سلام. من مانی هستم و 25 سالمه. اهل سکس با هر دختری نيستم، و فقط با دوست دخترم که 5 ساله با هميم سکس دارم. اما اين خاطره اي که ميخوام براتون تعريف کنم مربوط ميشه به سکس با خالم، که شرايط باعثش شد.من يه خاله دارم که 31 سالشه، تو 19 سالگی ازدواج کرد و يه دختر هم داره اما شوهرش تو زرد از آب درومد و بعد از چند سال طلاق گرفتو دخترشم برد. بعد از اون خالم با مادر جون و پدر جونم زندگی می کرد، تا اينکه امسال اونا رفتن مکه و واسه اينکه خالم تنها نباشه من شبا می رفتم پيشش.همه چيز خوب بود تا اينکه با دوست دخترم دعوام شد و چند روزی قهر بوديم، من خيلی عصبی بودم، وقتيم که عصبيم حشرم بدجوری ميزنه بالا. شب رفتم خونه بعد از شام خالم گفت يه فيلم بذار ببينيم. منم شيطنتم گل کرد يه فيلم سينمايی فرانسوی داشتم که توش سکس کامل نشون ميداد، اگه خواستيد اسمشو براتون می ذارم، اونو گذاشتم.اينم بگم که کار هر شبمون بود که يه فيلم با هم ميديديم. خلاصه چراغارو خاموش کردم و خوابيديم جلو تلویزيون. بعد از نيم ساعت فيلم رسيد به اون قسمت سکس خانم و مرده. من بدجوری داغ شده بودم، اما اصلاً تو ذهنم نبود با خالم کاری بکنم.تا اين که حس کردم خالم هم آمپر چسبونده، چشماش برق می زد و داشت با شهوت فيلم و ميديد. بعد حس کردم از زير ملافه داره کسشو ميماله، اين صحنه بدجوری حشريم کرد. بعد از چند دقيقه دستمو گذشتم رو بازوی خالم، ديدم واکنشی نشون نداد.آروم شروع کردم به نوازش کردنش، هيچی نمی گفت ولی حرارت بدنش رو حس می کردم. کم کم دستمو بردم سمت گردنش، که يه دفعه سرشو گذاشت تو سينه ام و گفت مانی حالم خوب نيست، من خيلی تنهام، منم بغلش کردم و شروع کردم با موهاش بازی کردن.قلبش تند تند ميزد و نفس داغش ميخورد به سينه ام، آروم با گوشش بازی کردم و دست کشيدم به گردنش، سرشو بالا آورد، منم از فرصت استفاده کردم و لبمو گذشتم رو لباش. لباشو آروم می بوسيدم، اونم داشت لذت می برد، خودشم شروع کرد لبای منو خوردن. بعد گردن و گوششو ليسيدم، ديگه حسابی شل شده بود، دستمو بردم تو بلوزش و سينه هاشو آروم ماساژ دادم، تی شرتمو در اورد و دست می کشيد به موهای سينه ام و نفس نفس ميزد، بلوزشو در اوردمو خم شدم رو سينه اش، از رو سوتين اروم ماليدمش و شکمش و می ليسيدم، اونم آه و اوه می کرد، بعد سوتينشو در اوردم، جونم چقد داغ بود سينه هاش، صورتم و چسبیدم وسط سينه هاش و با زبونم ميکشيدم رو نوکش و آروم گاز می گرفتم.چشماش خمار شده بود و هی می گفت کيرتو ميخوام، و آه و اوه می کرد. دستشو بردم تو شرتم و سينه هاش و با ولع می خوردم، اونم کيرم و ميماليد و ميگفت جونم چه کيری داری، ميخوام کسمو بکنی، بعد افتاد رو تنم و شرت و شلوارم و در اورد، شروع کرد ساک زدن، کيرم داشت آتيش می گرفت، موهاش و از صورتش می زدم کنار، کيرم و تا ته می کرد تو دهنش و تخمامو می ماليد، داشت آبم ميامد که بلندش کردم، خوابوندمش رو کمر، افتادم لای پاهاشو دامن و شرتش و در اوردم، کسش خيس خيس بود، پاهاشو دادم بالا و زبونم و از لای کونش ميکشيدم تا رو کسش، جيغ ميزد و ناله ميکرد، چوچولش و ميمکيدم و زبونم و ميزدم به سوراخش، و انگشتم و اروم ميماليدم تو کسش.ديگه داشت ديوونه می شد، ميگفت کيرتو ميخوام ميخوام کسمو بکنی، همونجوری که خوابيده بود، کيرم و گذاشتم دم سوراخش و اروم هل دادم تو، چشماش خمار شد، شروع کردم به تلمبه زدن. ناله می کرد معلوم بود خيلی براش لذت داره، داشت آبم مياومد، گفت اگه ايستاده بکنی، منم ارضا ميشم، کيرم و کشيدم بيرون و دست انداختم دور کمرش بردمش کنار ديوار، يه پاشو گرفتم بالا، آروم کيرم و هل دادم تو، باز تلمبه زدم، زياد طول نکشيد که سست شد و يه اهی کشيد و خودش و انداخت تو بغلم منم آخرين زورم و زدم و آبم اومد که ريختم رو شکمش و بعد زود با دستمال پاکش کردم.ديگه از خستگی حال نداشتيم، بغلش کردم و پيشش دراز کشيدم و نوازشش کردم، ازم تشکر کرد و گفت خيلی نياز داشته و خواست بازم با هم سکس کنيم، اما اون ديگه آخرين باری بود که با خالم سکس کردم.نوشته مانی
0 views
Date: November 25, 2018