کاریه بعد گفتم بفرمایید میوه سایتو بستو گفت ممنون اومد رو تختم نشست وشروع کرد به پوست کندن میوه منم نمیدونستم چه جوری بهش بگم اونم که یه پسر اسکل بود اگه یکی دیگه بود تا الان 100 بار منو کرده بودمنم دیدم که اون میوشو داره میخوره گفتم این اسکله بزاربگم البته پسر خوشکلیه گفتم یه چیز بگم گفت گوش میکنم منم روم نشد بگم که ازون عکس خوشت اومد یا نه گفتم هیچی مشکلش چیه گفت مشکلی که من نمیبینم گفتم پس مشکل از منه خندید گفت بابات کجاس گفتم بانک(کارمند بانک) گفت خوب دیگه اوم سلام برسون من دیگه میرم کامپیوترت مشکل جدی پیدا کرد منو خبر کن منم دیدم نه جدا داره این اسکل میره گفتم راستی مادر من خونه نیست (باترو خجالت)من تنهام پیشم بمون تا با هم بیشتر اشناشیم نا سلامتی ما همسایه ایم گفت باشه اگه مشکلی نیست گفتم نه بفرمایید گفت من محمدم رشته کامپیوتر و…………پرسید من شما رو زیاد نمیشناسم میشه بگین؟گفتم اسمم نیلوفره گفت اینو میدونم با خنده ودرمورد خودم گفتمبعد یه کم که روم باز شد گفتم تو ازون عکس خوشت اومد؟گفت کدوم عکس؟ گفتم اون سایته گفت من ازین عکسا زیاد نگاه نمیکنم میخوام همه فکرمو ببرم برا خانم ایندمگفتم فرض کن من الان زنتم خندید گفتم یه چیزی بگم؟گفت بفرمایید گفتم من از تو خوشم اومده میخوا باهات … وچیزی نگفتمگفت میخوایی چی؟گفتم میخوا دوست باشم و با هم سکس داشته باشم (به دلیل وقت کم اونروز دلو زدم به دریا)گفت دوستیو هستم ولی سکس یه کم زشت نیست؟ گفتم نه (همینجور که داشتم میگفتم دیدم کیرش از زیر زیر شلواری برگ شده)فهمید که من متوجه اون شدم دستشو گذاشت روش گفتم تو تا حالا سکس داشتی گفت نه با خجالت گفتم عالیه گفت کجاش عالیه ؟گفتم منم نداشتم گفت واقعا؟ گفتم به جون نیما. دیدم ساکت شدگفتم میخوایی یه بار تجربه کنیم؟گفت اخه گفتم من میخوام اخه نداره من حشره ای شده بودم گفت باشه من رو تخت خوابیدم اونم کنارم خوابیدگفت من یه فیلم سوپر دیدم میخوام همونجوری عمل کنم گفتم باشه فقط نزنی تو از جلو یا عقب گفت نه منم پیراهنمو دکمه هاشو باز کرد اونم شلوارشو نه شر شلوارو تا زانو اورد پایین گفتم زود باش الان مادر میادگفت بشهاز جلو افتاد روم ولپمو میبوسید منم دو طرف سرشو گرفتم ولباشو بوس میزدم دیگه اون لب گرفتنو شروع کردمن داشتم از شهوت زیاد میمردماون اسکلم داره لب میگیره گفتم شورتتو در نمیاری؟ در اورد کیرشو دیدم داشتم دیوانه میشدم شلوار وشورت منو اور پایین همراه وافتاد روم و کیرش داشت میخورد به نوک کسم داشتم دیوانه میشدمگفت میجرخی از پشت چرخیدم تف انداختنشو رو بدنم حس کردم با دستش تفهاش اورد تا دم سوراخ کونم و پایینتر بعد افتاد روم با دستش کیرشو گرف انگار میخواست بکنه نو کونم یه فشار مردونه داد یه هو سوختم وپریدم (با جیق)گفتم مگه نگفتم نکنش تو گفت باشه سرخ شده بودگفتم زود باش دوباره افتاد روم وبا چند تا تلمبه ابشو ریخت رو کونم تا دم کسم اومدن لباساشو پوشیدوبلند شد2 دقیقه بعد یعنی انگار بی حس شده بود یا خستهمنم شلوارمو کشیدم بالا گفت کاری نداری من دیگه برم گفتم باشه رفتمن دیگه ازون روز ندیدمش کیف سی دیشم جا گذاشتهدوباره تنها شدم میرم به بهانیه کیف سی دی میارمش دوباره شمارشم نگرفتم یادم رفتاگه یه بار دیگه باهاش سکس کنم حتما براتون میفرستمممنون که داستانمو خوندین لطفا نظر بدی دوستتون دارمباینوشتهنیلوفر
0 views
Date: November 25, 2018