سکس با حوری دریایی

0 views
0%

سلام دوستان عزیزم .امروز میخوام یکی از بهترین خاطرات سکسیمو براتون تعریف کنم.حدود چهار سال پیش بود زمستان بود چند روز بود که همش بارون میومد منم توی این چند روز از خونه بیرون نیومده بودم تا اینکه یک روز عصر تصمیم گرفتم برم بیرون ساعت های 5 بود.بعد از این که دوش گرفتم و حسابی به خودم رسیدم سویچ هامو برداشتمو از خونه زدم بیرون. خیابون ها به خاطر بارندگی چند ساعت پیش زیر اب بودن یه اهنگ ملایم گذاشتمو شروع به رانندگی کردم کوچه به کوچه خیابون به خیابون خیلی تنها بودم دلم میخواست با یکی هم صحبت بشم رفتم در خونه دوستم در زدم صدایی نمیومد. بازم در زدم ولی انگار خونه نبودن گوشیمو برداشتم به دوستم زنگ زدم ولی در دسترس نبود خیلی حالم گرفته شد دوباره سوار ماشین شدم خواستم برم باشگاه ولی یادم اومد هنوز لباس هام خیسن چون افتاب بیرون نیومده بود که بندازمشون روی بند پیش خودم گفتم عجب روز بدی من همیشه روز های بارونی رو دوست داشتم ولی اون روز بدجور کسل کننده شده بود. تصمیم گرفتم برم یه مغازه پیدا کنم و ازش یه ادکلن واسه خودم بخرم دوباره رفتم تو خیابون های اصلی بارون شروع شد و فقط صدای موزیک بود و صدای برف پاکن ها.پشت چراغ قرمز وایسادم که یهو نگاهم افتاد به خانم زیبا که اون طرف چراغ قرمز وایساده بود چراغ سبز شد اروم شروع به حرکت کردن کردم چون اولین ماشین پشت چراغ بودم به خانمی رسیدم یه نگاه کوچیک بهم انداخت حس کردم با نگاهش بهم میگفت زیر بارون دارم خیس میشم ولی از اونجایی که ترافیک بود نتونستم کنارش وایسم دلم نمیخواست یعنی غرورم اجازه نمی داد چون پیش خودم میگفتم اگه وایسم و سوار نشه کنف میشم. به راهم ادامه دادم که از شانس بد یا خوبم خوردم به چراغ قرمز بعدی همینطور که تو خودم بودم که دیدم یه پیکان سفید کنارم وایساد رفت جلو توری که سرنشین عقبش درست اومد کنار من یه نگاهی انداختم دیدم ای وای خود حوری پریه نا خواگاه نگاهش افتاد به من ،منم یه لبخند زدم اونم خندید و از اونجایی که عادت داشتم چشمک عشقولانه خودش اومد ماشینش حرکت کرد منم اروم پشت سرشون راه افتادم بعد از یه مسافت کوتاه خانمی پیاده شد تو دلم گفتم بذار کنارش وایسم که اگه سوار شد باهاش هم صحبت بشمو از تنهایی در بیام. رسیدم کنارش بارون شدید شده بود وایسادم شیشمو دادم پایین باهاش فیس تو فیس شدم بهش گفتم خانمی جایی میروید در خدمتتون باشم یه مکسی کرد که دیدم داره میاد جولو ترو دستگیره در رو گرفت و در باز شد نشست روی صندلی عقب که اون موقع دیدم یه فرشته زیبا با ارایش معمولی ولی زیبا پشت سرمه اروم راه افتادم چند دقیقه ای سکوت همه جا رو پوشوند. من صحبت کردنو شروع کردم بهش گفتم عجب باران جالبی که یه صدای دخترونه دلنوازی بهم گفت اره ولی من حسابی خیس شدم بلافاصله گفتم خانمی چرا چتر همراهتون نیاوردید که خنده ای زدو گفت نه من دوس دارم زیر بارون باشم میگفت تو شهر من بارون کم میاد اگه بیاد هم هوا شرجی میشه بهش گفتم مگه اهل کجاهستید گفت من اهل بندر عباسمو چند روزه که امدم اینجا خونه اقواممون گفت دلم گرفته بود زدم بیرون .خندیدم گفتمو منم امروز دلم گرفته بودم زدم بیرون بعد براش از خاطراتم توی بندر صحبت کردم چون منم زیاد بندر عباس میرفتم بهش گفتم بندرو دوس دارم چون خیلی باحاله اونم وقتی که نیمه شب همه میرن کنار ساحل و صدای دریا رو گوش میدن. همینجور که براش صحبت میکردم اونم بیشتر مجذوبم میشد اونم بهم گفت دریا باحاله بهش گفتم یه روز دوس دارم بزنم تو دریا و اینقدر شنا کنم که تا هوا تاریک بشو خودم باشمو خودم .گفت چرا گفتم من ازادی رو دوست دارم خندیدو گفت واقعا که دیوانه ای بعد به شوخی گفتم خیال کردین دریا فقط مال خودتونه نه مال منه که بهم گفت میشه پایان صورتتون رو ببینم منم صورتمو چرخوندم چشاش رو دیدم که مثل موهای لختش حنایی رنگ بود بهم گفت نیم رخت قشنگ تره .احساس کردم که باهم خیلی خودمونی شدیم توی این نیم ساعت صحبت کردن .ازش خواستم بیاد جلو بشینه گفت اوووم .یه جای خلوت پیدا کردم کنار یه پارک وایسادم اومد جلو نشست واقعا زیبا بود انگار حوری پریه که از تو دریا اومده بیرونو شده همدم خودم. بهش گفت اسمتون چیه گفت من سمیرا هستم بهش گفتم …..م و باهش دست دادم گفتم میخوام برات یه اهنگ عشقولانه از خواننده های بندری بزارم ،گشتمو اهنگرو پیدا کردم(دختو رفتی وامتکه بی وفایی، تو مال کی مه مال تو، همیشه غمگینمو سر راه تو انینوم بدو دلم بکن شاد از غصه کن شاد تو مال کی مه مال تو..) که دیدم چشایی خوشکلش اشک الود شدنا خوداگاه بادستم اشکاشو پاک کردمو صورتشو نوازش کردم یه حس دلسوزی بهم دست داد ویه بوس کوچیک از لبش کردم .ساکت شد سکوت سکوت سکوت بی اراده شروع به بوسیدن هم کردیم هوا دیگه تاریک شده بود و بارون با شدت میزد به شبشه ها اینقدر بوسیدیم که دیگه حالب به حالی شده بودیم شروع به خوردن گردنش کردم بعد از اینکه شالشو در اوردم اونجایی که بودیم خیلی جای پرتی بود .بهم گفت میای بریم زیر بارون برقصیم گفتم اخه چطور اینجا امکان داره کسی ببینمون یه نگاهی کرد و من گفتم بیرون از شهر یه جایی بلدم باحالا خلوته بریم اونجا اصلا باورم نمیشد کار به اینجا بکشه .دوباره حرکت کردم این بار سریع تر تو راهم داخل ماشین یه اهنگ شاد گذاشتمو با هم یه نموره پشت فرمون میرقصیدیم چون بارون شدید بود و تاریک هیچ کسم با ماشین رد نمیشد. رسیدیم دوتامون اومدیم بیرون و شروع به رقصیدن کردیم وای چه رقص قشنگی داشت البته منم کم نمیاوردم صدای بوم بوم ضبط مارو به هم میچسبوند خیس خیس شده بودیم بغلش کردم شروع به چرخوندش کردم لباش رو گذاشت رو لب هام. همینجور که تو بغلم بود و ونفس نفس میزد در عقب ماشین رو باز کردمو خوابوندمش رو صندلی و شروع به خوردن لباش کردم هر دوتامون حشری شده بودیم پالتوشو در اوردم نگاهم به اندام ظریف و دخترونش افتادکه دقیقا نصف اندام من بود . یه تاپ زیر پالتو تنش بودم اومدم رو شکمشو تاپ زدمو کنار شروع به لیسیدن شکمش کردم سبزه داغ بود مثل خودم. اروم در حالی که زبونم رو شکمش میکشیدم رو به بال ،خودمو به سوتینو اون ممه های اناری رسوندم اروم سوتین رو دادم کنار و شروع به مکیدن ممه ها کردم که اونم پیچ وتاب میخورد،خیلی حال میداد نوبتی ممه هار میکردم تو دهنمو و گاهی نوکشون رو با دندونام یواش فشار میدادم میخوردم .مکیدم که گفت دیگه بسه نمی دونم شاید ارضا شده بود اسرار کردم که ادامه بده اونم چیزی نگفت ژاکت مشکیمو دراوردم و اونم اروم دست مکشید روی موهای سینم و ماهیچه های شکمم ، لباسشو دار اوردم و من موندم دوتا ممه خوشکل مقداری مالوندم اونم چشاشو بسته بود اروم شلاوار مو در اوردم اروم تر شلاوار اونم در اوردم حالا فقط دوتا شرت بین ما بود اروم چرخوندمشو به شکم و شروع به لیسیدن کمرش کردم خیلی ناز بود زبونمو میگذاشتم پایین کمرش و از رو شونه هاش برمیداشتم ؛رفتم سراغ باسنش .باسنش از باسن های پهن و افتاده نبود باسنش کاملا بر امده و بدون مو بود.لباس زیرمو در اوردمو خوابیدم روش ولی چو ن من درشت تر بودم نمی دونستم موز رو کجاش بذارم اروم شورتشو در اوردم گذاشتم لای پاش حس میکردم لیز شده جلوش دیدم حال نمیده گفتم داخل کنم گفت من دخترم گفتم از پشت، گفت نمی دونم گفتم نفسم دو لا شو بعد زبونم رفتم زیرش و با زبونم جلوشو خوردم جالب بود چوچوله هاش کوچیک و دوست داشتنی بود چون اصلا از چوچوله اویزون و شل ول خوشم نمیومد اونم چون روی صورتم بود بدنشو که دولا بود رو زبونم میچرخوند درسی مثل قر دادنش هنگام رقص .سرمو از زیر باسنش اوردم بیرون خودمو مثل پلنگ اوردم پشتش ،یکم سرشو خیس کردم و گذاشتم دم سوراخ پشتش اروم فشار دادم که بلند گفت اااااخ نگه داشتم ترسیدم گفتم رفت جلوش ازش پرسیدم چی شد گفت یواش.دستمو از زیر دلش رسوندم به جلوش و شروع به ملیدن کردم داشت اخ و اوخش میامد که کیرمو فشار دادم اروم تو کونش تنگ بود و داغ خیلی اروم جلو عقب میکردمو جلشو میملوندم که دستم خیس شد بعد تلمبه زدنو سریع تر کردم انگار کیرم جای خودشو داشت باز میکرد عرقم زده بود از بس که محکم و محکم تر میزدم خون بدنم میجوشید که ابم ریخت داخل کونش خیلی نفس نفس میزدم چند دقیقه روش خوابیدم در حالی که ارضا شده بودم از روش بلند شدم،میگفت میسوزه ، با دستمال کاغذی که از تو کیفش بهم داد بود بدنشو پاک کردمو گفت برو جلو لباساتو بپوش هر دوتامون پوشیدیم از نگاه کردنش فهمیدم به اونم خوش گذشته بود به گوشیش نگاه کرد و گفت خاک به سرم خیلی بهم زنگ زدن ولی چون رو سکوت بوده ما نفهمیدم .سریع ماشین روشن کردم و وارد شهر شدیم خیلی استرس داشت بهم ادرس داد رسیدم در کوچه اقوامشون ساعت نه شده بود شمارشو گرفتمو و یه بوس غلیظ ازش گرفتمو رفت .دیگه نمیخوام بقیشو بگم و سرتون رو درد بیارم ولی همه چیز به خیر گذشت و من و سمیرا جونم یک سال ونیم با هم رابطه داشتیم چند باری اون اومد شهر ما و چند باریم من رفتم اونجا سکس کردیم.هرچی بود هنوز دوسش دارم و یادش بخیر . =(( =(( =((خوش باشید دوستان سایت داستان سکسی خودم. نوشته پسر هات

Date: November 25, 2018

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *