من آرمانم 21 ساله اهل شیراز، هیکل معمولی دارم کیرمم اندازه سن خودم خوبه بد نیست. خاطره ای که می خوام تعریف کنم مربوط میشه به سن 17 سالگیم دوران دبیرستانم که با دوست دخترم حمیده اتفاق افتاد… حمیده اون زمان هم سن خودم بود . پوست سبزه توپر کون گنده ای داشت اون زمان دوره دوستیمون بچه های محل خیلی بهم تیکه مینداختن به خاطر دوستیم با حمیده و البته با یه بچه بچه کونی به نام رضا هم سر حمیده تو محل دعوام شد که داستانش مفصله. خونه ما با حمیده زیاد از هم دور نبود و یه جورایی با هم همسایه بودیم .بابام کارمند بانکه و یه بار که بابای حمیده برای وامو این بساطا میخواست اقدام کنه با خانوادش کمابیش رفت و اومدی داشتیم. دوستی منو حمیده از اونجا شروع شد که یه بار باباش مارو دعوت کرد خونشون برا شام و با خانواده رفتیم اونجا من دو تا برادر داشتم حمیده یه برادر دو تا خواهر که خواهراش یه دونه شهر دیگه دانشگاه می رفت یکی هم عروس شده بود. شبیکه رفتیم خونه حمیده ایا مهمونی همینطوری به خاطر بحثای درسی و اینا چون همکلاس بودیم سر صحبت باز شده و یکم درباره اون مسائل حرف زدیم و بعدشم درباره ترانه ای رپ اون زمان و این کس وشعرا… همونجا بود که با حمیده به شکلی اشنا شدیم و کم کم رابطمون اغاز شد.براش اهنگ می فرستادم درباره درسامون با هم حرف میزدیم و اینا خیلی با هم صمیمی شده بودیم و کم کم رابطمون خیلی بازتر شد و به لب گرفتن و بغل گرفتن کشید. تقریبا سه ماهی می شد با هم دوست بودیم و چند بارم با هم بیرون رفته بودیم.. اونقدری با هم جفت شدیم که یه بار تو یه پارک خلوت با هم لب گرفتیم و همونجا اینقدر حشری بودم که با هاش رک حرف دلمو زدم پیشنهاد سکس بهش دادم اول ترسیدم الان بتوپه بهم ولی یکم نگاه کرد و خندید . تیکه های سکسی بهم پروند .منم برای اینکه فکر نکنه اوضام ناجوره بهش گفتم که اصلا خودشو اذیت نکنه اگر راضی نیست بهم بگه ولی چراغ سبزو داد و گفت به شرط اینکه یه سکس معمولی باشه و پرده مرده ای پاره نشه این وسط حمیده خیلی دختر رو دارو اجتماعی بود تو مهمونی که با همم اشنا شدیم اون بحثو سر در س و این مسائل باز کرد. و البته خیلی هم با جنبه و شوخ طبع بود. وقتی فهمیدم حمیده هم دلش به سکس راضیه. دل تو دلم نبود و منتظر بودیم یا خونه اونا خالی شه یا خونه ما . تا سه روز بعد تقریبا که یه جمعه ای میشد. زنگ زدو گفت برم خونشون. مثل باد رفتم در خونشون کوچه رو میپا ییدم کسی نبینه. رفتم در زدم درو باز کرد. رفتم تو خونه حمیده یه دامن مشکی با یه تاپه سفید تنش بود و تا رسیدم گفتم چکارم داشتی؟ به شوخی اونم پرید بغلم ماچم کرد گفت شما کار داری یکم لب و لوچه همو خوردیم . بعد بهش گفتم حمیده راضی هستی واقعا اونم گفت اره ولی به همون شرطی که گفتم منم قبول کردم. یه تشک انداخت وسط حال رو تشک خوابیدیم و از هم لب گرفتیم همینطور دستمو می بردم لای پاهاش و میمالیدم تا حالا دستم به کس نخورد ه بود یه نرمی خیلی خاص داره که باید تجرب کنی… پرسیدم پدر مادر کجان ؟ گفت رفتن کازرون شب برمی گردن خیالم راحت شد و باز افتادم روش. در حین مالیدن هم هی اه اه می کرد. یه پنج دقیقه اینطوری گذشتکه بهش گفتم اماده ای؟ اونم بوسم کرد و گفت اره . دامنشو در اوردم اونم خودش تاپشو در اورد یه شرت زرد پاش بود یه کم خیس شده بود شرت رو در اوردم و اب کسش یه کم کش اومد منم یه گرمکن ورزشی پام بود و در اوردم کیرم عینهو سنگ ده بود پیراهنمم در اوردم و کاملا لخت شدم . دوباره افتادم روش هی سینه ها شو میمالیدم اونم اه میکشید… کیرمو می مالیدم به کوسش .نمی دونید چه لذتی داره…کم کم داشت ایم میومد روم نشد بگم ساک بزنه اونم اصلا اشاره ای نکرد و حرفی از ساک زدن نشد گفتم شاید ناراحت بشه. بعد گفت لاپایی بزن از جلو که ترسیدم یه دفعه کیرم سر بخوره یا مثل همون لحظه شهوت مغزمو بخوره یه دفعه سر بدم توش که گفتم از کون لاپایی میزنم که قبول کرد و دمر شد. یه کون سبزه گرد و ناز یه کم کونشو بوسیدم و ناز کردم همینطور خوابیدم روش کیرمو میمالیدم به کونش. بلند شدم یه تف گنده انداختم لا پاهاش بعد کیرمو رو سوراخ و بین پاهش کشیدم یه دفعه لیز خورد رفت لا کونش دستمو دو طرفش گذاشتم و شروع کردم عقب جلو بد جور کیرم لیز شده بود بین پاهاش هی بین تلمبه زدنام میگفتم حمیده دوست دارم حمیده اونم با ناز و عشوه قربون صدقم می رفتم از پشت ازش لب میگرفتم و سینه های دخترونشو میمالیدم. بهترین حالتیه که میتونه بین یه پسرو دختر رخ بده… کیرم همینطوری بالا پایین می کردم و عرق ناجوری کرده بودیم خیس عرق بودیم . کم کم حس کردم داره ابم میاد سرم داغ داغ بود انگار یه لیوان استیل عرق خورده باشم . یه کم تند تر عقب جلو کردم حیفم اومد ابم بیاد بلند شدم از روش کنارش خوابیدم موهای لختشو گرفتم گردنو لباشو خوردم حمیده هم با هام همکاری میکرد. دوباره رفتم رو کونش از بین کونش کس نرم و نازشو دیدم دوباره یه تف انداختم و شروع کردم به تلمبه زدن یه دو سه دقیقه بیشتر نشد که یه فریاد ناخوداگاه زدم ابم پاشید لای پای حمیده دوس دخترم.. انگار روحم ازاد شد دروغ نگم یه هفت هشت ده ثانیه ای داشت ازم اب میرفت. بعد همینطور خوابیدم روشو بعد از لحظاتی بلند شدم کنارش خوابیدم… گفتم توت که نکردم چرا اه اه می کردی؟ به شوخی، اونم گفت یه لیتری بود تو کمرت ؟ با هم خندیدم با اینکه کمرم خالی شده بود ولی هنوز یه کم حس داشتم همدیگرو تو بغل گرفتیم و همو مالیدیم بعدش حمیده بلند شد تشک پر از اب کیر بود خودم تعجب کرده بودم. لای پای حمیده هم خیس خیس بود. دستمال کاغذی رو از رو میز کنار برداشت کسشو پاک کرد منم چند تا برداشتم کیرمو تمیز کردم. این ماجرا بهترین ماجرای سکسی بود که انجام داده بودم و بعد ها حمیده با خانوادش رفتن جنوب پیش خواهرش و البته خونشونو گذاشتن که ما مراقبش باشیم بعضی وقت ها می اومدن و یه سری میزدن. منم حمیده دوس دختر عزیزمو می دیدم. تا اینکه ما هم اومدیم کرمان دانشگاه و کم کم رابطمون تموم شد. حمیده الان شیراز پرستاری میخونه. منم عمران امیدوارم همه نوجونا و جوونا تجربه سکس رو داشته باشن چون مهمه و ضروری.نوشته آرمان
0 views
Date: July 4, 2019